من سرچیزای الکی مث بندناف دورگردن بچه و آی یو جی ار بودنش الکی سزارین شدم و دردای وحشتناک کشبدم و بعدشم از شدت ضعف نتونستم شیر بدم بچم شیرخشکی شد...
الان هر روز از خاطره بد سزارینم گزیه میکنم چون تو بیمارستان حالم بدشد تا روز پنجم هم فشار نداشتم.. امروز از یه ماما پرسیدم و گفت بندناف هیچ مشکلی نیست خاک برسرم که زودتر نپرسیدم
الان بابت خاطره تلخ زایمانم و اینکه دیگه اگه بچه دار شم مجبورم سز کنم و از ترس دردش دیگه بچه نمیخوام هر روز دارم گریه میکنم از طرف تو یک هفته دوبار پریود شدم اول یا خون سیاه 7 روز الان با خون قرمز و خون ریزی شدید
خیلی روزای بدی رو تو افسردگی و حسرت میگذرونم... الهی زایمان هرکسی ایده آلش باشه
دیگه انقد گریه و زاری کرذم همه از دستم خستا شدن
من این زایمان رو نمیخواسنم خیریتش رو نمیفهمم
حال دلم خیلی بده با وجود کم خوابی شدید الان بیدار شدم ولی دیگه خوابم نمیبره تروخدا اگه این پیامو میبینید برای ارامش دلم یه حمد بخونید

تصویر
۱۵ پاسخ

عزیزم من طبیعی بودم تا دردشو نکشی تصوری ازش نداری که چقدر دردناکه ،بابت مدل زایمانت درکت می‌کنم منم زایمانم زودرس بود و هیچ چیزی اونطوری که می‌خواستم پیش نرفت نه مامان همراه داشتم نه هیچ همراه دیگه‌ای پیشم بود خیلی پر از استرس و یهویی زایمان کردم بعدش هم فکر نکن پا میشی راه میفتی. بخیه ها خیلی بدجا هستن نه می‌تونی بشینی نه می‌تونی راه بری،من تا یه هفته پیش لکه بینی داشتم درد لگن و پوبیس هنوزم دارم نمیتونم راه برم، تازه بچهم نارس بود وقت نداشتم آه و ناله کنم یا افسردگی زایمان بگیرم همه اینا می‌گذره عزیزم فقط قوی باش و بدون که کاملاً حق داری که ناراحت باشی اما همه اینا گذشته به فکر خودتو و آینده‌ات با بچه‌ات باش بدون که فقط خودت می‌تونی حالتو خوب کنی

چرت میگه بچه ای یو جی آر با بند ناف دور گردن همه جا سزارین میکنن

دختر دایی من اولین بچش سزارین بود ،دومی طبیعی بایدی وجود نداره که برای دومی سز باشی

برو توی پیج مهر مادر
یه مادر دختر ماما هستن
چندین تا کلیپ گذاشتن از مامانایی که زایمان اولشون سزارین بوده و زایمان دومشون طبیعی
بهش میگن وی بک
اگه خیلی ناراحتی تو هم وی بک کن

عزیزم من بچم sga بود دکتر گفت بخاطر ضعیف بودن شریان رحمی باید سزارین بشی چون موقع زایمان طبیعی بخاطر فشاری ک میاد ممکنه شریان قطع بشه بچه خفه بشه

عزیزم منم زایمانم طبیعی بود بد زایمان خونریزی کردم شرایط خیلی سختی داشتم سخت‌تتتتت ولی باید قوی باشی بخاطره بچه هم باید قوی باشی

عزیزم نگران نباش منم زایمان طبیعی میخواستم ولی خواست خدا بوده که سزارین شدم کی گفته زایمان بعدی هم باید سزارین باشه الان همه دکترا میگن بعداز گذشت سه سال میتونی وی بک کنی یعنی نوه زایمانت عوض کنی

عزیزم شما درد طبیعی رو نکشیدی برای همین فک میکنی سزارین سخت تر بوده،من خودم سزارین رو انتخاب کردم و واقعا از انتخابم راضیم و درد هم اصلاااااا نداشتم بازم برگردم عقب سزارین رو انتخاب میکنم.بدن با بدن خیلی فرق داره شاید اگه طبیعی ام زایمان میکردی ی سری مشکلات داشتی،حالا که پیش اومده پس بهش فک نکن و از مامان بودنت لذت ببر❤️

اگه فک میکنی طبیعی راحته و بی درده سخت در اشتباهی

پس اگه به خودت ربط داره
هی نیا اول صبح چس ناله کن فاز منفی بده

الان ۲ ماه از زایمانت گذشته
دیگه این مسائلی نیست که هر لحظه بخایی به یاد بیاریش
دیگه زایمان درد داره
مگه اینکه تخم بذاریم 😂
عزیزم شما که اینقدر روحیه حساسی دارید بنظرم باید اصلا بچه دار نمیشدید ....که اینقدرم خودتون رو عذاب ندید ...

بند ناف اگر محکم دور گردنش باشه طبیعی نمیتونی بیاری
ای یو‌جی ار هم همین طور
بخاطر جون بچه ک نمیتونی ربسک کنی طبیعی بیاری
درد هاتم نهایت با دو تا شیاف قابل تحمل بود ‌منم درد کشیدم ولی اشتباه خودم بود ک شیاف درست و حسابی تو‌ بیمارستان نذاشتم

عزیزم یجوری سزارین رو بزرگش کردی انگار عمل قلب باز بوده
انگار هر کی سزارین میشه دیگه بعدش اجاق ش کور میشه
زایمان طبیعی هم دردسرهای خودشو داره افتادگی رحم ...پاره شدن واژن ...
طبیعی هم درد داره برو بشین پای دردو دل کسی که طبیعی زایمان کرده متوجه میشی که هیچکی به راحتی بچش بدنیا نیامده اونم دردهای خودشو کشیده

والا من سز شدم و بسی خوشحال
متاسفم ک برای شما تجربه بدی شده

والا ما پول دادیم سزکردیم
پشیمونم نیستیم
عالیه سزارین
شما زیاد سوسولی

سوال های مرتبط

مامان جوجه جان مامان جوجه جان ۵ ماهگی
با اینکه خیلی خستم و از صبح بچه داری کردم ولی خوابم نمیبره از فکر و غم
زوز زایمانم.. بیمارستان بدرد نخور خصوصی! برای نفر کناریم 5 تا ادم راه داده بود اونم ن تو ساعت ملاقات.. از ده صبح تا 3 بعدار ظهر بلند بلند حرف میزدن منم یهو حالم بد شد فشارم شد 15 بهم حمله پنیک دست داد و داد زدم پرستارا اومدن بالای سرم هرکی ی چیزی چک میکرد خیلی ترسیده بودن... بعدش اتاقم عوض کردن ک پیش اینا نباشم از شانس من ی نفر همون شب سز اورژانسی شد اوردن اتاق اونم یه ریز صحبت میکردن با مادرش و پرستارشیردهی... و قبلشم کلی براش ملاقاتی راه دادن در صورتی که اصلا ساعت ملاقات نبود و من دوباره بهم حمله پنیک دس داد از سز و صدا... صبحش نمیگذاشتن مرخص شم با التماس زنگ زدم دکترم گفتم حالم بده تو بیمارستان میخوام برم خداخیرش بده گفت باشه... با درد شدید سزارین و ضعف شدید بیمارستان ترک کردیم.. تا 3 روز هی گریه میکردم بعدشم شیرم کم بود بچمم بابت زردی بردن بستری.. انقد حالم بد بود یک روزشو تونستم بالای سزش باشم... بعدم شیرم کم بوو و باحالم بد هروقت مک میزد تمام کمرم خالی میکرد و بدنمو شدید صعف میگرغت بهش شیشه میدادم و اونم شیرخشکی شد... الان هر روز گریه میکنم بابت خاطره بدی که برام اتقاق افتادَ😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭من همه تلاشم کروم خاطره خوبی از زایمان اتفاق بیوفته اما نشد الانم مث چی از زایمان برا همیشه میترسم
مامان جوجه جان مامان جوجه جان ۵ ماهگی
امروز مادرم کلی بهم گفت خسته شده از افسردگی و گریه هام گفت ولم کن نمیبینی زندگی خودم چه پیچیده س بچه هام هرکی ی طور مشکل داره
منم اومدم تو اتاق
شیشه شیر گذاشتم دهن بچه
و مثل همیشه اشک ریختم
از حسرت بچه ای که دیگه سینه نمیگیزه
زایمانم که سز بودد و دوبار شدید حمله پنیک شدم تو بیمارستان جلو خانوادم و خانواده همسرم
ابروم رفت
حالم داغونه
امروز دوستم میگفت رفتع از الان کلاسای ماما صابریان رو شرکت میکنه برای زایمان طبیعی
و کارایی که میگه انجام میده
خانوادم منو از اول ترسوندن از طبیعی
اگه طبیعی زاییده بودم بچم شیرخشکی نمیشد انقد حالم بد نمیشد
من از این حس شکست حالم بده
شاید اگه منم رفته بودم پیش ماما صابریان
دل تو دلم گذاشته بود منم طبیعی زاییده بودم
مادرم هربار بهش گفتم میگفت باید دکتر متخصص باشه بیا اینم دکتر متخصص
من انقد از سز اذیت شدم ک دیگه نمیخام بچع دار شم
استغفرالله ولی اگر بخاطر بچم نبود که بعد من چی میشه سرنوشتش چون پدرش ک حوصله شو نداره تمیخوامم دست مادرشوهرم بیوفته قشنگ روانی‌ش میکنن خلاصه اگر بخاطر این بچه نبود از خدا میخواستم منو ببره از این دنیا💔💔💔💔💔🙂