دخترم از دختر همسایه ویروس گرفته
هفته پیش اومد خونمون اونقد بد سرفه میکرد انگار جیگرش میخواست دربیاد
اونم تو صورت دخترم فرستادم خونشون که فلانی عزیزم برو ماسک بزن بیا به دخترمم ماسک زدم که بلکه مامان نفهمش حالیش بشه چن باری هم ردش کردم رفت خونشون .فرداش مامانش تو کوچه دیدتم گفت دخترم سرما نخورده هااااا خیلی وقته عفونت کرده ها حتی گوشمم درد میکنه.گفتم ببرش دکتر تو رو دربایسی موند بردش خلاصه دکترآمپولش زده بودش براش.
از پریروز صب دخترم سرفه میکنه یهویی بدون هیچ علایم قبلی
بعدشم تند تب کرد وداغ شد بدنش از بچه اون خانومه گرفته بردمش دکتر گف ویروسه...حالا به طرف گفتم پشت تلفن که از شما مریضی گرفتیم دخترم خیلییی بد حاله دوسه روزه اصلا انگار دوهزاریش نیافتاد بلافاصله باز دختره رو فرستاد خونمون با هزار بهونه فرستادم رفتم باز دوباره اومد یعنی روزی نیست که این بخدا حداقلش سه چهار بار نیاد خونمون دیگه روم نمیشه دستشو بگیرم بندازمش بیرون یا در و باز. نکنم از من خجالت میکشم اون مادرش نه..میفرسته پیش ما خودش تو خونه مشغول درآمدشه .همسرمم بدش میاد حتی موقعی اون از سرکارمیادش بازم مادره دختررو صدا نمیکنه .توروخدا بگید چجوری بگم نفرسته دیگه .بچمم باهاش بازی نمیکنه بیشتر لجش میده اومدنی
دیگه از دست اینا دیونه شدم راحت نیستم توخونم خودم رو دادم 😭

۶ پاسخ

بهش بگو عزیزم شوهرم حوصله بچه ها رو نداره وقتی دوتا میشن شلوغ میکنن منم به کارام نمیرسم بگو بازی نمیکنن لج میکنن خجالت نداره ک رک بگو

درو بشکنن باز نمیکنم کسی که حرف حالیش نمیشه زبون نمی‌فهمه باید اینجوری باهاش رفتار کرد اگه هم بگن بار نکردی بعدا میگم شوهرم از وقتی دخترم مریض شد میگه کسی حق نداره خونه بیاد

دختر همسایه مام همینه مدام میاد ایندفعه گفتم برو خونتون پسر منم میاد خونه شما یه دوبار فرستادم گفتم اینجوری نمیشی من اصلا از این اخلاق دختره خوشم نمیاد گفتم برو خونتون به مامانش هم گفتم خیلی اذیت میکنن اینجا من دیگه عصابم نمی‌کشه

واقعا چرا آنقدر ب همسایه رو میدی

عزیزم سلامتی دخترت مهمه پس بحث خجالت و رودربایسی بذار کنار
رک بهش بگو بچت نفرست یا در باز نکن بگو نشنیدم منم مث شما بودم دیه دل زدم دریا بخاطر بچه های جاریم نیان بالا در قفل میکنم

دقیقا مشکل من با دخترخواهرشوهرم که تو یه کوچه هستیم خودش میشینه خونش دختر میاد اینجا اصلا دنبالشم نمیاد دخترش پروناهار میخواد آب بده خلاصه من که خونه عمش هست هنوز بچم اونجا نرفته منم به پسر بزرگم گفتم اومد درزد به هربهونه ای ردش کن بره چون با پسرمم بازی نمیکنه دیروز اومده بود پسرگفت مهدیار خوابه برو مگه میرفت مامانش تو کوچه نشسته بود هی میگفت مامان بیا بیا نمیذاره من برم خونشون🥴

سوال های مرتبط

مامان امیررضا مامان امیررضا ۳ سالگی
مامان نورا مامان نورا ۳ سالگی
سلام دوستان ، من چند وقته از چندتا تجربه بنویسم ولی واقعا وقت نمیکنم اینقدر که مشغله دارم با اینکه شاغل نیستم و خونه دارم ولی شوهرم دیروقت از سر کار میاد و من خیلی دست تنهام و هیچ کس کمک من نیست ، خب بگذریم حالا میخوام درباره افتادن دخترم بگم !
یه شب دخترم روی میز جلو مبلی بازی میکرد نفهمیدم چی شد که قل خورد و افتاد روی زمین و سرش خورد به سرامیک و خیلی گریه کرد ، دیگه شب خوابید و صبح بیدار شد دیدم چشمهاش پف کرده ولی تا شب خوب شدن ، باز سه هفته بعد جمعه رفته بودیم بیرون که وقتی برگشتیم دیدم کل آشپزخونه رو آب برداشته و آب قطع کن لباسشویی خراب شده و لباسشویی پر آب شده و ریخته بیرون ، دیگه تصمیم گرفتم هر وقت ساعات طولانی برم بیرون ، آب رو ببندم ، خلاصه فرش رو جمع کردم و مشغول طی زدن بودم که دخترم با دو اومد تو آشپزخونه و سر خورد و با پشت سر خورد زمین ولی سرش چیزی نشد ، فرداش که از خواب بیدار شد دیدم چشمهاش پف کرده ، بعد اینجا فهمیدم که پف کردن چشم ناشی از ضربه سر هست ،، ظهر هم شروع به استفراغ کرد ، بردم سی تی اسکن که خوشبختانه مشکلی نبود و داروی تهوع بهش دادن ،که خدارو شکر خوب شد ، خواستم بگم اتفاق یه لحظه میوفته وقتی زمین خیسه حتما حتما از ورود کوچولوهاتون جلوگیری کنید