من از ۳یا۴ سالگی م یادمه ک مادر بزرگ پدریم،خمیر میداد ورز بدم نون میکرد برام،شباش برام قصه میگفت
صبحونه سرشیر و عسل اینا برام میزاشت
من ۵ ساله نبودم فوت شدن🥲
یکی دیگم از ۴ سالگی یادمه ک با دختر همسایه رفتم کلاس خیاطی ک برام لباس بدوزه
متاسفانه حافظه خیلی قوی ای دارم
من یادمه روز معلم بود.. به مامانم گفتم پول بده برا معلمم یه چیزی بخرم مامانم گفت پول ندارم منم رفتم یواشکی جورابهای بابابزرگم برداشتم کادو کردم برا معلمم😂😂😂عصر ک اومدم خونه بیچاره بابابزرگم دنبال جورابش میگشت میگفت همین جا پشت.. پشتی گذاشته بودم الان نیست. منم صداشو درنیاوردم 😂😂😂کلاس دوم بودم.. بیچاره معلمم جورابهای بوناک بابابزرگمو معلوم نیست چکار کرد😂😂😂😂
کوچیک بودم اون موقع ها مستاجر بودیم یادمه بابام موتور داشت یشب که از سرکار اومد یه صندلی تلفن مبلی خریده بود برا خونمون اینقد با ابجیم خوشحال شدیم که یدونه مبل خونمون داریم🤣🤣🤣الان هروقت با ابجیم یادش میوفتیم نمیدونیم بخندیم یا گریه کنیم
من یادمه مادرم مریض بود بیمارستان بستری بود و من همش چند ماهم بود خواهر بزرگم که الان عمرشو داده به شما بهم شیر از بیرون خرید و آورد داد بهم
هرگز این روزو یادم نمیره همیشه با گریه بهش فک میکنم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.