۵ پاسخ

عزیزم حتما از الان با مشاور در ارتباط باش ، پسر من با اینکه وقتی باردار بودم خیلی خوشحال بود و لحظه شماری میکرد برای اومدن نی نی جدید ولی وقتی بچه به دنیا اومد دو سه ماهی پدرمونو در آورد . یعنی باید چهارچشمی مراقب بودیم که به بچه آسیب نزنه . الانم یکمی بهتر شده ولی در کل روی رفتارش خیلی تاثیر گذاشته .
حتما حتما حتما با مشاور در ارتباط باش از الان

دختر منم چندماه پیش اینجوری بود الان بهتر شده

از الان ببین مشاور چی میگه...منی که دختر بزرگم اصلن حسود نبود الان تا پشت کنم میبینم دستو پای کوچیکه رو داره فشار میده یا میخاد بشینه روی شکمش...باید چهار چشمی مراقب باشی فقط.

اگر اینطوریه نباید میوردی دومی رو چون خودت از پا درمیای با این وضع
زنداییم بچه هاش با فاصله ۳ سال از هم بودن پسرش بزرگتر بود، اگر یک لحظه هواسشون نبود میرفت بچه رو میزد یکبار که از پا نوزاد رو گرفت میکشید رو فرش، این وضع تا چند سال ادامه داشت خیلی شدید تا بزرگ شدن الانم چندان سازشی ندارن، بنظرم شما از یه روانشناس کودک کمک بگیر

اول از رابطه بین خودت و دخترت مطمن شه تکرار زیاد صدازدن و توجا خواستن یعنی بچه توخونه بهش زیاد توجه نمیشه یا اینقدرررر توجه شده ک بچه حد و مرز و نمیدونه
و اینکه خشونت و دعوا کردن و این موردا رو کم کنین
اگه دعواش میکنین یا خطایی میکنه واکنش دارین کنترل کنین. بچه الگوش شمایین

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...