۹ پاسخ

خب نباید نشونش میدادی لباس زیر میپوشیدی خودت

الهی عزیزم حرفای دل منو زدی🫠🥲

چجوری گرفتی از شیر

بهتر شد پسرت؟ تبش قط شد؟ علتش چی بود؟ برذی بندی یا بخاطر قط شیر تب کرده بود؟

چقد سخته،ولی کنم باید یهو شیر ذو قطع کنم،چون میخاستم کم کم بگیرم،نمیشه،گریه میکنه و بیشتر اذیت میشه

اخی عزیزم میفهممت خودمم برام پیش اومدالبته من۱ماه بعدش بود دیگه اصلام سراغ نمیگرفت
دیدمنوتوحموم بودم یه لبخندی زد
ورفت مشغول بازیش شد

ولی خودم خیلی شکستم یه حس بدی پیدا کردم
انگارکه کسیروازحقش سلب کرده باشی 💔
خیلی بدبود ولی کلا بااینکه بدقلق وااویزون بود خیلی راحتترازبعضی بچه ها باهاش کناراومد
یه جوری که خودمم باور نمیشد وبیشتر همینش عذاب وجدانم میداد وناراحتترم میکرد

وگرنه من برای راحتی مطلق شخص خودم نبوده که ازشیرگرفتم ما میخواستیم کمک بهتری بهشون کرده باشیم وکردیم خداروشکر پسرم الان خواب و خوراکش بهترشده

یکهو قطع کردی؟

آخی عزیزم چ تلخ..
ولی خوشحال باش ک موفق شدی این چالشو رد کنی

اره بخدا منم وقتی دخترم از شیر گرفتم این حالت چند ماه داشتم من خودم خیلی گریه کردم هی بوس می‌کرد ممه منو ناز می کرد من خود بیشتر عذاب گشیدم تا بچه فدای دخترم بشم🥰😍

سوال های مرتبط

مامان نیک مامان نیک ۱ سالگی
میخوام یه چیزی بگم شما هم افسرگی میگیرید
فقط مامانای که بچشون بد غذای بخونن
منکه انقد عصبی هستم میخوام خودمو چاقو چاقو کنم
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
امروز دوستم اومد اینجا با بچش تقریبا هم سنن با پسرم
ساعت ۱۱ اومد تا الان پسرش صبح خونه بهش خامه گوسفندی با مربا فتیر محلی داده بود خورده بود موقع که اومد دستش یه رانی بود داشت میخورد 😭😭😭😭 ناهار پلومرغ بود دو تا کفگیر بزرگ یه نصف رون کامل تا تهش خورد پسر من هیچ فقط نگاه 😭😭😭😭😭 یه کاسه پر ماست خورد دلستر خورد بعدش میوه اوردم یه موز کامل یه کاسه بزرگ زردالو هلو 😭😭😭😭 بعد چای اوردم ده تا بیشتر ابنبات خورد خرما خورد شکلات ژله ای ۶ تا دونه خورد پسرممممم من هیچچچچچچ فقط نگاه 😭😭😭😭 یه بسته چیپس بزرگ خورد اخرم یه تانکر شیر خورد دیگه رفتن وگرنه هنوز داشت میخورد
وووااای من حرص خوردم حرص خوردم خدااایا چی میشد بچه منم فقط غذاشو میخورد 😭😭😭😭😭😭😭😭
افسردگی گرفتمممم پسر من حتی یه لقمه نخورد حرصم گرفت ب ذور ریختم دهنش همه رو تف کرد شروع کرد به گریه 😭😭😭😭😭😭
اگه یه ساعت دیگه می موندن بچه منم میخورد 😭😭😭😭
مامان امیرحسین🙍‍♂️ مامان امیرحسین🙍‍♂️ ۱ سالگی
مامان عشق کوچولو مامان عشق کوچولو ۱ سالگی
سلام میخام تجربه شیر گرفتن دخترمو باشما به اشتراک بزارم .
دخترم از بدو تولد خیلی به شیرم وابسته بودهمیش با سینه میخابید .اشتهاشم کم بود .همش هرجا میرفتم حتی اوقاتی که تو خونه بودیم درحال نق زدن بود واویزون 🥲برای همیش تصمیم قطعی گرفتم از شیر بگیرمش تا برای همیش به این ماجرای اویزون ونق زن وبی اشتهایی خاتمه بودم .اوایل همسرم از شیر گرفتن دخترمون مخالف بود بعدها نه تنها راضی شد بلکه کلی تو این پروسه همراهیم وکمک حالم بود .مدتها بود دیگ وعده های شیر دادن خیییلی کم کرده بودم .طوری که زمستون روزی صدبار درخاست شیر میکرد .ولی روزانه فقط به چندبارشیرش میدادم .خلاص وار بگم .روز هشتم اردیبهشت روزی که دخترم پا گذاشت بیست ماهگی .برای اخرین بار شیرش دادم و خابش برد 😴بعد از تلخک استفاده کردم
دخترم که بیدار شد اومد سراغ سینه تا خاست بخوره رفت عقب .چندبار تکرار کرد دید طعمش خیلی بد شده .دیگ سراغ سینه نیومد .از اون روز به بعد زیاد میبرم بیرون تا خسته شه راحت بخاب .درسته مدت زیادیه از شیر نکرفتم ولی امیدوارم همین روال بگذره وازاین مرحله سربلند ودل خوشی به اتمام برسم 🙂