۵ پاسخ

غصه نخور تموم مادرشوهر ها همین ان پشت پسرشون منم تا دلت بخواد اینجوری کردن پشت پسرشون بودن ولی من از حقم دفاع کردم تو روشون حرفمو زدم

سلام بچه تو تنها نزار اون هنوز زوده واسش بزاری بری جایی این ترس تو وجودش میفته که مامانش تنهاش میزاره اون هنوز به هیچکس مثل تو اعتماد نداره گناه داره 🥹🥹

عزیزم غصه نخور از من بدتر ک نیستی، مادرم فوت شده
و اینجا هم غریبم
خانواده ی شوهر حرف نزنن میترسن لال از دنیا برن
حرفت رو بزن بگو بچه ی من تنها ک نیست. با خنده و شوخی جوابشونو بده

اشکال نداره عزیزم خودت ک داری میگی خوبن منم مادرمو ندارم

خدا پشت و پناهت باشه

سوال های مرتبط

مامان ملیکا مامان ملیکا ۱۲ ماهگی
وای خدا امشب چقدر حرص خوردم فشارم رفت رو ۱۵
من مادر شوهرم عممه
دوهفته پیش که عمل کرده بودم اومد بزور ملیکا رو برداشت برد خونشون گفت میبرم یک ساعت دیگه میارم منم خونه مامانم بودم بزور دادم رفت یک ساعت بعد آوردش شب که اومد سر بزنه یک دفعه دستشو کرد تو دهن ملیکا ملیکا هم گاز کرفت بعد روز قبلشم گفت ملیکا گاز میگیره مراقبش باش نه من نه مامانم چیزی نگفتیم ولی خیلی من و مامانم بهمون بر خورد فرداشبش که دستشو کرد تو دهن بچه بچم گاز گرفت گفت آره ببین گازم گرفت بعد مامانم برگشت گفت اصلا ملیکا اهل گاز گرفتن نیست الان یک هفته پیش منه بچم اصلا گاز نمیگیره گفت چرا زنداداش من با دست غذا دادم بهش گازم گرفت از دیروز ردش هست و درد میکنه مامانم گفت خب منم با دست بهش غذا میدم چرا من و گاز نمیگیره برگشت .فت از من حتما خوشش نمیاد بعد من چشمام گرد شده بود گفت هنوز دستم درد میکنه و ردش هست آخه منم وقتی میخوام به لثه هاش دست بزنم از رو درد گاز میگیره ولی اونجوری نیست ردش بمونه آخه مگه بچه چقدر زور داره مادر شوهرمم خیلی از خودش ناز داره منم گفتم خب دستتون و الان بزور کردین تو دهنش بعد میگین گاز میگیره خب نکنید تو دهنش دهنش بسته شد هیچی نگفت
( بقیه تو تایپیک ها )
مامان نور چشمام❤️‍🔥 مامان نور چشمام❤️‍🔥 ۱۳ ماهگی
یهو فکرم خیلی درگیر شد نمیتونم بخوابم بسکه پاهامو تکون دادم حالم بد شد، لطفا نظرتونو بگید در مورد چیزی که میخوام بگم
خانوما من یه پسر یه سالهو یک ماه دارم بعد از دو بار سقط خدا بهم داده حالا خیلی نگرانم که پسرم تنها نمونه و یه خواهر یا برادر داشته باشه خودم دوست دارم داداش داشته باشه حالا بگذریم، همسر من از من کوچیکتره شرایط زندگیمم اینکه مستاجر با یه درآمدی که همه چیم روبه راهه در حد معمول،دست تنهام هستم یعنی فقط فقط فقط شوهرم کمک حال منو زندگیمه اینجوری بگم که بعد سزارین خودم پسرمو بعد دوروز بردم حمام،از طرفیم افسردگی بعد زایمان گرفتم که تازه رفتم تحت درمان هی فکر میکنم میگم نکنه تو باردار شدن به مشکل بخورم نمیدونم که بچه دار بشم یا نه،شوهرم باز بچه میخواد ولی میگه حالا نه ولی من خودم به خاطر سنم میگم اگه قراره بیارم زودتر اقدام کنم، اصلا یه سر درگمی دارم نمیدونم چک شده این موقع شب 😔😔😔😔😔😔خانواده سوهرمم شهرستانی هستن الان که شکر خدا رفت آمد نداریم ولی میدونم بعدا هی میخوان گوه بخورن که یه بچه بیار یعنی واسه اونا بچه آوردن هیچ غمی نداره زرت زرت میزان بدون هیچ درک و فهمی از دوران زایمان بعد زایمانو بچه بزرگ کردن