۱۳ پاسخ

بچه یعنی یه عمر استرس . فشار . افسردگی . نگرانی . بدون استراحت و آرامش ‌‌‌‌.....

قبلا اندازه ما به بچه بها نمیدادن بچه ها می‌دونستن کسی حوصله غر و نق زدنشون نداره آروم بودن بعدشم همش تو کوچه و بین بچه ها انقد بازی میکردن شب از خستگی بیهوش میشدن
الان چی طفلی ها کل تایم گوشی و تی‌وی و تنهایی ، حتی تو مهمونی هام همه سرشون تو گوشیه کلافه میشن

آخ آره همینجور شده پسرمنم ،بداخلاق وناسازگاره

پسر من خوب بود یک هفتس به طور شگفت اوری لجباز شذه و یکسره میاد میزنتمون

پسر منم هر از گاهی همینقدر لجباز و یکدنده میشه.باید سرگرم کنی و آرومش کنی.هر چقدر ما هم عصبانی بشیم و لج کنیم بدتر میشه

فک کردم فقط من دارم دیوونه میشم😊👋

خداروشکر پسرم از اول خوش اخلاق و آروم بود بهانه گیری و گریه ماشاالله نمیدونه چی هست اصلا به من کار نداره کاملا مستقله خودش بازی می‌کنه من غذاشو میبرم میزارم رو میز میگم بخور خودش میخوره طفلی خیلی مظلومه🥺

عزیزم اگر امکانشو دارید هر روز ببریدش بیرون

پسر من که زندگی برامون نذاشته، بیچاره همسرم از اداره میاد، بعضی وقتا دیر میاد مثلا ۵، اصلا اجازه نمیده بره اتاق استراحت کنه، تا شب باید تحمل کنه، شام هم که همش کوفتمون میکنه، اصلا اجازه نمیده دخترم بشینه، یه چیزی میاره پرت میکنه سمت اون، همش به دخترم میگم برو اتاقت درستو بخون، آخه امسال ششم به هفتمه سمپاد داره. خلاصه که اصلا زندگی نمیکنیم ما...

چرا فکر میکردم وضعیت مامانای‌ دختر دار بهتر از منه من ک دیگه جنون گرفتم داد میزنم گریه میکنم عصبی میشم اصلا فایده نداره

مائده جان نمیدونم شاید جهش رشدی دارن نلین هم یه مدت خیلی لجباز و بداخلاق شده بود ولی دوباره به حالت عادی برگشت

دختر منم همینه شاید برای سنشونه
یعنی از صبح که بیدار میشه تا خود شب نق یکسره باهاش بازی میکنم به هیچ کارم نمی‌رسم که فقط نق نزنه عصبی هم میشم هی نفس عمیق میکشم دیگه یاد گرفته میگه مامان عصبانی نفس یک دو سه
نیم وجب اختیار کل زندگی منو گرفته دستش

متاسفانه همینه منم فردا ۸ صبح امتحان دارم و تا همین الان با ماشین تو خیابونا تابش میدادم ک بخوابه حداقل تا صبح بتونم مرور کنم کلا چند روز مثل چسب به من چسبیده و تو دستشویی هم باهام میاد💔😅🤦‍♀️

سوال های مرتبط

مامان اورهان 🥰 مامان اورهان 🥰 ۲ سالگی
خانما من دی.ه احساس نی کنم پسرم یه بچهایه با همه بچه ها فرق میکنه چون دوسالو نیمه که کلا کارش گریس بجبازیه یعنی ساعت ۳ شب خوابیده ۶ بیدار شده نیم ساعت یه دم جیع کشیده منو چنگ انداخته اب خواسته آب دادم کلشو ریخته رو پتو ... من واقعا ارامش ندارم به زور خوابوندمش حالا بابام اومده صب ساعت ۷ بریم بانگ باید تو امضا بزنی بیدار شدم رفتم دیگه کلا خواب از سرم پرید خیلی الانم میخواد بیدار شه دوباره گریه کنه تازگیا لحنم تند شده مثلا با خانوادم تند صحبت می کنم چون بیشتر روزرو من یا سر درد دارم یا قندمو فشارم میوفته همش از حرص خوردنه خودمو کنترل می کنم بچمو نزنم ولی ادم صبوری نیستم اصلا اگه همون لحظه واکنش نشون ندم سکته میکنم بخاطر همین انقد خودمو کنترل کردم ریختم تو خودم مریض شدم خوابم ریخته بهم دیگه واقعا طلاقت ندارم الان خوابیده اما من بیدارم اصلا هماهنگ نیستیم باهم ...انگار کائناتم با من لج کرده من واقعا نمی کشم بعد میان میگن چرا تند حرف میزنی میپری به آدم بابا دیگه نمیتونم واقعا فک کنم که چطور حرف بزنم واقعا خسته میشم طبیعیه بچه اینقد گریه کنه و وابسته به مادر باشه شوهرمم که بهونه دستش داره سرکار میره خسنس ولی من دیگه مغزم درد میکنه از دست این بچه