ایلیا رو که آورده بودیم خونه تازه ۱۸۰۰ بود دوماه بستری بود و تو اون مدت آب به تنش نخورده بود ما هم میترسیدیم حمومش کنیم بار اول مادرشوهرم اومد حمومش کرد اونموقع ۲ کیلو بود انقدددر با ترس و تند تند و بد حمومش کرد که هیچی نتونستم ازش یاد بگیرم!دو هفته بعدش گفتیم خودمون تو اتاق حمومش کنیم تا شروع کردم شروع کرد جیغ و گریه و خلاصه نفهمیدم چجوری حمومش کردم دفعه بعدش خواهرم اومد حمومش کرد ازش یاد گرفتم راحت تر بود هفته ای یه بار با همسرم تو اتاق حمومش میکردیم من میشستمش اون آب میریخت روش😅کم کم به اینجا رسیدم که امروز چهارمین باره خودم تنهایی میبرمش داخل حموم و حمومش میکنم خلاصه که فکر نمیکردم تا اینجا برسم که هفته ای دوسه بار خودم ببرم حمومش کنم ولی انگار رسیدم مامان شدنم از آدم یه ورژن قوی تری میسازه که هیچوقت فکر نمیکرد بهش تبدیل بشه

عزیزم بچه شما چرا دوماه بستری بود؟
الان چند روز است دقیق؟
میشه جواب بدید ممنونم

منم اوایل میترسیدم ببرمش حموم مامان بزرگ و خالم میبردنش قبل دوماهگی با همسرم بردیمش حموم من وان ندارم میزارمش رو پام الان دیگ چندبار خودم بردمش خیلی حال میده ☺

دختر من یکروز nicu بود که من تمام مدت پیشش بودم دیدم که بچه هایی که خیلی گریه می کردن رو پرستارها حمام میکردن و یه جای مخصوص داشتن به نام هیتر که سریع خشکشون میکردن. برای اینکه راحت تر بخوابن...یا طولانی مدت اونجا بودن حمامشون میکردن

دقیقا منم میگم من همون ثنااام؟

ببخشید مامان ایلیا
چجوری خودت میبری؟؟

خودت لباس هات در بیار فقط سوتین و شورت بپوش بچه رو لخت به خودت بچسبون ببر زیر دوش سرش ثالت نگه دار امتحان کن خیلی راحته بکی هم بیرون حموم از دستت بگیره هر روز حموم بده ببین زود گوشت میگره سرحال تره

وای خدا چرا دوماه بستری بود طفلی