۱۱ پاسخ

پسر من تب شدید. داشت نمیومد پایین بیمارستان بساری شد ولی بازم همینطور تب داشت بردم پیش تول گیر گلوش خیار مونده بوده عفونت کرده بوده ک تب میکرد اونو دراوردم بچم خوب شد

خداروشکر عزیز
قدس برده بودی؟

خداروشکر... من اون پیام شما رو ندیدم وگرنه منم میگفتم بهتون منتقلش کنین خصوصی.
از اقوام بچه اش بر اثر تب تشنج کرد بردنش‌ بیمارستان دولتی و ازش آب کمر گرفتن. چقدر بچه اذیت شد و عذاب کشید. آخرم گفتن هیچی‌ نبود.
بعد ها متوجه شدن هر دانشجو باید ۳ بار آب کمر بگیره تا درس مربوطه رو پاس‌ بشه. و متاسفانه اینکار رو توی بیمارستانهای دولتی و آموزشی روی بچه ها انجام میدن صرفا جهت آموزش.
امیدوارم هیچکس مجبور نشه پاره تنش رو بسپاره دست اینجور جاها 😔 بزرگسال فرق داره اما بچه ها واقعا گناه دارن.

هیچ وقت هیچ وقت نزار اب کمرشو بگیرین
دختر خواهر من بخاطر تب شدید و عفونت اب کمرشو گرفتن الان ن میتونه راه بره نه حرف بزنه ۴ سالشه😔

سلام عزیزم خداروشکر
دیدی گفتم اجازه نده بگیرن با یه آنتی بیوتیک خوب میشه

وای خدا من الان پیامات خوندم چقدر خوشحال ‌شدم نذاشتی بگیرن

خدارو هزاران مرتبه شکز

وای خداروشکر ک بهترین.گل پسرمون هیچیش نیس تبش هم زودی قطع میشه.
از دیشب مدام توفکرتون بودم.الهی همه مادرا توارامش باشن و خیالشون اسوده باشه ازهمه نظر

الهی....چقدر ناراحت شدم‌شفای عاجل ان شالله ..‌آدم بچه ش مریض میشه دنیا سرش خراب میشه

الهی تنش سلامت باش

سلام گلی . خوبی
خدارو هزار مرتبه شکر
دیدی گفتم نزار بگیرن

سوال های مرتبط

مامان 🌺فاطمه خانم🌺 مامان 🌺فاطمه خانم🌺 ۲ سالگی
سلام مامان گلیا
خوبید؟
آقا من الان تو دوره پی ام اسم بعد غروب با ماشین منو همسرمو بچم رسیدیم دم در شوهرم پیاده شد در پارکینگو باز کنه(در به سمت بیرون باز میشه) دخرمم زور زور که پیاده شم
خلاصه بهش گفتم همینجا پیش ماشین بمون تا مامانم پیاده بشه دوید سمت خیابون دویدم گرفتمش چادرم افتاد از سرم اومدم چادرمو درست کنم دوید سمت در خونه یعنی خدا رحم کرد شوهرم درو نکوبوند تو صورتش وای خیلی بد بود
بعدم که دیدش بم گفت خاک تو سرت نمیتونی یه بچه رو بگیری
وای یعنی انقدر عصبانی شدم (در حالت عادی اینطور نمیشه) اما وقتی اومدیم خونه برای اولین بار سر دخترم داد زدم
خیلی هم صدام بلند نبود اما اونقدری بود که دخترم ترسید و از ترس صدام خودشو محکم میچسبوند بغلم الهی براش بمیرم.... خدا لعنتم کنه که سرش دا. زدم به خدا خیلی پشیمونم همینطور دارم گریه میکنم فقط اون صحنه یادم میاد که با چشمای گرد دوید تو بغلم و گفت ترسیدم ترسیدم مامان
تو رو خدا یه چی بگید آروم شم
یه چی بگید دلم اروم شه
وای خدااا
الان خوابیده من دارم گریه میکنم
مامان ❤محمدی❤ مامان ❤محمدی❤ ۲ سالگی