۱۱ پاسخ

میفهمم چی میگی...من سر بچه اولم همینطور بودم خیلی دلم تنگ میشد برای زایمان و شب بیمارستانو...
ولی سر پسرم چون بچم شب تو بیمارستان پیشم نبود و تو دستگاه بود و اکسیژن بهش وصل بود ی شب خیلی بد و جهنمی شد برام...و فقط با حسرت ب تخت کناریم نگاه‌میکردم وقتی بچشو بغل میکرد و شیر میدادو...
برای همین اصلا حاضر نیستم یبار دیگه اون لحظاتو تجربه کنم

منم خیلی دلم تنگ میشه با این تفاوت که من واقعا خاطره خوبی دارم از روز زایمانم
و حتی روزای اول بعدش
درد اینا نکشیدم
همه چی خیلی شیرین بود و واقعا دوست دارم اگه میشد هزار بار دیگه اون روز برام تکرار میشد 🥹

وای دقیقا منم دلم تنگ شد از ماه اخر به این ور مخصوصا

من عمل هام خیلی خوب بودن خداروشکر پمپ درد هم داشتم و همیشه دلم برا اون لحظه ها تنگ میشه آمپول بی حسی هم زیاد دردی نداشت خوب بود

منم خیلی دلم تنگ میش

خدایی دمت گرم

منم دلم تنگ شده😅

منم همينطور😁خيلي لذت بخش بود برام

منم کلا دلم واسه بارداری تنگ شده

منم همچنین.دلم میخاد دوباره لحظه عمل باشه و تازه نی نی رو بدن بغلم

من سز اورژانسی شدم آب دور بچه ۶٫۵بود

سوال های مرتبط