۱۸ پاسخ

نه ببرش اینجوری اذیت میشه گناه داره شب ی وقت بیدار شه ببینه نیستی استرس جدایی میگیره من خودمم رفتم مسافرت بردم بچمو همین اذیتش حال میده تو مسافرت دیگ

منکه نمیتونم یک لحظه هم تنهاش بزارم پسرکم رو ،ولی طفلی بچه یک هفته پیش مامانش نباشه خیلی اذیته تا اینکه تو سفر اذیت باشه بازم هرجور صلاحدید خودتون هست

اصلااااااااااا نزار بمونه باخودت ببر حتماااا

چه جالب
شوهر من بیشتر وابسته بچه هاست
امشب کارداشتم همسرم کمک میکرد بگه هارو دادم مامانم از ۶ تا ۱۰ًشب🤦🏻‍♀️انقدر بیقرار بود که بچه ها نیستن خونه عین ق. برستونه

اصلا نزاریشا تو گفتی من استرس شدم یوقت تورو خواست چی بچه بزرگ میشه سفرم میری ولی اون هیچ وقت یادش نمیره ببرش باهم کیف کنید

من که بردمش مسافرت خیلیم بهم خوش گذشت دورش بگردم

من که تا سر کوچهم میخوام برم دوس دارم دخترمو ببرم نه اینک بگم نه پیش مامانم اطمینان نمیکنم نه کلا دوس دارم همجا ببرمش همش محیط جدید نشونش بدم 🥹

حتی نیم ساعت هم نمیتونم بچمو از خودم دور کنم

وای من یک ساعت پیش بچم نباشم هم خودم دیوانه میشم هم دخترم بی قراری میکنه

من که باشم میبرمش اصلا نمیتونم یه تیکه از وجودمو انگار جا می‌ذارم

من ک میگم ببرش

اگه شرایط داری مامانتو ببر با خودتون
کمک باشه

اگه نبری سفر کوفتت میشه چون تمام فکر و.... پیش بچته
اگه نهایت دو روز بود فرق میکرد یه جوری میشد راه اومد الان یه هفته میخایی بری

با خودت ببرش بنظرم یک هفته خیلی زیاده بچه اذیت میشه

خودت میتونی دوریش رو تحمل کنی خیلی سخته

میبینم ک اشتی کردید برنامه سفرریختید😂از ترکیه زدید تو کردستان
ببرش سپهرم ک ب تو وابستس خدایی نکرده از دوریت مریض میشه

من همسرم تا مقازه می‌بره میاد سریع می‌ره بغلم من کلی اشک میریزم برده بیرون بچمو

اگه مامانتون تمام قلق بچه دستشه و بچه هم باهاش ارومه بد نیست به تایم دونفره با همسرتون مسافرت برین

سوال های مرتبط

مامان محمد رادین مامان محمد رادین ۱۱ ماهگی
امسب دخترای فامیل میخواستن برن بیرون
منم برای اولین بار میخواستم باهاشون برم
قرار بود همسرم بچه رو‌ بخوابونه من برم
بچم بی قراری میکرد
هرکار کردم نخوابید
قرار شد همسرم بخوابونه من برم
اما دلم طاقت نیوورد و بعد از ده دقیقه برگشتم و‌ دخترا خودشون رفتن
اومدم و پسر تو بغلم خوابید
اما همسرم کلی منتم کرد و گفت شب دیروقت چی واجبتر از بچه ات هست
گفت از این به بعد اون هم میره خونه دوستاش شبا
ما تا الان هیچکدوممون بدون هم جایی نرفتیم حتی دیروقت
اما هب من خیلی خیلی بیشتر از همسرم درگیر بچه ام
مثلا دیروز سیزده بدر من همش با بچه مشغول بودم و حتی غذای درست درمون هم نخوردم چه برسه گشتن
اما همسرم جایی پا بده برای تفریحش یه کارایی میکنه
دلم برای بچمم میتپه اما دلم یه کوچولو فقط یه کوچولو تفریح یا خواب عمیق یا چیزی میخواد
اما بخاطر بچم از همه جی زده شدم
منتی نیس خودم دلم طاقت نمیاره بدون اون لحظه ای باشم
اما خب دلم خیلی امشب گرفته
حس میکنم خیلی مادر بد و بی مسئولیتیک دلم طاقت اورد بچمو دیوقت بزارم برم