سلام شوهرم خیلی دخترمودعوامیکنه....بیشترازاون دعواکردنه اون کلمات وحرفایی ک به کارمیبره ناراحتم میکنه مثلافهم وشعورنداری، شانس نداشتیم ازبچه، اگه اینکاروکنی من میدونم باتوآ،یااینکه یه چیزوخراب میکنه بهش میگع لیاقت نداشتی این چیزوبرات بخریم ودیگه نبایدهیچی برات بخریم و....
دخترم یکم کم غذاس امابیشترمواقع به حدکافی میخوره اماشوهرم خیلی دعواش میکنه براغذاک حتمابایدغذاش تموم بشه وبیشترشباباهاش دعوامیکنه بخاطرغذا. یااینکه وقتی میریم بیرون داخل مغازه هاوپاساژای بزرگ ذوق میکنه ومیخنده ومیدوه ویامیره پشت رگال ها باهامون قایم موشک بازی کنه.... میدونم بایدباهاش بیشترحرف بزنیم ک توی مغازه هاسروصدانکنه. منفک میکنم بیش ازحدباهاش دعوامیکنه...یه جااهنگ گذاشتن دخترم میرقصه بدبهش بدبدنگاه میکنه یااینکه توی خونه یه چیزدستش میخوره میریزه بااوقات تلخی وعصبانیت میتوپه بهش که حواست کجاسو.... وموقع غذاخوردن لباسش کثیف بشه دعوامیکنه... ناگفته نماندیه وقتایی ک باباش باهاش خوبه واقعاخوبه امااون یه وقتاشایدسی درصدمواقع هست وهفتاددرصددرحال دعواکردنه..... من همیشه سعی میکنم سکوت کنم وچیزی نگم ک حرفامون دوتابشه اماامشب واقعاصبرم تموم شده بوددیگه برای اولین بارب باباش گفتم خیلی دعواش میکنی وحالاباهام قهرکرده ک چرااینوگفتم.... هیچ وقتم خونه نیس ک وقتی دخترم نیس باهاش حرف بزنم یه یکی دوساعت شباخونس ک اونم دخترمم بیداره وقتیم سرکاره همش یکی پیششه نمیشه باهاش حرف بزنی....

۱۲ پاسخ

وای من حالا برعکس من بیشتر دعواش میکنم شوهرم راه میاد الان تو اینجوری تعریف میکنی میبینم چقدر بده از نگاه کس دیگه🥲 باید صبورتر باشم

من هرچقدر دعوا کنم دلم نمیسوزه ولس شوهرم دعواش کنه یه دعوا بزرگ راه می اندازم من ۹ماه توشکمم نگه داشتم من دارم بزرگش میکنم بجزمن هیچکی حق دعوا نداره

حرفات باعث شدمن یکم صبورارباشم چون گاهی من دعواش میکنم باباش میگه بچه س چرااینجوری میکنی😑

خداروشکر که فقط یکی دو ساعت در شبانه روز خونه است

بهش پیام بده عوض قهر کردن بدون خیلی بابای بدی هستی

پیام بده بهش بگو بچه استرسی میشه فردا که بره تو اجتماع عادت داره که دیگران باش دعوا کنن چون دیده همیشه باباش دعواش میکرده و فکر میکنه این که توسط دیگران دعوا بشه یک چیز عادیه.. اتفاقا همین که از همون اول مخالفتت رو نشون ندادی باباش فکر کرد کارش مشکلی نداره

به نظرم باهاش حرف بزن وتو اینستا براش مطلب پیدا کن وبفرست ،شوهرمنم همینه پدرم دراومده تا حالا یه کم آروم شده اینم با تذکرای من و هی مثلا میرم بیرون با پسرم میام خونه به شوهرم میگم امروز فهمیدم پسرمو درست تربیت کردم اونم دلش قرص میشه ولی خب خودشونم یه عمر با تحقیر بزرگ شدنو عادت کردن وزود حرفای پدر مادرشون برا بچه هاشون میاد به زبونشون انشاالله که زودتر تا دیر نشده تغییر کنن

شوهر منم چند دفعه زدم تو ذهنش بهتر شده خیلی سخت گیر بود ولی هنوز گندی خودش داره

تقریبا شوهر منم خیلی از همین اخلاقا داره وای خدا منم معمولا تا شوهرم میاد همیشه با بچهان راحت غذا میخوریم یا تغریبا جایی بریم با بچهام تنها میرم حوصله تذکرهاش ندارم اخلاقای بدش می‌دونم معمولا وقتی می‌خوام کاری کنم سعی میکنم نباشه برای خرید گشت اینا میرم بدم میاد جلو کسی به بچهام تذکر بده

وا یعنی چی بچه برقصه عصبانی میشه اون دیگه زیادی حساسه

اشکالی نداره باباشه..ولی من چون غذا دادن یا خیلی از کارای شخصیشو خودم میکنم باباش اعصابش دنجه خودم عصبی میشم

وای چه بد . مشخص کارش اشتباه .من اصلا نمیخوام از همسرم دفاع کنم ولی اصلا اصلا هیچ کدوم از این کار همسرتون انجام نمیده اتفاقا خیلی کموخونه س و شده ۵ دقیقه باهاشون بازی میکنه .با همسرت محکم صحبت کن بگو بچه واقعا گناه داره

سوال های مرتبط

مامان عروسکِ من مامان عروسکِ من ۳ سالگی
خانوما من تا ب امروز ک دخترم 3سال و 8ماهشه در حد توانم هر چی ک دخترم خاست و اراده کرد رو براش خریدم. از خوراکی بگیر تا اسباب بازی و لباس.. ب قدری که تقریبا هر چن روز درمیون لباس جدید میپوشه میره بیرون یا پارک.. همیشه مرتب و تمیز.. بحدی ک وقتی میریم پارک چن تا از خانوما ک سلام علیک داریم ب دخترم میگن وای چه لباس قشنگی پوشیدی یا میگن چه حوصله ای داری لباس و با گیره مو و عینکش رو باهم ست میکنی اکثرا.. خلاصه خاستم بگم ر این حد رسیدگی دارم بهش حالا در کنار اینا اصلا آدم باج دهنده ای نیستم وقتایی شده دخترم چیزی خاسته و من میگفتم نه و این نه واقعا نه بود اگر گریه کنه بهش میگم با گریه تو من هیچ کاری برات نمیکنم هروقت گریه ت تموم شد باهم صحبت میکنیم.. خیلی وقتا خیلی چیزاشو خودم از رو ذوق خودم براش میگیرم... امروز دخترم و شوهرم باهم رفتن پارک یکی از دوستای دخترم هروقت دخترمو میبینه میگه بریم خوراکی بخریم( همراه مامانمون) امروزم ب دخترم گفت بریم مغازه؟ دخترم ب باباش گفت بریم مغازه و شوهر خنگ من از قضا کارتش رو نبرد و ب دخترم گفت بابا تو خونه کلی خوراکی داری( واقعانم داره هفته پیش رفتیم فروشگاه فقط شاید نزدیک ب یه تومن براش خوراکی های مختلف خریدیم بعد شوهرم از سرکارش نزدیک ب 500هزار براش اسنک خریده آورده) خلاصه شوهرم گفت کلی خوراکی داری یهو دخترم گفت وایسا برم از مامان دوستم بپرسم و دویید رفت گفت:
مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۳ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه