۷ پاسخ

من دقت نکردم به این موضوع شاید منم اینجور شده باشم

دخترای گلم،،مامانای نازنین،،دلیلش اینه که مسئولیت یه کوچولو به مسئولیتهای قبلتون اضافه شده و ناخودآگاه استرس ، نگرانی ، ترس از اتفاقهای ناگهانی به وجودتون افتاده و یه مدت طول میکشه تا بتونین به خودتون اعتماد کنین و باور کنین که یه مادر هستین و از پسِ همه چی برمیاین عزیزای دلم.🤌💯🙌...

البته افسردگی ، مخصوصا کم خوابی و خیلی چیزای دیگه،مثل کمبود ویتامین در بدن و کم و زیاد شدن هورمونها حتی کم خونی هم تاثیر داره..دلتون همش میلرزه....
ولی مهمترین دلیلش همونه ،،
که به مرور و با از بین بردنِ تلقینهای احتمالی و کمی بزرگ و توانمند شدنِ کوچولوها ، دوباره روبراه میشین مامانای نازنین 👌👍

حتی بخاطر بچه، در برابر همه چی سینه سپر میکنین ....چه برسه به ترسهای اینجوری🤌💯🙌🤩🌹

خدا بیشتر از قبل هواتونو داره فرشته های زمینی ،،🪄😇🤰🫃🤱👼🏻👣✨️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

چ جالب منم قبلا عاشق اتاق فرار بودم اما الان اصلا تمایل ندارم .

منم از سوسک نمیترسیدم راحت میکشتم ولی الان نه ، خیلی میترسم

عزیزم حتما موقع زاجیت خیلی تنها بودی .
همیشه باخودت یک سنجاق به لباست داشته باش .موقع خوابیدن چاقو یا قرآن کنارت بزار

منم دقیقا اینجوری شدم

دقیقا عین من. منم ترسو و دلنازک تر شدم

سوال های مرتبط