۱۵ پاسخ

چه خوب که درمان شدید و درمان رو ادامه میدید،بچه ها یادشون نمیمونه تا ۱۸ ماهگی (طبق چیزی که تو مقالات خوندم)نگران نباشید و مطمئن باشید میتونید یه مامان خیلی خوب براش باشید ،مهم اینه از این به بعد خودتون رو کنترل کنید

سلام مامان حنا
منم بعد زایمانم همینجور شدم خیلی عصبی میشم بعضی وقتا داد میزنم سرش ک غذا نمیخوره یا پرتش میکنم بالا نمیدونم چم میشه جنون میگیرم بعدش میشینم گریه و عذاب وجدان میگیرم پیش روان پزشک رفتید یا مشاور؟ دیگ با شوهرمم خوب نیستم اونم بام بد شده میگه دارم تحملت میکنم

میش بکی کدام دکتر رفتی شماره یا آدرسشو بکی من برم ممنونم

سلام درخواست میدهید ممنون

عزیزم میشه بگی پیش کدوم دکتر رفتی و درمانت چقد طول کشید

خداروشکر که بهتری عزیزم بنظرم طبیعیه که ترسیده

عزیزم خیلی خوشحالم که اون دوران رو پشت سر گذاشتی‌. اینکه مدیریت خشم کردی واقعا تحسین برانگیزه.
نه به نظرم واکنش طبیعی بوده.
خودتو اذیت نکن همین که میگی جبران کردی از همه چیز مهمتره. مهم رابطه خوب الانتون هست ⚘

عزیزم دست خودت نبوده که ناراحت نباش اون از جون و خون خودته تو مگه از عمد زدیش نگران نباش

من از زایمانم تا الان دارم آسنترا میخورم ولی وابسته شدم دکترم نرفتم

عزیزم یادش نمیمونه اصن

چه قرصایی‌خوردی عزیزم من حالم بده

نه عزیزم عکس العمل طبیعی بوده دیگه

فکر نمی‌کنم به خاطره قبلا باشه خب به رفتاری که کردی واکنش نشون داده منم مثل تو بودم و خوب شدم ولی آنقدر اذیت میکنه اون هفته دوباره یه شب دیونه شدم و دوباره خودم و کنترل کردم نگران نباش

نه احتمالا واکنش طبیعی بوده

عیبی نداره عزیزم مهم اینکه ک دیگه تکرار نمیکنی ن کلا چون بردی بالا ترسیده ب قبل ربطی نداره ناراحت نیاش

سوال های مرتبط

مامان هومن مامان هومن ۱ سالگی
تجربه واکسن ۱۸ ماهگی
براش خیلی سنگین بود دو سه ساعت بعد زدن تبش شروع شد تب خیلی بدی بود مخصوصا شب اول که اصلا پایین نمیومد نزاشتم بچه بیچاره بخوابه چون دستمال نمدار نمیزاشت بزارم ظرفشویی رو پر آب کردم نمک ریختم گلاب ریختم اینجوری از ۳۹ آوردم ۳۸ یه خرده خوابید نزدیکای صبح دوباره آتیش گرفت مجبوری بروفن دادم یه ساعت بعدش چک کردم رفته بود بالاتر شیاف گذاشتم نیم ساعته پایین آورد ، از دکترم پرسیدم اگه پایین نیومد بالاتر رفت سریع یه کار دیگه بکنین منتظر ساعتش نباشین ، تا شب دوم ساعت ۱۱ تب داشت که بعد اون خدا رو شکر قطع شد
بعد واکسن دستشو گذاشت رو پاش هی پا پا کرد اصلا راه نرفت هرجا بردم چون زودم بیدار شده بود اصلا همکاری نکرد که بگردونمش پاش زیاد نگیره کل دو روزو کمی میلنگید ولی راهشو میرفت فقط تو نشستن بلند شدن یه کمی اذیت میشد ناله میکرد پس اگه بچه هاتون راه نرفتن نگران نباشین بنظرم درد پا ربطی نداره به راه بردن بعد واکسن همه چی به واکنش بدن بچه برمیگرده
در آخرم ممنونم از همه مامانایی که مغزشونو خوردم با تب بچم که پایین نمیومد
مامان نیکی مامان نیکی ۱ سالگی
امشب رفته بودیم مراسم...
دخترم بغل پسرعمه اش بود، اون ۱۲ سالشه، یهو وسط کوجه پای پسرعمه اش رفت تو یه چاله و بچه بغل خورد زمین😭😭😭
نیکی من بغلش بود...
فقط دیدم نیکی با پشت سر خورد رو آسفالت... بچم پهن شده بود رو آسفالت😭😭😭
نفسش از گریه بالا نمیومد...
مادر نبینه چیزی که من دیدم😭😭😭😭
مردم اومدن بردنش داخل خونه ینفر آب زدن سر و صورتش...
خیلی ترسیده بود ولی حالش خوب بود...
من تمام بدنم میلرزید.... گریه میکردم فقط سرمو گرفته بودم...
این وسط شوهر من به من چشم غره میره ... چپ چپ نگاه میکنه😭😭😭
من دارم سکته میکنم... دارم میمیرم از ترس به من نهیب میره😭😭😭
خداروشکر حال نیکی خوبه، دو سه ساعت بیدار نگهش داشتیم باهاش بازی کردیم ولی من مرگو به چشمم دیدم...
بی محلی شوهرم به ناراحتی و حال بد و گریه های من حالمو از همه چیز به هم زد...
حالم خیلی بده... خیلی بد...
نگران بچه....ناراحت و ناامید از همه چی...
برای نیکیم دعا کنید بچم چیزیش نشه... الان خوابید دعا کنید تو این شب عزیز فردا که بیدار میشه خوب باشه 😭😭😭