به شوهرم نگاه میکنم
همون ادم قبلیه
کاراش تغییری نکرده
برنامه روتینشو داره
هرموقع بخواد بخوابه میخوابه
عذاب وجدان شیردهی نداره
تازه از سفرکاری برگشتخ و شاده
من چی
عذاب وجدان ک چرا شیرم اینطور شد
عذاب وجدان انتخاب بد م تو بیمارستان و سزارین شدنم
هغت لایه بریده شدنم
خون ریزی مکرر
افسردگی شدید بعد از زایمان
بخدا نمیخوام ناشکری کنم
خدایا هزار مرتبه شکرت ک منو لایق دونسی
ولی حالم بده
حالم گرفتس
خوبم نمیشم
هرکار میکنم😭😭😭

مردا همشون لنگه همن.از بچه داری فقط اقدام کردنشونو میدونن.ما هرچی هم از خودمون بزنیم بازم توی زندکی هیچ کاری نکردیم اصلا زحمتای ما دیده نمیشه خونه داری و بچه داری یه شغل تمام وقته هیچ وقتم تمومی نداره فقط فرقش اینکه کع درآمدی نداره😔

درک میکنم

عزیزم همه مردها که همینن فکرنکن فقط شوهر خودت اینجوریه
اینجوری فکر کن که یه حکمتی بوده بچه شیرخودتو نخوره عزیزم شیرتو بدوش بریزتوشیشه بهش بده
خداروشکرکن بچه ات سالم تو بغلته

بچه که فقط برای تو نیست.برنامه ریزی کنید کاراشو با همسرت.خیلی راحت بگو تنهایی سخته باید کمکت کنه خب

وای بخدا هممون همینیم خیلی فشار رومونه و هیچ کسم درک نمیکنه آدم میبره واقعا مادر شدن خیلی خیلی سخت بوده

هروقت حس کردی از شرایطی که داری خسته شدی به اطرافت نگاه کن ببین چه قدر بدتر تو هست آروم میشی بچه من افتادگی پلک شدید داره و دست و پاهاش لکه های بزرگی داره با اینکه میدونستم قابل درمانه بعضی روزا مینشستم اینقدر گریه میکردم تا اینکه خواهر شوهرم باردار شد و بچه اش شش ماهه دنیا اومد و دو روز بعد مرد رفتن خاکش کردن و براش سنگ قبر هم گذاشتن یه مقداری که اوضاع اونو دیدم فهمیدم مشکل من هیچی نیست بازم خدا رو شکر بچم کنارمه و قرار نیست جای بچه یه قبر تو بغل بگیرم ...

با شوهرت صحبت کن بگو احتیاج ب کمکش داری

خودتا از تا ننداز دختر

بگیر شوهرتو ی دل سیر بزن تا دلت خنک شه🤣🤣🤣🤣

اعع چرا عزیزم شیر نداری فدای سرت من کلی داشتم ولی دوس نداشتم بدم و شیرخشک دادمم خب چیشده؟!😐