۱۴ پاسخ

اون آزمایشا فکر کنم واسه خارجیا هستن
خودت پیدا کن به چی حیاسیت داره غذاهاشو چک کن اول
دکتر به خودم اینو گفت

من دوسال پیش اصفهان تو عمارت توحیدتست الرژی دادم با پچ تست شدن 20میلیون

❤️❤️❤️❤️❤️

ته استکان شیر بهش بدی چی میشه؟ این دیگه رایگانه. فوقش یکم صورتش میپاشه چند روز بعد خوب میشه

عزیزم دکتر الرژیه پسرت کیه؟ مرکز طبی کودکان هم ازمایش الرژی انجام میده ولی در کل ازمایش خون میگن خیلی دقیق نیست

دختر منم همینطوره هنوز شیر پاستوریزه نمیتونه بخوره
من ک بیخیال شدم
بهش شیرخشک بالای سه سال میدم

عزیزم علائم پسرت چی بود ک این آزمایشو نوشت براش

بیمه تکميلي ندارید؟

عزیزم من برا دخترم تا دوسالگی آزمایش چکاپ انجام میدادیم توی ازمایشاش نوشته بود حساسیت ولی دکتر گفت ببین خودت چی میدی به بچه که به یه ماده یا ادویه یا هرچی حساسیت داره اما در ظاهر هیچ علائمی نداره شما پسرتون به چی حساسیت داره؟

یاخداااااچه خبرههه چراواقعاانقدرهمه چی یهوگرون شدکه ادم نتونه یه آزمایش بچه اشوببره این چه مملکتیه

چند سالشونه بچه هات

سلام عزیزم خدانگذره ازشون چه خبره آخه😤
پسر منم آلرژی داره من هر چند ماه براش تست میکنم مثلا از بعد عید شیر،هندوانه،طالبی و زرد آلو دادم که به هندوانه واکنش نشون نداد ولی با اون یکیا هم دفع بلغمی داشت هم بدنش دونه ریخت

گلم ازمایش الرژیو فک کنم اگه ببری بیمارساان انجام بدن هزینش خیلی کمتره میشه

یاخداچخبره من یه آزمایش چکاپ دادم شدش۳تومن برای خودم

سوال های مرتبط

مامان مسیحا👼 مامان مسیحا👼 ۴ سالگی
مهد رفتن بچها پر از چالشه که اصلا فکرشم نمیکردم.
اینکه توی خونه کلی طولش داد و گوش نمیداد و بازیگوشی میکرد بماند، بعد که رفتیم اونجا گفت باید تو حیاط بمونیم منم اصرار نکردم بده داخل. بعد فهمید که تو حیاط چیزی عایدش نمیشه. دیگ گفت بریم داخل اما تو پیشم باش. منم موندم پیشش.
مسئله اصلی اینجاس👈توی مهد راکر داشت، میگفت مامان من از اینا میخوام سوار بشم گفتم برو از بچها بگیر. بچم میرفت ازشون اجازه میگرفت🥺 مسیحا میگفت میدی از اینا سوار بشم؟ اونام میگفتن نه🥺 ولی خب بعدش یه راکر خالی پیدا کرد و سوارشد.
بعد یه چیزایی مث پازل بودن که اسمشو نمیدونم پلاستیکی بودن. بچهای پیش دبستانی داشتن با اونا بازی میکردن که نذاشتن مسیحا بازی کنه. مسیحا گفت مامان بچها میگن تو بلد نیستی، گفتم خودت باید بری بهشون بگی که من بلدم. مسیحا هم رفت بهشون گفت من بلدم بااینا بازی کنم. اما یه پسر بچه دستشو تکون داد (که یعنی برو بابا)
یعنی ببین دلم کباااااااب میشد واس مسیحا....امااااا نباید دخالت میکردم✋️
چون توی این مسیری که بچها وارد اجتماع میشن:
با "نه" مواجه میشن،
با بی احترامی مواجه نیشن.
و این خود بچها هستن که هم باید این چیزا رو تجربه کنن و هم اینکه خودشون بتونن از پس بعضی از مشکلات این چنینی بربیان.
با خودم گفتم الان من برم صحبت کنم با بچه ها، اولا اینکه توی کار مربی دخالت کردم، دوما خواه ناخواه پسر من بااین مسائل باید روبرو بشه.
ولی خب بعدش همه چیز اوکی شد، چون اولش مسیحا تمایل داشت با بچهای پیش دبستانی بازی کنه ولی بعد رفت پیش بچهای مهد و اوضاع اوکی شد.
ولی چقدر سخخخخخت بود که تونستم خودمو کنترل کنم نَرَم به اون بچه یه درس حسابی بدم🤨🤨🤨