۸ پاسخ

خب نباید نشونش میدادی لباس زیر میپوشیدی خودت

الهی عزیزم حرفای دل منو زدی🫠🥲

چجوری گرفتی از شیر

بهتر شد پسرت؟ تبش قط شد؟ علتش چی بود؟ برذی بندی یا بخاطر قط شیر تب کرده بود؟

چقد سخته،ولی کنم باید یهو شیر ذو قطع کنم،چون میخاستم کم کم بگیرم،نمیشه،گریه میکنه و بیشتر اذیت میشه

اخی عزیزم میفهممت خودمم برام پیش اومدالبته من۱ماه بعدش بود دیگه اصلام سراغ نمیگرفت
دیدمنوتوحموم بودم یه لبخندی زد
ورفت مشغول بازیش شد

ولی خودم خیلی شکستم یه حس بدی پیدا کردم
انگارکه کسیروازحقش سلب کرده باشی 💔
خیلی بدبود ولی کلا بااینکه بدقلق وااویزون بود خیلی راحتترازبعضی بچه ها باهاش کناراومد
یه جوری که خودمم باور نمیشد وبیشتر همینش عذاب وجدانم میداد وناراحتترم میکرد

وگرنه من برای راحتی مطلق شخص خودم نبوده که ازشیرگرفتم ما میخواستیم کمک بهتری بهشون کرده باشیم وکردیم خداروشکر پسرم الان خواب و خوراکش بهترشده

یکهو قطع کردی؟

آخی عزیزم چ تلخ..
ولی خوشحال باش ک موفق شدی این چالشو رد کنی

سوال های مرتبط

مامان نیما🐥نیکا🍼🧸 مامان نیما🐥نیکا🍼🧸 ۱ سالگی
سلام دوستان عزیزم
‌دیشب که باپسرک پنج سالم صحبت میکردیم گفت مامان تو هیچوقت پیر نشو من دوست دارم دوس ندارم پیربشی🥺🥺گفتم خب عزیزدلم همه یه روزی پیر میشن من پیر بشم شما بزرگ میشی 😍😍بعد گفت آدما پیر میشن بعد چی میشه گفتم هیچی یه روزی خدای مهربون میگه دلم تنگ شده واستون بیاین پیشم ومیرن پیش خدا همونطوری که باباجون من رفته(البته پیرنبود💔💔💔).گفت نه پیرنشو گفتم باشه بعد شروع کرد گریه کردن نیم ساعت گریه میکرد وهرکاری میکردم آروم نمیشد ومیگفت تو میری پیش خدا🥺🥺🥺گفتم نه عشق مامان گفت چرا خود یه روزی میگه بیا پیشم وگریه میکرد😭😭بعد نیم ساعت باکلی قول که نه من نمیرم واینا آروم شد وبعدم شام خوردیم خوابید ولی از نصف شب تب کرد بمیرم براش🥺🥺🥺
‌من همیشه دوست داشتم پیرنشم نهایت در میانسالی نباشم ولی بعدمادرشدنم همش میگم خب بچه هام چی🥺🥺
‌چقدر سخته مادرشدن.چقدر سخته کوچولویی مادرش رو ازدست بده پسر من فقط بخاطر یه فکر اینقدر گریه کرد💔💔💔😞😞😞😞
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
داشتم صفحه روبیکامو با خط دیگم چک میکردم عکس های پروفایلم رو از بارداریم همون‌جوری مونده و رسیدم به این متنی که گذاشته بودم و چه آرزوهای کوچکی که شاید الان خیلیا به چشمشون نیادا ولی همین چیزهای کوچیک واسه من اندازه دنیا خوشحال کننده بود قد یه ماشین خیلی گرون قیمت خریدن منو خوشحال میکرد قد میلیاردها پول برام ارزش داشت حتی بالاتر ازاینا این چیزهای کوچیکی که دارم می‌نویسم مثل بازی کردن بچت بامامانش غذا خوردن های دوتایی قدم زدن های دوتایی شیطونی کردن های بچت نگاه کردن های بچت گرفتن دستای مامانش تشخیص دادن مامان وباباش دنبال کردن چشماش دیدن مامان وباباش دد مامان گفتناش نشستن وایستادن گردن گرفتن ، گرفتن اسباب بازیاش و خیلی چیزهای دیگه که من محروم موندن از دیدن و ذوق کردن این چیزها وحسرتش مونده تو قلبم و هیچی بدتر از این نیست ببینی هم سن وسالای بچت راه برن و بچه تو همینجوری تو نوزادیاش مونده همه چیزش مثل نوزاد ۲ ماهه 💔💔💔💔
سرنوشت دنیا نمی‌دونم هرچی که هست خوب تا نکرد با من و خانواده ام
دنیا زندگی سرنوشت یه بار دیگه یه زندگی آروم شاد سالم بهم بدهکاره ❤️‍🩹💔🖤🥺😓😭😥
مامان امیرحسین🙍‍♂️ مامان امیرحسین🙍‍♂️ ۱ سالگی