۵ پاسخ

اگه خیلی بزرگ شه موقع جراحی رحم مجبور میشن درش بیارن
نمیخوام بترسونمت ولی چیزی که دیدم و میگم

چون خیلی دارع بزرگ میشع
حامله شی بعضی وقت بچع رو تو شکم خفع میکنه دور از جون خودت ونی نی که قرارع دنیا بیاری

من دیدم. ولی بچه جاش تنگ میشه و اذیت میشه. ممکنه حین بارداری فیبروم نکروز بشه. کلا خطرناکه

اگر جراحیش تضمینی برات مشکلی ایجاد نمیکنه الان جراحی کن

فیبروم چی هس ؟ چرا به وجود میاد ؟ از کمبود چیه ؟

سوال های مرتبط

مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۱۰ ماهگی
یادمه یکی از دغدغه‌های بزرگم توو بارداری، برگشتن به اندام پیش از بارداریم بعد از زایمان بود.
من با افزایش وزن ۱۷ کیلویی از ۶۸ کیلو به ۸۵ کیلو در روز زایمانم رسیدم و واقعا از چاق موندن میترسیدم..
به این خاطر که همیشه بخاطر پیاده روی و ورزش و تغذیه درست، اندامم رو فرم بود، اون میزان شکم و پهلو خیلی توو ذوقم میزد ولی خب شک نداشتم که میتونم دوباره همه چیزو درست کنم و به حالت اول برگردونم..
جالبه که بهتون بگم من ده روز بعد از زایمان خود بخود ده کیلو از اضافه وزنمو از دست دادم!
و تا دوماهگی دخترم، ۷ کیلوی باقیمونده رو هم ریختم توو زباله دان تاریخ😁😅
الانم که دخترم نزدیک به ۹ ماهگیه، بنده با وزن ۶۴ کیلو در خدمتتونم :)
میدونی چی میخام بگم؟
میخام بگم هبچ چیز اونقدر که ذهن و فکر ما بزرگ و سخت نشونش میده واقعا بزرگ و عجیب غریب نیس!
باید یاد بگیریم تا چیزی رو تجربه نکردیم در موردش فکرای منفی نکنیم!
مدتهاست که هر شب که اطلاعات و وضعیت روزانه مچ بندمو چک میکنم میبینم بدون هیچ رعایت کردنی بالای ۸۰۰ کالری سوزوندم و حدود ۵۰۰۰ گام توو همین خونه ۹۰ متری با اناهیتا و روزمرگیامون گام برداشتم!
همینطوری پیش برم باید بر خلاف ذهنیت بارداریم، دنبال افزایش وزنم باشم😁😅
خلاصه که اناهیتا نه تنها روح منو جلا داده :)
بلکه اندام و جسم من رو هم داره صیقل میده و حسابی رووفرمم اورده🫠😉
طوری که واقعا از خودم راضیم و برای بارداری بعدی به هیچ وجه نگران اندامم نیستم
البته اینم باید بگم که فکر کنم اون چهار کیلو رو با قلقلک دادنای دخترک از دست دادم ؛)
اخه یکماهی میشه که یاد گرفته صورتشو با هیجان توی شکم و پهلوی من فرو ببره و قهقهه منو دربیاره و خودشم با اون صورت ماه و خوشگلش به روم بخنده🥹
مامان ابوالفضل❤️حسنا مامان ابوالفضل❤️حسنا ۸ ماهگی
بخدا خسته شدم یجوری خستم که نگران بچه هامم نیستم که بعد من چی میشن فقط دوس دارم بمیرم😭دو تا بچه شیر به شیر دارم پسرم ۲۲ ماهشه دخترم ۷ ماهشه دست تنهام پسرم از اول به دنیا اومدن اذیتم کرده پدرمو دراورده از اول به شدت وابسته به من بهانه گیر نق نقو تا چهار ماهش تموم بشه کولیک شدید داشت شب و روز گریه میکرد هزار تا دکتر بردیم اثر نکرد ۶ ماهش شد ویروس گرفت چشش عفونت کرد ۱۰ تا دکار بردم بهتر نشد بدتر شد لخر سر بستری شد ۱۰ روز بعد با رضایت شخصی مرخصش کردیم بعدشم که کامل خوب تبود تو خونه رسیدگی و دکتر بازی باز از ۶ ماهگی تا یکسالگی استپ وزنی گرفت بشدت بدغذا تا به امروز اصلا لب به هیچ غذا و ویتامین و آهنی نزد هیجوره بعد یکسالکی تا یه ماه پیش که لب به غذا نمیزد تحت هیچ عنوان و پیگیری و اعصاب خوردی اون که یه ماهه شیرشو قطع کردم تازه میخواد مث بچه شش ماهه کم کم غذا بخوره به زور در کنار اونم که ناخواسته دخترمو باردار شدم از ماه چهارم بع بعد چون زایمانم سزارین بود وبدنم زخم بارداریم به شدت سخت بود دکتر استراحت مطلق داد ولی با پسرم نمیشد یکساعت استراحت کنم پسری که نیم ساعتم با کسی نمیموند بقیه تاپیک