مامانا من باآرین چیکارکنم قبلادراین حد نبود الان ازپیشش میریم شروع می‌کنه به جیغ بنفش کشیدن گریه کردن بیایم بغلش کنیم یه لحظه دیگه نمیشه ازش دورشد

پسر منم همینطوریه

بغلش کن نذار اضطراب جدایی بگیره ب هیچ عنوان یهویی از پیشش نرو سعی کن با دالی بازی و شعر خوندن سرشو گرم کنی بعد بری الان تو دوره ترس از جداییه ب بغل امن مادر پدرش احتیاج داره باید صبوری کنیم تا بگذره پسرمنم همینطوریه

تا چند وقت همینجوریه من که الان دوسال و ۶ماهشه یکم بهتر شده ولی همچنان چسبه منه دسشویی هم میرم میاد

بچه ها۹ماهگی ترس ازجدایی میگیرن

دختر منم همینه

یه دوره ای داره میگذره ... سعی کنین اصلا تنهاش نزارین باهاش دالی موشه زیاد بازی کن بفهمه اگه مامان میره زود میاد

الان اوج وابستگیشونه
هانام همینطوره میگه فقط بشین پیشم

صبوری کن
منم از این مشکلات داشتم الان پسرم ۶ سالشه ، هر شب ساعت ۱۱ بعد از اینکه مسواک میزنه بدون اینکه من یاداوری کنم کیسه زباله ها رو میبره میذاره دم در

الان سن اوج وابستگی به مادر هست

الان اوج اضطراب جداییشونه دخترمنم همینه چاره چیه، امروز خونه عموم بودم دخترم دادم توحیاط پشت دردسشویی وایسته منم باهاش حرف میزدم ولی چنان جیغ میزدکه مجبورشدم دستشویی نکرده نصف ونیمه پاشم که دخترم هلاک نشه توخونه خودمون وقتی باباش میگیرتش اینجوری نمیکنه ولی بغل هیچکس دیگه ای نمیمونه😭😭😭

واای پسرمنم من فکر کردم فقط منم اینجورم اونم فقط من که ازپیشش برم یاحتی ازجلوش رد بشم جیغ میکشه چهار دست وپا راه میوفته دنبالم

دختر منم اینجوریه واقعا دیگه اعصابم نمیکشه

راه حل پیدا کردی به منم بگو