۲۳ پاسخ

هدیه ای ک با گفتن بخواد زیاد شه
یا بعد از گلایه طرف یه کاری کنه
ارزششو نداره

من این کار رو زشت می‌دونم چون من بچه زاییدم برای خودش نه برای کادو جمع کردن

نه به روشون نمیارم چون باید واقعا دلی بخوان انجام بدن وقتی انجام ندادن بگم بهشون که چی بشه

عزیزم نباید از کسی توقعی داشته باشی و انتظارتو از ادما کم کنی حالا هرکی باشه حتی همسر وقتی انتظاری ازکسی نداشته باشی اذیتم نمیشی شما بوقتش مناسبتی شد مثل خودش رفتار کن کمتر هزینه کن. شما یا همسرتون برین بهشون بگین که چرا اینکارو کردین بعد اونا بخوان یکاری کنن در برابرش که جبران بشه بنظر من اون اصلا و هیچوقت ارزش نداره چون اون بخاطر ترس اینکارو کرد که شما یا همسرتون دیگه ناراحت نباشین. پس اصلا بهش فک نکن و مهم نباشه واست و پیش اونا اصلا بروی خودت نیار خیلی عادی و طبیعی باش

منم چیزی نمیگم اما به شوهرم میفهمونم ...
شوهرم خودش تو وقت مناسب اگه صلاح دید گلایشو پیش خانوادش می‌کنه
حالا خانواده شوهرم تو بحث خرج کردن کم نمیزارن برام ،اما یوقتی شاید یچیزی گفتن ک ناراحت شدم ،میام ب شوهرم میگم اون خودش بوقتش تیکشو بهشون میندازه

نه مگه براکادو مادرشوهرت بچه اوردی😕؟ چه انتظاراتی دارین ها. کادو که وظیفه نیست لطفه

طبق جوابایی که خوندم بنظرم خیلی توقعتون بالاست دیگه باید چیکار میکردن بنده خداها

من چی بگم که از وفتی زایمان کردم بعد دو سه روز تنهای تنها شدم با مادرشوهرم غیرمستقیم حرفم شد قهر شدن مامانمم راهش دوره خودم با این وضعیت سرپا شدم
به روی خودشون هم نمیارن

هدیه کجا بود حتی به من زنگ نزدن تبریک بگن وقتی زایمان کردم بعد از چهل روز پدرشوهرم بچمو دید زحمت کشید 100داد دخالت نکنن کادو بخوره تو سرشون

من فک کنم نباید توقع داشته باشم چون مادرشوهرم برای کادوی سیسمونی یدونه روغن مایع آورد 😐😂ندار هم نیستنااااااا مولتی میلیاردن تازه نوه اولشونم هست شوهرم بنده خدا فک کرد طلایی چیزی میخان بخرن دید نه خبری نی خودش رفت همه طلاهارو خرید گف ولش دیگ میدونم برا کادو زایمانم چیزه خاصی نمیارن

واسه من دست خالی اومدن
رفت از گل‌فروشی کنار بیمارستان یدونه عروسک کوچیک خرید در حد ۲۰۰ ۳۰۰تومن بود
ولی هیچی نگفتم
می‌گفتم که چی بشه؟! فقط اعصابم خورد می‌شد بیشتر....‌

سلام بانو🌹این گل تقدیم شما برای وجود بچه نازنینت
کاملا درکت میکنم، حق داری
می‌دونم هر کاری هم برات کرده باشند ولی بازم دلت به کادو هست، ولی حیف خودت که ناراحت کنی
منم شوهرم تک پسره، من تا دم مرگ رفتم الان دو ماه مامانم کمک حالم هست مادر شوهرم نیومد ی لیوان آب بده دستم یا زنگ بزنه حالمو بپرسه😭 ولی چاره چیه؟؟!!!

والله یه زنگ نمیزنن🤣کادو کجا بود دلت خوشه خاهر

من به شوهرم گفتم ولی مامانم میگه به روی پدرشوهرم میاره چون واسه نوه هایی که پسر شدن بیشتر کادو داده

واسه من با اینکه شوهرم تک پسره و دارن هیچی ندادن فقط یه گوسفند کشتن و ده تومن هزینه بیمارستان دادن حالا درسته این کارا رو کردن ولی خب من توقع کادو هم داشتم خودم حرص خوردم فقط

من خانواده شوهرم کلا همه چی به یه ورشونه😅بااینکه اولین نوه پسریشونه اونم پسره بقول خودشون فک نکنم کاری کنن منم اصلا از سرعروسی دیدم چیزی ندادن دیگه کلا بهشون امیدی ندارم درصورتی که میدونن خانواده ما میگیرن هم واسه دخترشون هم نوشون ماهم واسه خواهرم گرفتیم هم دخمل نازش شعور زوری نیست

تصویر

والا کادو رسم نیست بچه برای خودم آوردم نه اونا. پس نه توقع ونه انتظار داشته باشیم

همونم بزار پای لطفشون
خیلی از پدرو مادرا اصلا نمیان دیدن بچه
خیلی از مردا هم باید خودشون کادو رو بزور به خانوادشون بدن تا ابرشون حفظ شه برای بچه کادو بیارن
تا وقتی انتظار داری مطمئن باش رنگ آرامشو نمیبینی
اگه فک میکنی پدرو مادرت خرید کردن مقایسه میکنی یه جا میبینی زندگیت بنده به مو میشه وهیچی تهش تنهاییی وتنهایی
هیچ وقت بابت این چیزا نه گله کن نه ناراحت باش بزار کنار نهایت یه هدیه اس که برای بچه اس نه برای شما

نه کار زشتیه .شاید بعدا جبران کردن،اینجوری بینتون شکرآب میشه ارزش نداره

اگه هیچی ندن چی بد الکی تو مراسم بگن ما النگو دادییم چی این بیشتر ادمو میسوزنه

من اصلا انتظار ندارم . چون همین که تو این وضع کشور کم نذاشتن چه خورد و خوراک چه رسیدگی چه خریدای ریز ریز برای نی نی دیگه کادو واقعا برام مهم نیست حتی به شوهرمم گفتم اصلا خودتو اذیت نکن برای کادو و این حرفا اصلا دنبال کادو نیستم.

برو خداروشکر یه چیزی میارن
والا من مادرشوهرم هنوز که هنوز بچه رو ندیده از نزدیک اصلا نیومده ببینه
تازه شوهرم تک فرزند
یعنی یه دونه نوه شو نیومد ببینه
تو میگی کادو‌...
هی...

مثلا چی بگی نمیشه ک

سوال های مرتبط

مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲.
میگرفت ول میکرد. منو بردن ی اتاق دستگاه بهم وصل کردن.انقدر میترسیدیم‌ ک بغض کردم تنها بودم هیچکس نبود. دلم گرفته بود دلم میخواست زار بزنم.خلاصه اینا منو از بس شلوغ بود این اتاق ب اون اتاق میکردن. یکی دیگ زایمان ک کرد منو بعدش بردن رو تخت اون. بعدش بهم دستگاه وصل کردن. ساعت شد پنج صبح فقط ی سرم معمولی وصل کردن بهم. تا ساعت پنج همه شیفتا عوض شد. بهم گفت یکم استراحت کن ک سرم فشار بهت می‌زنیم منم از استرس خابم نمی‌برد. ب مامانم گفتم ی کمپوت آناناس برام بخری بعدن بیاری. اونم یادش رفته بود منم از پریشب هیچی نخورده بودم. خلاصه ک یک ماما اومد بهم سرم فشار وصل کردن و دردام دیگ کم کم داشتن شروع میشدن ساعت شش ده نفر اومدن بالا سرم معاینه کردن گفت دوسانتی کیسه ابمو پاره کردن. سرم فشار رو عوض کردن یکی دیگ وصل کردن قوی ترشو. اونم من از بس دستمو تکون میدادم سرعتس زیاد شد دیدم دردام بدتر شدن. یک ماما اومد گفتم اینو درستش کن گفت ولش کن خوبه.اون ک رفت مامای شبفتم اومد زد تو سرش ک چرا آنقدر زیاد شده خطرناکه. خلاصه ک دردام دیگ زیاد شد ماما ها هی می اومدن معاینه میکردن منم داشتم از درد ب خودم می پیچیدم.