۳ پاسخ

درکت میکنم کاش خودمون مریض بشیم بچه هامون مریض نشن خیلی سخته منم بچم تازه خوب شده
مادر بودن واقعا سخته

خدا شفا بده عزیزم
از بیرونی جایی گرفته یا آشنا
بگو حداقل بدونیم چجوریه ویروسش

ای جانم انشالله زودتر خوب میشه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۴ ماهگی
بچه بزرگ کردن کی اینقد سخت شد؟کی مریضی ها اینقد زیادشد؟گاهی با خودم میگم مهرنوش اخه تو میخوای ب کدومش برسی به رفلاکس به الرژی به کهیر هاش،ب شب بیداریاش تا صب ،به استفراغاش،چرا باید اینقد همه چی سخت بشه چرا من باید هربار بچمو میبرم پارک یا بخاطر الودگی هوا یا بخاطر گرما استفراغ کنه و کهیر بزنه ،دلش میخواد بره بیرون همش کفشاش تو بغلشه ک بکنیم پاش بره تو کوچه چون صدا بچه هارو میشنوهه ،مگه دلم از سنگه ک نزارم ،خوراکیا بقیه رو میخواد ،دیگه غذاهای تکراریشو میبینه از ته دل گریه میکنه ،با حسرت نگا خوراکی بقیه میکنه،خیلی فشار روحی شدیدی رو تحمل میکنم ،دیشب مامانم اومد پیشم تا صب یاس ۱۲بار بیدار شد هربار مامانم میگفت اخه این بچه چشه همش گریه همش ناله ،امروز مامانم فشار چشمش رفته بالا چون کل دیشب با صدا یاس بیدار میشد،دیشب یه شب از شبای من بوده فقط،اما من هر روز بیدار میشم هر روز میگم توکل ب خدا امروز قطعا بهتر از قبل هس همه چی اما نمیشه.قهر کردم با خودم با خدا با همه .دوستدارم یه نور امید ببینم یه اتفاق خوب .محتاج ی معجزه ام🤲مجدد سوختگی ک بخاطر تست نیس و علتشو هنوز نفهمیدم
مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۵ ماهگی
سلام بعد یک هفته سخت خواستم تجربه این روزا بگم،دختر من بدون علامت تب کرد بردم دکتر گفت گلو التهاب داره و ویروس جدید که ۳ شب تب همراه ،دختر من تا تب ۳۹/۵ میرفت و هیچ داروی تب پایین نمیاورد فقط شاید نیم ساعت همش بالا بود و مدام تن شویه پاشویه میکردم ،شب سوم آنقدر وحشتناک بود که ۳۹/۵ دایین نیامد بردم بیمارستان نیکان اونجا هم همون حرف ها زدن نصف شیاف دیکلوفناک زدن و کلا تب قطع شد البته سروم نوشتن اما من نزاشتم بزنن ،شب سوم تب تموم شد و بعد بدن درد شدید شروع شد جوری که تن اش تکون نمیتونست بده تو خواب غلت بزنه فقط جیغ میزد بچه مثل چوب خشک شده بود تن اش و تکون نمیداد مجدد بردم دکترش گفت عوارض همون ویروس جدید ،کف پاهاش داغ بود و ورم داشت کمی دکتر گفتن بعد تب این ویروس اسن خالت که دو سه روز رفع میشع ،دارو دادن که کم کم بهتر شد البته من حس میکردم پاشوییه هم ممکن بدن درد بیاره چون خیلی انجام دادم ،حالا از شانس بد دختر من تو همون بیماری دندون هم دراورد ۴ تا که دو تاش نوک زده اما اون دوتا دیگه یه کم زده بیرون یعنی بچه به قدری زجر کشید که فقط من اشک میریختم آنقدر اذیت شد ،امروز خداروشکر بهتره اما بی حالی هنوز یه کم هست شروع کردم چیزای مقوی دادن تا جون بگیره ،