پارت 1✨

خب از اونجا ک من فشار خونم بالا بود ماما برام نامه نوشت ک برم بیمارستان
ازم آزمایش بگیرن
اونجا ک رفتم فشارمو. سابقه های بیماریمو پرسیدن منم گفتم بعد گفتن ک باید برای زایمان بستری بشم
دیگ بستریم کردن چون دهانه رحمم بسته بود سوند وصل کردن ک اگر باز شد سوند بیوفته
خلاصه ی روز ی شب این هنوز وصل بود ک یهو کلی آب ازم ریخت ک سوند در امد
بعد پرستارا امدن معاینه کردن گفتن 4سانتی
ساعت 11ظهر برات آمپول فشار میزنیم
ساعت 11شد آمدن معاینه کردن ک هنوز همون 4سانت بودم سرم وصل کرد ولی بچه حساسیت نشون داد قلبش افت کرد ک سریع سرم قطع کردن

۲ پاسخ

فشارت چند بود

چند هفته بودی ؟
بخاطر فشار زایمان کردی ؟

مقالات مرتبط

آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
پوشک کردن نوزاد
پوشک کردن نوزاد | مراحل و روش صحیح تعویض پوشک
سوراخ کردن گوش نوزاد
سوراخ کردن گوش نوزاد | بهترین زمان سوراخ کردن گوش کودک

سوال های مرتبط

مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲.
میگرفت ول میکرد. منو بردن ی اتاق دستگاه بهم وصل کردن.انقدر میترسیدیم‌ ک بغض کردم تنها بودم هیچکس نبود. دلم گرفته بود دلم میخواست زار بزنم.خلاصه اینا منو از بس شلوغ بود این اتاق ب اون اتاق میکردن. یکی دیگ زایمان ک کرد منو بعدش بردن رو تخت اون. بعدش بهم دستگاه وصل کردن. ساعت شد پنج صبح فقط ی سرم معمولی وصل کردن بهم. تا ساعت پنج همه شیفتا عوض شد. بهم گفت یکم استراحت کن ک سرم فشار بهت می‌زنیم منم از استرس خابم نمی‌برد. ب مامانم گفتم ی کمپوت آناناس برام بخری بعدن بیاری. اونم یادش رفته بود منم از پریشب هیچی نخورده بودم. خلاصه ک یک ماما اومد بهم سرم فشار وصل کردن و دردام دیگ کم کم داشتن شروع میشدن ساعت شش ده نفر اومدن بالا سرم معاینه کردن گفت دوسانتی کیسه ابمو پاره کردن. سرم فشار رو عوض کردن یکی دیگ وصل کردن قوی ترشو. اونم من از بس دستمو تکون میدادم سرعتس زیاد شد دیدم دردام بدتر شدن. یک ماما اومد گفتم اینو درستش کن گفت ولش کن خوبه.اون ک رفت مامای شبفتم اومد زد تو سرش ک چرا آنقدر زیاد شده خطرناکه. خلاصه ک دردام دیگ زیاد شد ماما ها هی می اومدن معاینه میکردن منم داشتم از درد ب خودم می پیچیدم.
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان شاهوین🧸🍂 مامان شاهوین🧸🍂 ۳ ماهگی
پارت 2✨

دیگ ساعت ها گذشت ساعت 8شب شد
امدن معاینه کردن ک هنوز 4سانت بودم دوباره سرم باز کردن ی نیم ساعت اول ک قلبش خوب بود ک دوباره افت کرد
تا 5بار اینجوری شد
بعد منو فرستادن سزارین
هم خوشحال بودم هم استرس داشتم چون دوروز کامل بستری بودم هیچی نخورده بودم
منو اماده کردن بردن اتاق عمل اونجا ک رفتم از استرس شدید حالت تهوع گرفتم، ی مرده ک خدا خیرش بده امد امپول زد ب کمرم ک دردش قابل تحمل بود
دیگ پاهام داغ شد هیچ حسی نداشتم
دیگ دکتر امد اون مرده ک امپولمو زد یکم میانسال بود باهام حرف میزد شوخی میکرد ک در عین حرف زدن بودم ک صدا گریه بچه امد
ک گفتم بدنیا امد ولی خداییش دست دکترم سبک بود تا آخرین لحظه عمل شوخی میکرد باهام
خلاصه پسر خوشگل منم
ساعت 22:22با وزن 4کیلـو
پا ب دنیا گذاشت
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دریا مامان دریا ۱ ماهگی
پارت ۳
تجربه زایمان طبیعی
همون شب درد داشتم فرداش هم این درد ها رو ب همین صورت داشتم ولی بیمارستان نرفتم تا ساعت ۳ شب ک درد هام شدید شد و تقریبا هر ۵ دیقه تا ۷.۸ دیقه بود دیگه رفتم بیمارستان و معاینه شدم گفتن ۲ سانتی و زود اومدی برای بستری ولی بستری کردن منو و امپول فشار وصل کردن یه ۱۰ دیقه ک وصل بود دکتر اومد معاینه کرد گفت بچه بالاست و هنوز موقع زایمان نیست و امپول فشار و قطع کردن منم نموندم بیمارستان و رضایت شخصی دادم و اومدم خونه ولی همچنان درد داشتم و هی ام شدید تر میشد و غیر قابل تحمل تر
مامان گیلاس کوچولو 🍒 مامان گیلاس کوچولو 🍒 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین 😶‍🌫️
پارت 1❤️
من کلا زایمان زودرس شدم و هفته 36و6روز زایمان کردم
البته کیسه آبم ترکید و یهو رفتم بیمارستان ولی قبلا دکتر گرفته بودم
و بخاطر بیماری اعصاب ک پنیک دارم خودم دکتر گرفتم و سزارین اختیاری شدم ...
کیسه آب ک پاره شد یهو خودمو رسوندم بیمارستان سرم هارو وصل کردن
و رسیدن ب وصل کردن سوند . من خیلی استرس داشتم و میترسیدم
سوند قابل تحمل بود ولی سوز میزد 😶
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 🎀ماهـ🌙ــلین💗 مامان 🎀ماهـ🌙ــلین💗 ۱ ماهگی
تجربه زایمان 👩🏻‍🍼
پارت 2: خلاصه سریع برگشتیم بیمارستان رفتم زایشگاه به همون دکتره گفتم یهو آب ازم خارج شد نکنه بخاطر معاینه شما بود گفت نه اگه میخواست بخاطر من باشه همون موقع اینجوری میشدی نه ک بری بعد کیست پاره بشه و موقع زایمانته بستری شو دیگه رفتیم کارامونو انجام دادیم منم بدون هیچ دردی بستری شدم ولی ان اس تی ک وصل بود میگفتن انقباض داری اما من متوجه نمیشدم بعد گفتن تا ساعت 8 صبر میکنیم اگه دردات شروع شد ک هیچ اگه نه آمپول فشار میزنیم.
گذشت ساعت 8 شد من همچنان هیچ دردی نداشتم اومدن معاینه کردن هنوزم همون دو سانت بودم مجبور شدن آمپول فشار بزنن💉
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 𝒉𝒂𝒎𝒊𝒏👶🏻 مامان 𝒉𝒂𝒎𝒊𝒏👶🏻 ۵ ماهگی
#زایمان_طبیعی_با_پمپ_فشار
عصر رفتم معاینه گفتن 4سانتی
رفتم خونه دوش اب گرم کلی ورزش رفتم بیمارستان نوار قلب معاینه کردن پرونده سازی رفتم اتاق خصوصی پمپ فشار وصل کردن از ساعت9شب ولی دردام منظم نمیشد ساعت5درد عجیبی گرفتم که فقط زار میزدم امدن معاینه 8سانت بودم10سانت فول شدم اتاق زایمان حاضر کردن رفتیم اتاق و همسرم کنارم بود خلاصه گفتن پمپ اروم کردن درد هم میخوای گفتم اره و وصل کردن بهم تقریبا دیگ درد نداشتم بیشتر فشار میومد بهم زور میزدم تو ک ساعت 7:55دیقه پسر قشنگمو گذاشتن بغلممم و بخیه هامو زد دکتر و تمام🥺😂🩵
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان جواد مامان جواد روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
بهم لباس بستری دادن همراهم صدا زدن لباسام بهشون دادم
سنوم چک کردن گفتن ک وزن بچت کمه 2کیلو 750 گرم سنو 37 هفته داده بودم خب خلاصه منو بردن داخل زایشگاه ساعت 8 بهم سرم زدن تقویتی با ان سی تی گذاشتن تا ساعت 10 شب بعد ساعت 10 امپول فشار شروع کردن ولی خیلیییی یواش یواش میرف من ساعت 12 شب تقریبا دردام شروع شد در حد کم پریودی بود 1نیم شب سرم قطع کردن گفتن استراحت کن صبح ساعت 6 امپول فشار دوباره وصل کردن نیم ساعت بعد معاینه کردن 2 سانت بودم نیم ساعت بعد ک ب 3 سانت رسیدم کیسه ابم را پاره کردن و دردام شروع شد امپول فشار بیشتر کردن ساعت 7نیم صبح ب 5 سانت رسیدم دردام قابل تحمل بود ساعت 9نیم دردام زیاد شد بدجور وحشتناک فق راه نجات میخاستم پرستارا خیلییییی کمک میکردن بهم پمپ گاز دادن ک یکم بی حس بشم ولی فایده نداشت خیلییی معاینه تحریکی میکردن خیلییی کمک می‌کرد پرستارا واقعا خوب بودن کمک میکردن بعد بهم امپول تو پام زدن ک روند زایمان زود پیش ببره
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان کیان مامان کیان ۴ ماهگی
خدایا این سوند و کجای دلم بزارم ،دختر خالم میگه سوند و ک وصل کردن دردای زایمان اومده سراغم🫤😐
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان خوشگل خانوم مامان خوشگل خانوم ۵ ماهگی
سلام منم خواستم تجربه زایمانم رو باهاتون به اشتراک بگذارم .
پارت 1
چهل و یک هفته شده و بودم و درد نداشتم . بدون درد رفتم بیمارستان و معاینه کردن و گفتن دهانه رحم بسته اس و باید بستری بشی و القای زایمان انجام بدیم .خلاصه روز پنجشنبه ساعت 7صبح من بستری شدم رفتم زایشگاه و سرم و آمپول فشار و قرص زیر زبونی ساعت به ساعت میدادن بهم . یک سوند هم بهم وصل کردن که نمی‌دونم چجور سوندی بود ک برای دیش نبود یعنی یه چیزی کردن داخلم و سه تا شیلنگ مانند هم بهش وصل بود ک از توی اونا آمپول میزدن توی رحم ‌.از یه سرش هم همش خون میومد بیرون راه که میرفتم اون وسط پام آویزون بود . توی این مابین ها هم همش معاینه میکردن که ببین چقدر دهانه رحمم باز شده . نوار قلب بچه رو هر چند ساعت چک میکردن اینا معاینه و نوار قلب ادامه داشت تا ساعت 7شب ادامه داشت یعنی 12ساعت بعدش اما من هنوز دو سانت شده بودم .
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان شاهان💙 مامان شاهان💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ک به سزارین ختم شد
پارت ۲
دیشب معاینه شدم و ۳ سانت یعنی ساعت ۶ بعدظهر داخل مطب دکترم معاینه شدم ک معاینه تحریکی کرد
بعدش رفتم کلی پیاده روی و زیر دوش آب گرم و هرکاری ک باعث شه زایمان راحتی داشته باشم
خلاصه من ساعت ۱۱ بستری شدم و از ۱۲ آمپول فشار زدن تا ساعت ۵:۳۰ من هیچ پیشرفتی نکردم اما خونریزی داشتم و اینکه درد شدید
یهو دیدم ک بچه اوفت ضربان قلب پیدا کرد و آمپول فشار قطع کردن
دیگ من با همین درد این وسط اومدن کیسه آبم پاره کردن
دوباره بد ی تایمی آمپول فشار وصل کردن و یدونه کامل تموم کردم یا دردای شدید اما دریغ از پیشرفت
خلاصه هرکاری بگی کردن ک من بشم ۴ ب زور باز س آمپول فشار دیگ زدن
دیگ ضربان قلب بچه یا میرفت بالا یا میومد پایین اصلا حالت عادی نداشت
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آیهان 🩵 مامان آیهان 🩵 ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۴

معاینه کردن گفتن ۱ سانتی دیگ کاری بهم نداشتن یه چن ساعتی گذشت باز سرم وصل کردن و یه قرص دیگ دادن خلاصه تا ۱۲ شب شد ک من درد نداشتم معاینه کردن و گفتن هنو همون یه سانتی بخواب تا ببینیم دکتر چی میگه فردا منم با کلی استرس خوابیدم ۴ونیم صبح باز دوز سوم قرص و دادن و کماکان من ۱ سانت بودم تا ۱۱ونیم صبح دوباره دوتا آمپول عضلانی زدن ک باعث نرم شدن دهانه رحم بشه تا ۳ بعدازظهر و بازهم من ۱ سانت بودم🙂
میگفتم اگ باز نمیشه خب سزارین کنین میگفتن نمیشه با دارو باز میکنیم رحمت و ساعت ۴ بعداز ماما اومد و گف میخوام آمپول فشار بزنم بهت منم گفتم باشه دیگ سرم و وصل کرد و آمپول فشارم زد تو سرم و ان اس تی هم وصل کرد و دوباره قرص زیر زبونی دوز ۴ هم دادن
دیگ از ۴و نیم بعد کم کم دردام شروع شد هرچی می‌گذشت هی آمپول فشارهم تنظیم میکردن ک بیشتر برسه بهم تا ساعت ۶ بعدازظهر اوکی بودم تقریبا
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان راستین مامان راستین ۱ ماهگی
حدود ساعت ده دکتر اومد معاینه کرد
گفت چهار سانتی ب ماما همراهت بگو بیاد
بعد از این ک اومد دردای من خیلی خیلی زیاد و وحشتناک بود
اصلا ن میتونستم دراز بکشم ن راه برم ن بشینم سر توپ ورزش کنم دیگ رفتم زیر دوش اب داغ ک از شدت داغیش بدنم می‌سوخت ولی تنها راهی بود ک یکم دردم اروم می‌گرفت
تو همه وقتایی ک درد داشتم سرم بهم وصل بود
وقتی جداش میکردن درد من هم آروم میشد
سر بچه هم خیلی ب دنبالچم فشار میداد اصلا سخت بود خیلی راه رفتن و نشستن دردناک بود درحالی ک تازه ب فاز فعال رسیده بودم
مدام ان اس تی کردن ک ضربان قلب بچه دیگ وقتی ب پنج شیش رسیدم شروع کرد ب افت کردن کوتاه یکم امپول و سرم بهم وصل کردن بهتر میشد
اصلا ورزش و اینا سرم اثر نمیداد ماما همراه از پرسنل خواست برام گاز بی دردی بزنن بهم گفتن ک برام ضرر داره نمیتونن برام استفاده کنن
پس دوباره درازم کردن سر تخت تا با امپول فشار بیشتر دهانه رحمم باز کنن
مدام معاینه داخل انقباض هام ک بیشتر تحریک بشم ک خیلی دردناک بود
بالاخره ساعت دو و نیم ظهر با دکتر تماس گرفتن گفتن ک عدم پیشرفت داشتم و دکتر یعد نیم ساعت اوکی داد ک عملم کنن دیگ منتظر موندم تا حاضرم کنن ببرن اتاق عمل واقعا انگار بهترین خبر دنیا بهم دادن اینو ک گفتن ساعت چهار و نیم بردنم اتاق عمل
بعدش بی حسم کردن خیلی زود تو کمتر از ده دقیقه صدای پسرمو شنیدم ک اروم صدای گریش میومد
اما بهم نشونش ندادن بستریش کردن فقط دو س ساعت بعد داخل ریکاوری بودم اوردنش ی ذره شیرش دادم اصلا درست ندیدمش
الانم براش دعا کنید بخش نوزادان بستریه نمیتونم برم پیشش بهش شیر بدم گفتن ک یکم تحت نظر باشه برا تنفس انشاالله فردا مرخصش کنن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان محمد🐥وتوراهی🤰 مامان محمد🐥وتوراهی🤰 روزهای ابتدایی تولد
1️⃣تجربه زایمان طبیعی1️⃣



دوستان خبردارین ک من هردوروزمیرفتم زایشگاه ک معاینه شم و ان اس تی بگیرن هربارمیرفتم میگفتن یک انگشت بازی اونم بخاطر زایمان قبلیته😶
۴۱هفته شدم دیگ خیلی خسته شده بودم رفتم زایشگاه گفتم بستریم نمیکنن ساک نبردم باخودم رسیدم زایشگاه ساعت۱۱بود سونوهامو ک دیدن تاریخ زایمانم گذشته گفتن ساعت۱۲بستریت میکنیم برو وسایلاتو بیار و بیا ک رفتم خونه یچیزی خوردم و وسایل جم کردم اومدم زایشگاه بستری شدم ی سرم وصل کردن بهم تقویتی بود گفتن بخواب فردا صبح ساعت۶آمپول فشاربهت میزنیم ک هی میومدن ان اس تی میگرفتن و فشار ووو.. ک ساعت شد ۳و پشت سر هم صدای جیغ میومد از اتاق روبرویی موقع زایمانش بود من استرس گرفتم صدای جیغا ک میومد منم بغضم میگرفت و گریه هم کردم😭😭پشت سر هم ۵ خانم زایمان کردن و من تا صبح نتونستم چشم روهم بزارم ساعت ۶ک شد اومدن سرم وصل کردن و امپول فشار توش زدن هر ۲۰دقیقه۴قطره🤥من اصلا دردی حس نمیکردم شیفت عوض شدو نزدیک ظهر ک شد بردنم ی اتاق دیگ ک ی خانمی هم بود اونم ۳سانت بود و من همچنان ۱سانت تکون نخورده و من هی دسشوییم میگرفت و اسهال شدم ک خداروشکر روده هام خالی شد. ساعت نزدیکای ۱۱شد من دردام بیشترو بیشتر میشد هی معاینه میکردن میگفتن ۲سانتی ولی دردای من مال ۲سانت نبود.خانمی ک جفتم بود دیگ رسیده بود۷سانت و ناله هاش و گریه هاشو ک میدیدم بیشتر میترسیدم به ماما گفتم سرم فشار و دستگاه ازم جدا کرد و رفتم کمی راه رفتم تو بخش ولی بزووور هر قدم برمیداشتم انقباضم بیشتر میشد و میایستادم از درد نمیتونستم راه برم ایستادم و تکیه دادم به در لیبرمون جفتیم داشت زایمان میکرد بچه سوم زایمانشم راحت بودخودش تنهایی فشار میداد و سربچه دراومد بدون پارگی و بخیه.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان رهام💙🫀 مامان رهام💙🫀 ۱ ماهگی
تجربه زایمان زودرس

✅️پارت ۸ ✅️

لباس دادن عوض کردم شوهرمن ساک و اورد این وسطا خانوادمم اومدن حس خیلی عجیبی بود اینکه تکونای اخر بچمو داشتم تو شکمم حس میکردم ناراحت بودم از طرفی پر از استرس بودم واس بچم اینم بگم ۲۸ هفته دو سری امپول بتا زده بودم
بردنم بخش زایمان ان اس تی و گذاشتن یکم گذشت دردام شروع شد ابریزشمم هعی بیشتر میشد
اومدن معاینه کردن یه فینگر بودم
اومدم سرم زدن واس درد بیشتر
گذشت باز یه ساعت اومدن معاینه کردن همچنان یه فینگر
باز یه ساعت اینا گذشت ک واقن دردام بیشتر بود وانقباضمم منظم بود اومدن معاینه همچنان یه فینگر
نوار قلبمو ماما گرفت نشون دکتر داد ک دکتر اومد بالا سرم با چند تا ماما و یه کمکی امپول و سوند دستشون بود
اونجا بود ک فهمیدم چیشده
گفتم چرا سوند گفتن میری عمل هعی هم میگفتن بچه ها این افته سریع باشید
ضربان قلب بچم افت کرده بود 🫠
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان هامین🥺😍 مامان هامین🥺😍 ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۱

جمعه صب رفتم برای تشکیل پرونده ازم ان اس تی ، فشار گرفتن انژیوکت و سرم وصل کردن.
همراهمم فرستادن برای تشکیل پرونده بعدش النگوهام گفتن باید دربیاری یا ببری که من بریدم.
لباس بیمارستان پوشیدم.
بعد اومدن سوند وصل کردن که وصل کردنش درد نداشت فقط یخورده بعدش حس سوزش داری ک خپ هی ادرار خارج میشه انگاری همش داری ادرار میکنی.
بعدشم بردنم‌اتاق عمل...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر