۱۵ پاسخ

بچس خب آره ممکنه سردوگرم بشه . شوهرها همینن کلا. ولی خب مگه ما نگاهمون چیه مامان شدیم دل نداریم☹️

ببخشید خیلی بیخود میکنه
اتفاقه که میوفته کدوم مادری میخواد بچه‌ش چیزیش بشه که تو دومیش باشی
لیام ۵ماهگی از رو مبل افتاد من خودمو کتک زدم گریه کردم همسرم دعوام کرد گفت چته چیزی نشده که اشک تمساح میریزی بچه میوفته قرار نیست تو خودتو سرزنش کنی دیدم حق داره
الانم کره سرد بمال چیزیش نمیشه

پیس میاد خوب بگوخودت نگهش دار تا هیچ اتفاقی براش نیوفته

بزارش روروئک

عزیزم🥹🥹 خودتو اذیت نکن بالاخره بچه اس اتفاق میافته دیگه انقد زخم و زیلی میشن تا وقتی بزرگ شن

هیچ کس ب اندازه ت دلسوز این بچه نیست بنظرم ی برخورد جدی داشته باش😊منم ی بار همچین قضیه ای اتفاق افتاد گذاشتمش سر جاش شما ک تا ابد نباید اسیر بچه باشی ک عروسی نری بچه بخاد سرما بخوره ت خونم سرما میخوره بگو توم حق نداری بری بیرون سرما میخوری بچم میگیره

پیش میاد دیار هم افتاد گونش یکم تورم داشت لبشم کبود شده بود با صورت افتاد اخه

وا بچه توام هست
هیچکسم بهتر از ی مادر مواظب بچش نیست
و بیشتر از مادر هم هیچکس نیست ک بچه رو دوسداشته باشه

وااابچه تا زمین نخوره بزرگ نمیشه که‌.بعضی از مردا چقدر رومخن

عزیزم بچه تا زمین نخوره بزرگ نمیشه هرچقدرم مواظبش باشی میخوره اینور اونور دست تو که نیست همه به من میگن رو بچم خیلی حساسم با اینکه آنقدر مواظبشم و روش حساسم صد بار تا حالا سرش خورده اینور اونور

بهش بگو من کار خانه کنم اشپزی کنم خونه داری کنم بشور بسابم بچه داری کنم چیکار کنم.
بچه شیطون هرکاری کنی بازم شیطنتشو دار.. بچه ماهم میشه.
نمیشه همزمان همرو کنترول کرد..
اتفاق دیگه میفته.

وااااا... مگ دیوانس بهت اینجور میگ بچس دیگ. الانم یخ بذار خوب شه گریه ام نکن دختر

اهنیت نده به حرفش. بچه اینقد سرش میخوره اینور اون پر. ولی خب سعی کن امن کنی محیط اطرافشو.

اخی،نگران نباش،اشکال نداره،بچه من فقط سینه خیزمیره کاش میتونست وایسه

خوب میشه نگران نباش، بچه رو ک نمی تونی بچسبونی ب خودت

سوال های مرتبط

مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 مامان مـاهـلـیـن🌙🧿 ۱۲ ماهگی
مامانا نمی‌دونم به چشم زخم اعتقاد دارید یا نه
اما من احساس میکنم دخترم چشم خورده
دختر من از ۶ ماهگی که غذاخور شد ، غذاشو به اندازه میخورد
یک بار خونه مامانم بودم برای دخترم موز له کرده بودم داشتم میدادم یه بنده خدایی اومد خونشون ، موز که تموم شد دخترم گریه کرد که دوباره میخواست ، پاشدم دوباره براش موز له کردم ریختم تو پیاله
بعد اون بنده خدا گفت خوب میخوره نوه ی من نمیخوره اصلا
از همون موقع به بعد دختر من دیگه لب به موز نزد
غذا هم که اصلا دیگه مثل قبل نمیخوره اصلااااا
با التماس شاید دو سه قاشق


حالا همه ی این قضایا به کنار


دیروزم یه بنده خدایی اومد خونم ، دخترم که اولش آنقدر شیرین کاری درآورد پیشش ، انقدر خندید و شیطنت کرد خسته شد بعدش دخترمو شیر دادم خوابید راحت

بعد از اینکه اون شخص از خونمون رفت ، دخترم بعدازظهر خواب بود یهو با گریه از خواب پرید دیگه نخوابید هرکار کردم
بعد اونم دیشبو تا خود صبح گریه کرده و نخوابیده اصلا
همش سه چهار دقیقه خوابیده باز با گریه بیدار شده
منم پا به پاش بیدار بودم

یعنی ممکنه چشم خورده باشه ؟!
یا نگاه اون طرف سنگین بوده باشه

نمیدونم خدایا اصلا کلا همه ی قلق های دخترم به هم ریخته

اینم بگم دندونش درومده دوتا پایین دوتا بالا
بخاطر دندون نیست این رفتاراش