ازپریشب ک تصمیم گرفتم آرادوازشیربگیرم ازساعت ۶ عصر تا ۱۰ صبح فرداشیرندادم بهش خیلی اذیت شدیم خیلی گریه کردو آزوم‌نمیشد التماس میکرد ..تابالاخره ساعت ۱۰ صبح بهش شیردادم ..اونروزم از ساعت ۱ظهر بهش شیرندادم تا ساعت ۵ ..یکم شیرخوردبردمش ارایشگاه و بعداومدیم بازچسبیدبهم‌ شیرخوردوخوابید دیشبو کلا بهش شیردادم قراربودفقط قبل خواب بدم ک بخوابم اماانقدرک‌خسته بودم نفهمیدم کی خوابم برده ..و‌تمام طول شب تاامروز ظهرشیرخورده😅 واززظهرتاالان چندباراومدسمتم یبارش ک لب زد دید تلخع دیگه نیومد و خیلی ریزبهونه میگرفت رفتیم بادوستامون بیزون یکساعت پیش اومدیم‌خونه بهش غذادادم زیادمیلش نبرد اشاره میکردک بهم شیربده درتزکشید بغلش کردم واسش قصه گفتم دیدم‌خوابید تاالان ۱ثنزدیک‌۱۴ساعته شیرنخورده خداکنه راحت کناربیاد دلم کبابه واسش بیشتراز آراد خودم لذت میبرم ازشیردادن انگارمنم توترکم حال روحیم خوب نیست ..احتمالا برای شیربیدارمیشه خداکمکمون کنه فقط

۳ پاسخ

من دوتا بچه هام ک خودش دیگه شیر خودم نخوردن .دختر یک‌سالگی نخورد خیلی تلاش کردم دیگه لب نزد .پسرم هم دوماهگی بود نخورد دیگه

سینت اذیت میکنه یا ن؟

آخی عزیزم‌ خداکمکتون کنه،منم‌ از الان‌ غصم‌ گرفته،واقعا شیر دادن‌ بیشتر برای مادر وابستگی داره.

سوال های مرتبط