۱۴ پاسخ

اولا با مردی ازدواج میکردم که اخلاق و لهجه بچه ام به اون بره ناراحت نمیشدم
برا من وابستگی به پدر مهم نیست اما خانواده اش چرا دوست ندارم هفته ای ۲۰‌ساعت بدون حضور من جایی باشه از پدرش میخواستم خونه نگهداری کنه
نهایت اینکه بستگی داره این ۵ ساعت رو کجا میرم مهم‌نباشه تمیرم یا اگه بشه کوتاه ترش میکنم

عزیزم هرچی حساسیت ب خرج بدی خودتو اذیت میکنی من پسرمو همینقدر حساس بودم حتی بغل عمش میرفت به بهانه های مختلف میگرفتم(شیر میخاد،جیش کرده،آروغ داره خودم میتونم بگیرم،یا هرچی دیگه)حتی دوسنداشتم ازمن جدابشه الان نزدیک 7سالشه خودش میره مغازه باباش،خونه مادرجونش طبقه ی بالای مغازه ی شوهرمه اونجا میره لحجش مث باباش شده اخلاقش کلا شبیه شوهرم داره میشه ولی عاشق منه واسه همین سر دخترم اصلا حساس نیستم مث سر پسرم چون ب هرحال بزرگ بشه تاچقد میخایم جلوشونوبگیریم؟؟اینجوری از ما دور میشن و دلزده، ببخشید طولانی شد❤️😊

امکانش نیست اون ۵ ساعت با خودت ببری؟؟؟؟

عزیزم همون تایمی که میخوایی بری
یه تایمی هم برو مشاوره از همه چی برات بهتره شما اینجا نظر میخوایی تقریبا نظر همه خانم های که کامنت گذاشتن یه شکل هست ولی شما باز داری حرف خودتو میزنی
برو مشاوره هم به خودت کمک کردی هم به پسر گلت این طوری شما داری فقط اذیت میشی شوهرتون که داره روال زندگیشو مییره جلو و راحته

خب عزیزم میدونی چکار کنی اگه کارت اختیاری هست یه مدت نرو بمون با بچه ات سر کن

خب لهجه بگیره چه ایرادی داره
عزیزم الکی برای خودت شکنجه روحی و روانی درست نکن
این بچه ها هر کدومشون بزرگ میشن میرن سر خونه زندگی خودشون
خدارو شاکر باش که بچه ات صحیح و سلامت
تو فقط درست تربیتش کن بیشتر باهاش وقت بگذرون
خوراکی که دوست داره براش بخر
باهاش مهربون باش
غذاهایی که دوست داره براش درست کن

لحجه اش مگه کجایی هست؟

هرچقدر تلاش کنی الان شبیه اونا نشه بزرگ بشه چیکار می‌کنی ؟ اکه خیلی حساسی کار واجب نداری بیرون نرو که استرس نگیری سر تربیتش

سلام به نظرم که اشکال نداره حالا یکمی هم شبیه اونا بشه مگه طوریه منم پسرمو میزارم پیش مادر شوهرم خواه ناخواه این بچه یکمی اخلاقش به باباشم میره نمیتونی کاریش بکنی

خب باباشه دیگه
پسر من قیافش شبیه منه ولی اخلاق و لحجه و غذا خوردن و تقریبا ۹۹ درصد خلقیاتش کپی باباشه حتی مدل خوابیدنش

اگه واجب باشه میرم
باباشه بچه فقط مادر نداره ک

با توصیفاتت بچت پسره پس هرکار کنی ۸۰درصدش به باباش میره ولی خب سعی کن اون چیزایی که بیش از حد مهمه برات و برای ایندش درست تربیت کنی
راجب دعوا کردن بچه هم طبیعیه گاهی بچتو تربیت کنی اما خیلی بغلش کن خیلییییی بوسش کن قربون صدقش برو.من با اینکه خیلی بکن و نکن دارم اما اینقد اینجور بودم که تا بخوام بشینم یا دراز بکشم پسرم میاد بغلم میکنه یا میبوسه شوهرم میگه ببینااااا میگم خب چیه صبح تا شب من اینجورم یه دفعه هم ایشون😑والا بخداااا

عزیزم چه بخوای چه نخوای بچه یه چیزاش هم به خودت هم به باباش میره بعدم تا میتونی به بچه ات محبت کن تا هر جا رفتی نبودت رو حس کنه

هیچی قدر شوهرتو بدون ک ۵ساعت بچه نگه میداره حالا با کمک با بقیه یا تنها ب نظرم آدم بدی نیس بنده ی خدا
شوهر من ده دقه نمیگیره ی دوش بگیرم

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
مامان ایلیا مامان ایلیا ۱ سالگی
مهد کودک
در ادامه تاپیک قبلی...
یک باور غلطی که در بین ایرانی ها از زمان قدیم وجود داره اینه که مهد جای مناسبی برای بچه ها نیست و بهتره در صورت نیاز بچه پیش مادر بزرگ ها و پدربزرگها بزرگ بشه تا مهدکودک!
درحالیکه مشخصا ثابت شده بچه هایی که وقت زیادی رو پیش مامان بزرگها هستن در آینده بچه های محافظه کاری هستن جسارت لازم رو به دست نمیارن؛ اون رشد اجتماعی مناسب رو بدست نمیارن.
چون به هرحال فرزندان ما پیش والدینمون امانت هستن؛ نهایت تلاش خانواده هامون بر اینه که از هر حرکتی کودک رو منع کنن که مبادا آسیب ببینه از طرفی هم بچه پیش والدین ما بچگی لازم رو نمیکنه. وقتی پیش کسانی قراره هرروز باشه که فاصله سنی خیلی زیادی از بچمون دارن بچه نمیتونه همبازی خوبی داشته باشه. بچه ها باید درکنار بچه های دیگه رشد کنن.
مهد خوب بسیار خوبه. و از طرفی مهد بد هم به همون اندازه آسیب زننده است.
ایلیا از بچگی راحت میتونست با همه ارتباط برقرار کنه و خجالتی و وابسته نبود ولی تو همین یک ماهی که به مهد رفته رشد اجتماعی فوق العاده تری داشته؛ بازی کردن با همسن و سالهاشو یاد گرفته؛ استقلالی به دست آورده که هرگز من نمیتونستم این فرصت کسب استقلال رو بهش بدم.
مهمتر از همه غذاخوردن ایلیا عالی شده بچه ای که قبلا حاضر نبود از قاشق و چنگال استفاده کنه. راضی نمیشد بدون وجود کتاب و سرگرمی و حتی گاها موبایل غذا بخوره الان خودش مشتاقانه سر میز میشینه و غذا میخوره با مهارت عالی در دست گرفتن قاشق و تمام اینهارو با دیدن بچه های دیگه از مهد یاد گرفته.
هدف من تشویق به مهد فرستادن نیست صرفا تجاربم هست درخصوص مهد و شاید لازم بود بذارم تا کم کم اون باور غلط نسبت به مهد که از قدیم با ماست از بین بره.
ادامه در تاپیک بعدی