۱۱ پاسخ

😊خداروشکر یکی از سختی های شیرخشکی گفت
تازه اب ولرم و تو تاریکی درجه شیرو اوکی کنی

واااای بالاخره یکی مارو درک کرد😁ازت ممنووووونم
همه فقط سرکوفت میزنن و عذاب وجدان میدن
انگار منی ک بچه هام شیرمو نخوردن تا خشک شد نامادری بودم
هرچند که دوقلو بودن و کفاف هم نمیداد شیرم
از شیر گرفتی چرا شیرخشکی کردی اذیت میشی که کامل میگرفتی تموم بشه
حالا یه پروسه داری از شیشه گرفتن
بچه ها من شبا بیدارمیشن هرچی تو شیشه باشه میخورن باید از شیشه شیر بگیرم نمیدونم چجوری

مخصوصا زیر ۶ ماه که تند تند شیر میخورن خیلی سخت بود

والا من شیر خودمو میدادم ولی بلد نبودم خوابیده شیر بدم هیچوقت

من دختر اولیم شیرخودم خورد خوب بود دومی فقط شش ماه یعد شیرخشکی شد واقعا سختع😭

درسته ما از گاز گرفتناشون موقع شیر خوردن در امان موندیم اما اینکه شبا تو اوج خواب خوب بود دو ساعتی یبار بیدار بشیم شیر درست کنیم یا اینکه مدام هر جا میرم شیر خشک و فلاکس و قمقمه همراهمون باشه بچه گریه می‌کنه باید با هزار تا استرس آمد تند ی دستی شیر آماده کنی کلی دردسر داره ما راحت نیستیم بخدا

من الان شیشه رو گذاشتم فریزر تا خنک بشه داره گریه میکنه

وای نگو …. من مطمئنم حالا ما داستان ها داریم . من هنوز از شیر نگرفتمش

دیگه الان سنش جوریه ک باید شیر شبشو قط کنی عزیزم قبل خواب شیر بده تا صبح چند روز اینکارو کن روتینش بشه عادت کنه

والا بچه من شیرخشکی بود ولی ازسه چهارماهگی اصلا بیدارنشد براشیرشبا ولی صبح خودم دلم سوخت توخواب بهش شیردادم

خوشبحال خودم كه از ٦ ماهگى شير شبش و قطع كردم خواهر 🥰 خواب كامل شب و برات آرزومندم
از ١١ شب تا ٩،١٠ صبح يه كله ميخوابه

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۱ سالگی
سلام مامانا میخوام تجربه ازشیرگرفتن پسرمو براتون به اشتراک بذارم
پسرم شیرخودمو میخورد وعادت داشت زیرسینه بخوابه
اول اومدم یک هفته شیر میان وعده هاشو حذف کردم وفقط شیر قبل ازخواب ظهر وشب موند
هفته بعدش روز جمعه رفتم یه امامزاده اونجا سوره یاسین خوندم به آب انار فوت کردم وبعدا بهش دادم خورد(دراصل باید اناردون شده باشه ولی من آب انار فریز داشتم همونوبردم)وسوره یاسین روهدیه کردم به حضرت علی اصغر وخواستم پسرمو صبورکنند که راحت بتونم ازشیر بگیرمش نمازاستغاثه حضرت فاطمه هم خوندم وخواستم هم خودم هم پسرم صبورباشیم تااین مرحله به راحتی بگذره
اونجا واسه آخرین بار ازهردو سینه بهش شیر دادم
اومدم خونه روی سینه ام چسب برق زدم وگفتم اوف شده
و۳شب اول نصف شب فقط از یک سینه بهش شیرمیدادم یعنی یه شب سینه راست یه شب سینه چپ
توی این چندروز غذاهای شیرافزانخوردم ومریم گلی هم دم میکردم میخوردم
سینه هام سنگین شدن ولی بعد ازشب سوم دیگه خالی موندن
واسه خوابش هم ظهر ها که فعلانمیخوابه خواب شب هم چندشب میگفت شیر نگاه می‌کرد میدید نمیتونه بخوره ناامید میشد هرشب یه مدل خوابید یه شب توبغلم واسش شعر خوندم یه شب روی پاتکونش دادم یه شب توبغل گرفتمش راه رفتم ولی الان چندشبه خودش می‌خوابه
غذا خوردنش خیلی خوب شده خوابش هم بهترشده نصفه شب یه بار بیدارمیشه توی بغلم میگرمش یکم تکونش میدم دوباره می‌خوابه
قبلا ساعت ۷ ۸ صبح بیداربود الان می‌خوابه تا ۹ونیم ۱۰
خداروشکر هیچکدوممون اذیت نشدیم واین مرحله هم که فکر میکردم خیلی سخته وپیه همچیو به تنم مالیده بودم بی خوابی گریه شبونه و...گذشت