۲۸ پاسخ

اینکه کسی از سختی که کشیده میگه
از حسش
این به معنی ناشکری نیست
اتفاقا ماهایی که تو شرایطش هستیم باید بیشتر از همه درکش کنیم
عزیزم انشالا این روزا هم میگذره
اما سعی کن توی فضای افسردگی خودت رو قرار ندی
فراموش کنی و استراحت کنی

می‌دونم چی میگی خیلی سخته منم طبیعی خیلی زجر کشیدم تا چهل روز نمی‌تونستم بشینم ،برش زدن خیلی بخیه خوردم
اینبار انتخابم سزارینه درسته عوارض داره درد داره اما از طبیعی بهتره

عزیزم به زایمام نیست ب خود ادمه من تمام اطرافیانم از سزارین راضی بودن منم راضی بودن بعد خیل بعدش ک اومدم هونه اذیت شدم دائم ستون فقراتم و کمر تیر میکشید نمیتونستن بشینم حتی ک بچه شیر بده شبا داد میزدم تا صبح

ببین بلاخره انتخاب شما زایمان طبیعی بوده و الان تموم شده از الان مراقب خودت باش سعی کن شکم و لگنت رو ببندی و بچه رو بسپار ب بزرگترها و سعی کن قشنگ ده روز کامل استراحت کنی و غذاهای مقوی بخوری ان شاالله به زود خوب خوب میشی عزیزم

اگر حوصله همچین چیز های ندارید باردار نشید

عزیزم نگران نباش نلشکری نیست تو حال روحیت خوب نیست من بعد یه ماه هنوزم گاهی افسرده ام سعی کن توجه‌نکنی بقیه درکی ندارن تو خودت برای خودت تلاش کن

ولی میگم به خیر گذشت به اون روز فکر نکن

اشکال نداره
خداروشکر ک خودتو بچت سالمین
سزارینم کم تر از طبیعی عوارض نداره
باید قوی باشیم و تحمل کنیم🙂❤️

ماد شدن سخته دیگ

خوب واقعن داری ناشکری میکنی دیگ بچت دنیااومده دردسزارین صدبرابرازطبیعی هست من کشیدم ولی خداروشکربچم دنیااومد

فک نکن اصلا بهش شده دیگه تموم شد رفت بافکر بهش ن بهتر میشه ن چیزی

عزیزم همین که کمکم کرد این روز های سخت بگذرونم اون روز هم میگذرونم ولازم نیست بیام تعریف بکنم وبعدبقیه استرس بدم

نه من به خدا سپردمش

من سه تا زایمان طبیعی داشتم ازدوتا اولی راضی بودم ولی سومی بهش فکر میکنم گریه میگیره هم زمان وهم اینکه چقدردرد کشیدم

دقیقا منم همینجوری ام خیلی سخت زایمان کردم

عززیزم من زایمان اولم افتضاح بود
افسرده ناراحت بودم ک دردی تحمل کردم ک بیش از حد توانم بوده
نتونسم با این فکر درد اون روز لذت ببرم از بچم
دوباره ک ناخاسته باردار شدم و میخاسم بندازم از ترس زایمان دوم افتاد محرم صفر ترسیدم ننداختم و خداروشکر ک ننداختم
ب حدی زایمان اولم بد بود ک اینسری ک داشتم میرفتم زایمان میگفتم حتمن میخام بمیرم
از ترس رنگ ب رو نداشتم همه دکترا فهمیده بودن
ولی خداروشکر دو سه ساعت درد کشیدم بچه دنیا اومد خیای بهتر از زایمان اول بود
دیگ شده
زندگیو برای خودت زهر نکن
لذت ببر از بچت
فراموش کن
اشتباهه منو نکن

اره سخت راست میگی ولی راحت شدی عزیزم از این کابوس بخدا باورت نمیشه من هنوز زایمانم دور هست شبا نمی خوابم از ترس زایمان بخدا به لب مرگ رسیدم او زلیمانم

چه وحشتی داره همین که بری بیمارستان از دکترا وحشت می‌کنی واز جیغ داد زدنا می‌دونم چی میگی دورت بگردم

نه آبجی کردم دیدم

تازه من از همه چی بدم میومد
بچم شوهرم
میگفتم چرا بچع اوردم
همش میدادم مامانم نگع داره.
ولی به مرور بهتر شدم

هر دو سخته و طبیعی سخت تر.
درکت میکنم
من خودم سز شدم ولی مرگو به چشمم دیدم
البته بازم برکردم عقب بازم حاظرم برم سزارین.
ولی اون حال بد و افسردگی برا سزارینم هست.
میگذره این روزا بهتر میشه حالت.
بدنت الان ضعیفه .جون بگیری حال و هواتم بهتر میشه.
ببین هر کار کنی هیچکس ادمو اونحور که باید درک نمیکنه مگر کسی که واقعا چشیده این سختی رو.
پس غصه نخور عزیزم

ولی خدا هم ناراحت میشه از ناشکری خدا رو شکر هم خود ش وهم بچه اش سالم هستن هردوشون بخدا همین الان که باردارم احساس افسردگی میکنم

بنظرت کدوم از ما این درد هارا نمیکشیم فکر کردی با خیال راحت بچه میات نه چه سزارین چه طبیعی بخدا هردوشون دردشون یکی هست

اول خداروشکرکن بعدش چشمت روشن عزیزم انشاالله زیر وسایه مادر وپدر بزرگ بشه
چه طبیعی چه سزارین عوارض خودش داره انشاالله این روزات هم به خیروخوشی تموم میشه

اره زایمان واقعا سخته چ طبیعی چ سزارین بلاخرع جفتش درد دارن خون ریزی بعدش و غیره

مهم اینه ک الان بچه ت سالمه کنارت و پس خدا رو شکر کن

منم میخواستم زایمان طبیعی و انتخاب کنم ولی منصرف شدم 🥲 دیدم کسایی که طبیعی زایمان کردن هم نقاهت بعدشون عین سزارینی ها بوده ، هم درد اونموقع رو کشیدن هم بعدش و

اره راست میگن ناشکری خیلی بد

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 ۱ ماهگی
من زایمان طبیعی داشتم چون بخیه رو دکتر باز کرده هنوز زخمم بازه بسته نشده واسه همین نمیتونم هنوز بشینم نیاز به مراقبت دارم زایمان سختیم داشتم دهانه رحمم باز نمیشد خیلی درد کشیدم بچه بدنیا نمیومد بزور بدنیاش اوردن خواهر شوهرمم بامن زایمان کرده سزارین اورژانسی شده ولی دیگه راه افتاده خودش کاراشو میکنه بیرون میره دیگه اوکی شده حالا خانواده شوهرم تا میان دیدنی هنوز ننشستن میگن بنده خدا درد طبیعی کشید اخرشم سزارینش کردن سزارین خیلی سخته داغون شده بازم شکرخدا تو طبیعی بدنیا اوردی طبیعی بهتره حالا منم ۱۲ساعت زجرم دادن اخرم بزور بدنیا اومد بچم بند ناف دورش چرخیده بود ضربان قلبش بد بود بازم نمیبردنم سزارین بچم بدنیا اومد اینقد مونده بود نفس بزور میکشید اکسیژن بهش وصل کردن نمیدونم چرا اینطور میگن تا منو میبینن تازه خودشون تنهاهم نیستن مغز شوهرمن شست و شو میدن که من زایمانم خوب و راحت بوده چون طبیعی بوده ابجیت زجر کشیده چون سزارین انجام داده نمیدونم چکار کنم بیخیال من بشن😐
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی (۲):ساعت ۵ بود ماما همراهم اومد من سه سانت بودم و شدید درد داشتم و حتی نمیتونستم وایسم چه برسه ورزش کردن رفتم زیر دوش آب گرم حالت سجده شدم ولی دردام بدتر میشد و آرومم نمیکرد ماسک اکسیژن زدم ولی اونم حالم رو خوب نکرد تااینکه ساعت ۷ نیم دوباره معاینه ام کردن و دیدن شدم ۶ سانت و بهم گفتن فقط زور بزنم و با کلی فشار شکمی و معاینه به ۸ سانت رسیدم و ماماهمراهم میگفت اصلا زور زدن رو قطع نکن چون سر بچه میره بالا میاد پایین منم همش زور میزدم و شد ساعت ۹نیم که بچم به دنیا اومد و من هیچ حسی بهش نداشتم چون اونو دلیل همه این بدبختی هایی که کشیدم میدونستم و حالم بد بود و خلاصه جفت به راحتی بیرون اومد ولی موقع بخیه زدن من سوزش داشتم نمیدونم چرا اثر نمیکرد بی حسی هاشون و بخیه زیادی خوردم جوری که الان نمیتونم بشینم ☹ و خلاصه خاطرات بدش تا آخر عمرم به یادم میمونه و فراموش شدنی نیست و میگن که وقتی زایمان کنی انگار تازه متولد میشی و هیچ دردی نداری درحالی که من الان سردرد شدید دارم و همه بدنم گرفته و درد میکنه مخصوصا کمر و گردنم نمیدونم اثرات زایمانه یا دارو بی حسی...من قصد ترسوندن کسی رو ندارم و بدن با بدن هم فرق داره ولی من خیلی اذیت شدم انشاالله همه به راحتی زایمان کنید 😘♥️
مامان 🩷𝓪𝔂𝓵𝓲𝓷 مامان 🩷𝓪𝔂𝓵𝓲𝓷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی ۲
از درد زیاد همه جارو چنگ مینداختم به مامائه گفتم اگه بچم به دنیا نمیاد این ۷سانت بیشتز نمیشه من میخوام دیگه برم برای سزارین گفت ن دیگه به دنیا میاد یکم تحمل کن خلاصه ساعت ۱۰ بود یه مامای دیگه اومد گفت از تخت بیا پایین یه ورزش بهت میگم اینو انجام بده اونو با درد زیاد انجام دادم اونم کمرم محکم گرفت فشار داد با همون خلاصه ۱۰ سانت شدم دردام شدیدتر و با فاصله خیلی کمتر شد ولی سر دخترم تو کانال زایمان گیر کرده بود در نمیومد موهاش و میدیدن ولی پایین تر نمیومد اخرش یکی دیگه از ماماها اومد بالا سرم مشت هاش رو گذاشتم رو شکمم و محکم رو به پایین فشار داد اون یکی ماما هم هم از پایین فشار می‌آورد تا دهانه واژنم باز تر بشه اما نمیشد چون من هربار دردم می‌گرفت دردام ۵ثانیه ای می‌شد تا بچه یکم پایین تر میومد من دردم دوباره می‌رفت بچه دوباره می‌رفت بالا اخرش پرینه رو برش زدن و با فشار های زیاد سر بچه اومد بیرون و دخترم به دنیا اومد دردم کلا رفت ولی بعدش بخیه هام خیلی درد میکرد و اینکه فشار دادن شکم بعد زایمان خیلی درد داره من نمیخوام از زایمان طبیعی بترسونمتون ولی اگه طاقت درد زیاد قبل زایمان ندارین حتما برید برای سزارین البته ک اونم درد های خودشو بعد زایمان داره ولی من درد خیلی بدی داشتم قبل زایمان هربار یادم میاد تنم میلرزه ولی بازم همین که دخترم صحیح و سالمه خداروشکر♥️