۴ پاسخ

حق داری واقعا این جور مواقع آدم کلافه میشه

وای از ته دل درک ت می کنم می دونم چی می گی

به روز اینا قشنگترین خاطراتمون میشن
روزی ک سر خونه زندگی خودشونن و بچهای خودشون رو بزرگ میکنن🥹🥹❤️

وای عزیزم
خدا به هممون کمک کنه و قوت بده
بچه هامون رو هم در پناه خودش حفظ کنه

سوال های مرتبط

مامان هونام من مامان هونام من ۷ ماهگی
سلام مامانا دلم میخاست اینجا باهاتون درد و دل کنم دلم گرفته از اینکه نشد به بچم شیر خودمو بدم که الان دچار یبوست شده اینکه ریفلاکس داره مادر بودن سخته و کسی و نداشته باشی یاورت باشه سخت‌تر بعضی وقتا میگم ای کاش مادرم زنده بود میتونست کمکم کنه کنارم باشه گاهی وقتا خیلی کم میارم و واقعا خسته میشم از مادر بودن گاهی وقتا که شیر نمیخوره همه میگفتن اشتباه کردی چرا شیر خودتو ندادی و سرزنش که اگر میدادی الان این مشکلات نبود تمام تلاشمو کردم ولی سینما نمی‌گرفت ناراحت میشم از حرفشون و غذاب وجدان که چرا باید شید خشک بدم در حق بچم ظلم کردم ولی من واقعا تنها بودم و کسی نداشتم کمکم کنه بچم زودتر بدنیا اومده بود وزنش گم منم بی تجربه الان پسرم ۶ ماهش هست واکسن ۶ ماهگی امروز براش زدم بهش قول دادم اگر نتونستم شیر خودمو بدم ولی بهش قول میدم وقتی به غذا افتاد بهترین ها رو بهش بدم فقط دلم گرفته بود خاستم باهاتون درد و دل کنم دعا کنید یبوستش خوب بشه این چند روز فقط کارم شده گریه وقتی میبینم زور میزنه و منو نگاه میکنه بیشتر احساس گناه میکنم
مامان یزدان👶💙 مامان یزدان👶💙 ۸ ماهگی
نمیخام ناشکری کنم خداروهزاران مرتبه شکر که خودم شیر دارم ولی بعضی وقتا به شدت پشیمون میشم ومیگم بهترین کارو اونایی کردن که شیرخشک دادن به بچه هاشون.
به نظرم سلامت مادر ازهرررچیزی توی اولویته چون مادر باید قوت داشته باشه پرانرژی باشه وسلامت جسمی داشته باشه تابتونه ازبچش خوب نگه داری کنه.ولی من بدنم ضعیف شده زود خسته میشم زود عصبی میشم ازقبل دلم نازک بود دل نازک ترم شدم .
همسرم میگه چرااینجور شدی بخاطر هرحرفی ناراحت میسی ولی دست خودم نیست حس میکنم دارم افسرده میشم🥱
شبا خواب ندارم روزاهم همینطور.ازدیشب تا الان ۴ساعت خوابیدم
گردنم درد میکنه دستام درد میکنه کمرم داغون شده.پاهام جون نداره که روشون بایستم.ازاین طرفم باید وظایف همسر بودن رو به جا بیاریم
دلم میخواد حداقل فقط صبح ها این پسرم تا ۱۳ ظهر بخوابه که منم بخوابم جز همسرم کسی ازبچم نگه داری نمیکنه که اونم خستع تر ازمن میشه وفرصت پیدامیکنه میخوابه ولی من میمونم با بیخوابیام خستم...واقعا مادر بودن خیلی سخت تر اون چیزی بود که فکرشو میکردم
من میتونستم یک روز گشنگی بکشم ولی بخوابی امونمو بریده🥲
واقعا خدا قوت به همه
مامان کوروش مامان کوروش ۹ ماهگی
امروز از اون روزا بود که فقط و فقط یه مادر بودم
از صبح که بیدار شدم داشتم مادری میکردم تا همین الان
ناهار چیزی نپختم و ی چیزی سرهم کردم خوردم
آشپزخونه با همون ظرفای کثیفش موند
خونه به هم ریختس و کلی جغجغه و عروسک و وسایل پسرم کف خونه ریخته
حمام نتونستم برم
یا داشتم پسرمو میخوابوندم یا سعی می‌کردم بهش شیر بدم و آرومش کنم
قول داده بودم ب خودم روتینم رو به هم نزنم و کتاب و ورزش و تغذیه مناسب داشته باشم
اما نشد
اولش اومدم غصه بخورم و با خودم نامهربونی کنم که تو اهمال کاری و تنبل!
اما دیدم نه
مادر بودن و مادری کردن یه کار کوچیک نیست
من امروز مامان خوبی بودم و پسر عزیزم رو حسابی به آغوش کشیدم بو کردم و از بودنش لذت بردم، میدونم که زود بزرگ میشه و دلم برای تک تک این لحظه ها تنگ میشه
از خودم ممنونم و امشب با حال خوب میخوابم
مهم نیس خونه کثیفه
مهم نیس امروز کتاب نخوندم
امروز ورزش نکردم
امروز غذای خوب نپختم
یا امروز زن مرتبی نبودم
سخت نمیگیرم به خودم و زندگی
اگه تو هم گاهی مثله امروز منی خودتو سرزنش نکن تو یه مادر مهربون و خوبی، غصه نخور،چایی بخور☕️


و کاش
اگر غمی بر تو رسید
و غمگین شدی؛ غمگین ماندن را
انتخاب نکنی..