۱۳ پاسخ

چقدر شبیه گذشته ی مادرشوهر من هست 🤣😆😅
واقعا هر چی خدا بخواد همون میشه

خدا حفظ کنه براش امیدوارم مادرشوهر خوبی بشه عروس هاش هم میشن دختراش دیگه

آخی عزیزم. خدا حفظ کنه بچه هاشو

خاله بزرگ منم خیلی دختر دوست داشت پنج تا پسر گیرش اومد بعد چهارتا ازپسراش که ازدواج کردن اونا هم هرکدوم یکی یا دوتا پسر دارن پارسال که من حامله بودم بعد ازاینکه مشخص شد دختره خالم رفت کربلا بعد اونجا یه لباس دخترونه برای دختر من زنگ من زد گفت خاله همیشه حسرت اینکه لباس دخترونه بخرم به دلم حالا برای دختر توخریدم حسرت به دل نمونم بهش گفتم ایشالا به نیت دخترمن خریدی امام حسین یه دختر بهتون بده من هفت ماهم بود یکی ازعروساش که یه پسر داشت حامله شد بچش شد دختر خالم اینقدر خوشحاله میگه پاقدم دختر توبود براش لباس خریدم خدابهم دخترداد

بهش بگو موقع نزدیکی اگه خانم ارضا نشه دختر میشه . من هم سر پسرم برنامه گرفتم هم دخترم . جفتشون طبق برنامه شدن

ففط اینومیتونم بگم ک عقل ندارن خالاصن😕

دقیقا

خب ان شاالله خدا نوه دختری میده بهش

هیچ وقت نباید به زور چیزی از خدا خواست
یه آشنایی همینجوری بود هی بچش دختر میشد ، به زور از خدا پسر میخواست
بالاخره پنجمی پسر شد ولی همون پسر شد بلای جون پدر مادرش انقد ک ناخلف بود ، ولی دخترا مثل فرشته دور مامان باباشون میچرخن و داماداش واقعا یکی از یکی بهترن
خدا خودش بهتر میدونه چی به صلاحمونه

میگن اونی که پسر بدنیا میاره تا ۳ سال طبعش رو پسره یا دختر فرقی نداره، بگو زن حسابی فرصت بده یکم بعد عوض شه طبعت 😅

عه برعکس همون توروستای ماهست زنه ۵ تا دختر داره دلش میخواست پسر شه ولی نشد اخرشم دیگه لوله هاشو بست چون اینقد سزارین شده بود دیگه رحمش جانداشت

وای اون دیگه چه حوصله واعصاب وقدرتی داره

میگفتی دکتر خوب بره آی وی اف کنه

سوال های مرتبط

مامان برفی جون ❄️ مامان برفی جون ❄️ ۱۵ ماهگی
سلام خانوما از تجربه خودم میخوام نمیخوام کسی رو قضاوت کنم یا نصیحت کنم فقط می‌خوام بگم خانومای ک بچه نمی‌خواهید جلو گیری مطمئن داشته باشید من بچه دومم رو نمی‌خواستم ناخواسته باردار شدم خیلی‌ نگران بودم بفک سقط کردنش بودم فقط دو لیوان زعفران خوردم. بعد بی خیال سقطش شدم گفتم خدا داده. نگه میدارم بی ازاو یه دختر دارم اینم پسره. دیگ کافیه بعدش جلو گیری آمپول میزنم. تا اینک بچه ام نزدیک 4 ماه خود ب خود سقط شد خیلی ناراحت شدم چون وابسته اش شده بودم. خب گذشت تا این ک دخترکوچکمو باردار شدم خداراشکر الحمدالله با کلی حال بدیو فشار پایین ب دنیا اومد. الان دخترم 14 ماهشه شکر خدا. باز دوباره با اینک قرص می‌خوردم البته قرص جلوگیری رو ب وقتش نمی‌خوردم باردار شدم. و باز گفتم ناخواسته شده و ناشکری کردم. خداوند متعال منو ببخشه. تا اینک با تمومی مشکل ک بچه کوچک و مدرسه ای داشتم بلزمکنار اومدم و میخواستم گفتم پسره دیگ این دنیا اومد نمیخوام بچه دیگ گفتم دختر پسرمو دارم تا اینک بدون دلیل خود ب خود سقط شد و منو خیلی داغون کرد الان فک میکنم فقط بخاطر ناشکری بوده این همه مشکل پیش اومد متاسفانه 😟
مامان فندوقی💙 مامان فندوقی💙 ۱۴ ماهگی
بیاید یه اتفاق جالب و قشنگ بگم براتون.
اول بگم که اینجا چند تا از دوستان هستن که من همینجوری مجازی مجازی
خیلی ازشون انرژی خوب گرفتم و همیشه تو ذهنم هستن.مثلا حتی گهوارگ نیامم تو ذهنم یادشونم.
مامانه کسری و افرا و یارا،یکی از اون‌ماماناست.
همیشم دلم‌مبخواد این دوستانی که باهاشون حس خوب دارمو ببینم.
امروز بخاطر سرماخوردگی پسرم، رفتیم مطب‌دکتر.
خیلی شلوغ بود...
یه خانمی یه نی نی خیلی کوجولو تو بغلش بود و خودشم کمی درد داشت.و مشخص بود تازه زایمان کرده‌.یکم که گذشت متوجه شدم یه دختره فسقلی خوشگلم که رومیز صندلی های کودکان مطب داره نقاشی میکنه
دختره این خانم بود.
ازقضا یه اقا پسر حدودا ۵ سالم کنارشون بود(که خب بعدا فهمیدم پسره اون یکی خانمی که من میگم نبوده و پسر یکی دیگه بود که کنارش نشسته بود‌‌‌... و فقط نشونه بوده که پازل های من کامل بشه و فکرم بره پیش کسی که تو ذهنم بود)تو ذهنم گفتم خب یه پسره ۵ ساله کنارش...یه دختر خانم یکسالو چندماهه اینجا و یه نی نی تو بغل.‌..بعد گفتم نکنه مامان افرا تو گهوارس؟؟؟
گفتم اگه اسم دخترشو افرا صدا کنه...خودشه....
اقا همون لحظه گفت افرا....
وای من هنگ کرده بودم.
با اینکه یکم خجالت کشیدم اما رفتم جلو و گفتم ببخشید شما مامانه کسری و افرا و یارا هستید؟
ایشونم گفت بله...
منم گفتم من مامان فندوقی هستم تو گهواره...
خلاصه جفتمون متعجب شده بودیم.
ولی من خیلی خوشحال شدم.
انگار یه دوست قدیمی رو بعد چندسال دیدم.
اخه میدونید
ازوقتی مامان افرا
باردار شد
همش تو ذهنم بود ک با دوتا بچه کوچیک سختشه و همیشه یادش بودم.
همیشم تایپیک های همو جواب میدادیم.
خلاصه بگم خیلی حس خوبی بود
واقعا هنوز از انرژی که امروز تو مطب گرفتم حالم خوبه