سلام مامان گلیا
خوبید؟
آقا من الان تو دوره پی ام اسم بعد غروب با ماشین منو همسرمو بچم رسیدیم دم در شوهرم پیاده شد در پارکینگو باز کنه(در به سمت بیرون باز میشه) دخرمم زور زور که پیاده شم
خلاصه بهش گفتم همینجا پیش ماشین بمون تا مامانم پیاده بشه دوید سمت خیابون دویدم گرفتمش چادرم افتاد از سرم اومدم چادرمو درست کنم دوید سمت در خونه یعنی خدا رحم کرد شوهرم درو نکوبوند تو صورتش وای خیلی بد بود
بعدم که دیدش بم گفت خاک تو سرت نمیتونی یه بچه رو بگیری
وای یعنی انقدر عصبانی شدم (در حالت عادی اینطور نمیشه) اما وقتی اومدیم خونه برای اولین بار سر دخترم داد زدم
خیلی هم صدام بلند نبود اما اونقدری بود که دخترم ترسید و از ترس صدام خودشو محکم میچسبوند بغلم الهی براش بمیرم.... خدا لعنتم کنه که سرش دا. زدم به خدا خیلی پشیمونم همینطور دارم گریه میکنم فقط اون صحنه یادم میاد که با چشمای گرد دوید تو بغلم و گفت ترسیدم ترسیدم مامان
تو رو خدا یه چی بگید آروم شم
یه چی بگید دلم اروم شه
وای خدااا
الان خوابیده من دارم گریه میکنم

۷ پاسخ

فداسرت
دیگ آدمی، ربات نیستی
مگه چقد توان داری

آدم تولحظه ی عصبانیت اصلاحالیش نیس چکارمیکنه شماهم زیادناراحت نشوبچه هس بزرگ میشه یادش میره الکی ذهن خودتودرگیرنکن

درخواست میدی گلم

عزیزم تحت فشار بودی اشکالی نداره بارها پیش میاد جبران کن براش فردا بیشتر کنارش بمون و بازی کن
ولی ب نظرم باید ب همسرت تشر میزدی 😢
واقعا بغضی از حرفا آدمُ میرنجونه

پاشو برو یه دمنوش دارچینی دم کن بخور برای فرزندت یه میوه یا تنقلاتی بیار بخوره کنار همسرت بشین بگین بخندین تا یه دقیقه حال بد یادت بره اونا فراموش کنند زندگی به همیناست ما مادرا ما زنا خیلی خوبیم که خدا اینقدر قدرت در ما گذاشته همه چی باید کنترل کنیم و بقیه تحمل و عذاب وجدان بگیریم

روز اول عصبی ام دلم میخواد همه کسایی که ناراحتم کردن پیدا کنم بکشم
روز دوم ناراحتم
روز سوم گریه میکنم از صبح آهنگ غمناک می‌زارم اشک میریزم
روز چهارم خوبم غمام یادم رفته
روز پنجم دوست دارم از پیله تنهایی و... در بیام تو جمع باشم پس یه مهمونی خانوادگی خودم همسرم و فرزندانم بعد یه بزن و بخونی ترتیب میدم روحیه ام برگشته
البته به همسرم میگم باید مراقبم باشی حتی پیش اش داد میزنم گریه میکنم بعد میگم بخدا دست خودم نیس م دارم داغون میشم پس تا میبینه داد می‌خوام بزنم میگه فیلم ببینیم دمنوش بخوریم بچه ها بیاید مادرتون استراحت کنه شوخی و خنده تا این دوران بگذره وگرنه بعضی مردا این موارد بلد نیستن باید یادشون داد
مهمونی دعوت میشیم میگه نه الان خودم خسته ام بخاطری من این دوره بگذرونم ناراحت نباشم

سلام خیلی صبوری پس اتفاقها پیش میاد بعد حالت میفهمم عذاب وجدان میگیری بچه چه گناهی داشت و..‌. ولی یه لحظه خودت درک کن حالت خوب نبوده و یه نفر به زحمات و مسولیت توهین کرده بجای اینکه روی سر اون داد بزنی سر بچه ات داد زدی پس بجای غصه جبرانش کن بغلش کن نوازشش کن قصه بگو بعد براش توضیح بده ناراحتم چون شکلک خنده در بیار ادا بیمارا و... که حواسش پرت بشه
م در این موقع کلا تداخل عصبی پیدا میکنم نه فرزند نه همسر جرات نمی‌کنند با من صحبت کنند و کلا بهشون میگم نزدیکم نشین یه روز قبل بهشون میگم خواهشاً مراقب م و خودتون باشید

سوال های مرتبط

مامان عشق مامان مامان عشق مامان ۲ سالگی
وقتی تو کربلا همسرم و پسرم مریض شدن و من تنهای تنها بودم
وقتی پسرم بی حال بود و داشت جونش میرفت
پسرمو برداشتم و بچه بغل باید خودمو میرسوندم به هلال احمر شبانه روزی ایران
تنهای تنها
غرورم اجازه نمیداد از کسی کمک بگیرم
همسرم افتاده بود و نمی تونست راه بره
نیم ساعت باید پیاده روی میکردم تا هلال احمر
باید از وسط بین الحرمین میگذشتم
برگشتم رو ب حرم گفتم یا حسین یا عباس کسی نیست کمکم کنه ؟
خیلی خسته بودم
دستام داشت میشکست
گفتم یا حسین دارم کم میارم ، بین این همه زائرهات کسی نیست کمکم کنه و بچه رو از من بگیره
چطوری برگردم ؟
تو این تاریکی و خلوتی شب
با این خستگی زیاد
چجوری بچه ی مریضمو بغل بگیرم ؟
یا حسین تو که خیلی مهربونی هیچکسو نمیخوای بفرستی تا پسرمو به دوش بکشه ؟
رسیدم درمانگاه
دیدم دکتر براش امپول نوشت
گفتم یا خدا آخه مگه میشه این بچه رو خودم به تنهایی نگه دارم که امپول بزنه ؟
کمی که سر درگم بودم و در انتظار برای گرفتن دارو
یکی از مردان هم کاروانی مونو دیدم
دیدم نشسته تو مطب دکتر
سریع رفتم دم در اتاق دکتر و در زدم و ازشون خواستم فقط پسرمو نگه دارن که امپول بزنه
و ایشون نه تنها تو امپول زدن کمکم کردن بلکه پسرمو تا دم در اتاقمون به بغل گرفتن
میدونم اون آقا رو امام حسین فرستاد
میدونم آقای کریم کسی رو دست خالی رد نمیکنه
#یا حسین
مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 ۲ سالگی
سلام دوستان عزیز
سال نو مبارک 🌱
انشالله که سال جدید سالی همراه با سلامتی و آرامش باشه ❤️
(پیشاپیش اگر خاطر عزیزی آزرده میشه معذرت میخوام )
در ابتدا میخوام بگم که روزی هزاران بار خدا رو شکر میکنم بخاطر وجود بچه ها برای سلامت بودنشون🙌

شاهانم در کل از اول بچه آرومی نبود و سخت کنار میومد با هر چیزی واقعا گاهی کم میارم
دوستانی که منو دنبال کردن از ابتدا میدونن تا یکسالگی پیر شدم با آلرژی شاهانم
واقعا از به اشتراک گذاشتن این مطالب خودمم راضی نیستم اما شاید کسی بتونه کمکی کنه که منم بتونم به خودم کمک کنم

پسرم بشدت بد اخلاق و بدقلق هست
برای دارو خوردن،غذا خوردن،پوشک کردن و هر چیزی گریه میکنه عصبانیتش و با گاز گرفتن من یا کوبیدن سر خودش به زمین نشون میده خیلی سعی میکنن آروم باشم و حواس شو پرت کنم اما نمیشه
درمونده شدم از‌گریه و بهونه گیری هاش فقط ساعتی که خوابه آرومه اونم شبا باز بیدار میشه و گریه میکنه

با دکتر مشورت کردم اما فقط گفت اقتضای سنی اش
لطفا شما اگر مشاوری که مجازی بتونه کمک کنه یا اگر تجربه مشابهی دارید لطفا بگید که واقعا خسته

شدم میدونم مادر بودن حوصله میخواد و ...فقط این و میگم گه عمق ماجرا رو بدونید من تو این دوسال یکبار نشده بتونم یه سریال ۳۰ دقیقه ای رو ببینم
پس این غر زدن نیست فقط میخوام راهی پیدا کنم برای آرامش خودم و خانواده ام🌱
مامان دخترنازم زهرا مامان دخترنازم زهرا ۲ سالگی
سلام خواهرا تو رو خدا بهم دلداری بگید بهم بگید واقعا این علائم علائم تشنج بوده
خانما من ۱۰ روز پیش دخترم با علائم عفونت ریه و تب بستری کردم همون شب اول بستری با شیاف و استا تبش پایین نیومد همینجور که بهش سرم وصل بود دخترم شکمش نفخ شدید کرد خیلی بی قرار شد حتی صورتش حس کردم ورم کرد تمام بدنش ابی شد مثل حالت خفگی اکسیژنش پایین اومد بزور نفس می‌کشید دست و پاش ودهانش شروع به لرزیدن کرد که فقط جیغ میزدم تا بهش آمپول و اکسیژن و۳ تا شیاف دادن تا آروم شد خداروشکر که دکتر گفت تشنج هست حتما باید ببری مغزو اعصاب و نوار مغز تو شهرمون نداریم پس فردا نوبت گرفتم ببرم بندر عباس ولی دلم خونه خیلی میترسم من یه دختر ۲ ساله بخاطر تشنج از دست دادم الان این میمیرم چیزیش بشه کسی میدونه دور از جون علائم تشنج چیه چطوری
چون من اون دخترم تشنجش بدون تب بود فق بی حال میشد صورتش زرد میشد چشماش سفید میشد این علائمش یه طور دیگه است میشه یعنی تشنج نباشه دارم دیونه میشم