۴ پاسخ

حتما با روانپزشک مشورت کن خیلی قضیه مهمه ی
حتما راهکار خوب پیش روت میذاره

براش توضیح بده کامل روند رو

و
بگو میخوریم که بدنمون قوی بشه موهامون بلند بشه
یا مثلاً از هر چیزی که توی بدنش رشد می‌کنه خوشحال میشه
اگه اونا رو نکشن خودشون میمیرن گوشتشونو حیوونای وحشی میخورن

بگو اگه نخوریم باید به جاش دارو بخوریم
پس گوشت که خیلی خوشمزه تر از داروعه

با عروسکاش نمایش درست کن براش توضیح بده
از این حیوونای گوسفندی اگه داره از زبون خود گوسفنده بگو که دوسداره خورده بشه
فقط باید عادی سازی کنی براش
هم دیگه فقط باید زمان بدی بهش

توضیح بده بگو یه سری حیوانات رو خدا به ما اجازه داده که از گوشتشون استفاده کنیم تا بزرگ بشیم‌ و قوی بشیم مثل گوسفند و گاو و مرغ و ماهی

عزیزممم ترسیده دیگه
یه روشی هست که با نمک ترسشو برمیدارن
کسی تو آشناهاتون نیست که بتونه برداره
خیلی تاثیر داره من به شخصه دیدم

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...