سوال های مرتبط

مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۸ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇
مامان بادامک🍭دیارا🍭 مامان بادامک🍭دیارا🍭 ۱ ماهگی
سلام تجربه زایمان طبیعی
دو سانت بودم معاینه تحریکی برام انجام داد که سریع بعدش لکه بینی و ترشح موکوسی خونی شروع شد و بعدش دردام اگه دیده باشین گفتم که دردای کاذب داشتم که کاملا مثل واقعی بودن از کمر میزن به زیر شکم تقریبا دو روز درگیرش بودم که شبا نمیخابیدم از فرداش رفتم زایشگا واسه معاینه گفت ۲ سانت و نیمی دیگه فکر میکردم این همینطوری میمونم با این دردای کاذب رفتم خونه همچنان انقباض داشتم از ساعت ۱ تا ۳ تو خونه راه رفتم و دوباره از ۵ تا ۷ و همینطوری دردام منظم بود تا ساعت ۹ شب که کمی شدتشون بیشتر شد اما اصلا جوری نبود که نتونی تحمل کنی از همون موقع تا ساعت ۲ شب همش راه میرفتم چون نمیتونستم بشینم وقتی راه میرفتم میتونستم تحمل کنم اما با خوابیدن نه دردام هر ۲ یا ۳ دقیقه یبار بود که بازم یهو قطع شد😮‍💨قبلش رفته بودم دوش گرفته بودم که قطع نشده بود امیدوار بودم ولی وقتی قطع شد تصمیم گرفتم بخوابم ده دقیقه گذشت که یه لرز بدی گرفتم و دردام شروع شد دیگه با اصرار مامانم و شوهرم رفتیم بیمارستان من میگفتم الان میگه همون ۲.۵ سانتی چرا اومدی اینم دردای کاذب تو خو داری تحمل میکنی اما وقتی معاینه کرد گفت ۷ سانتی 😳😳چطور تونستی؟؟ اما من همونطور تحمل میکردم و بنظرم از دردای پریودیم کمتر بود چون من پریودیام واقعا اذیت میشم🤐دیگه منو بردن اتاق زایمان با ماما که معاینه کرد دوباره گفت ۸ سانتی همچنان راه میرفتم که دردام دیگه نمیتونستم تحمل کنم امپول فشار رو برام وصل کرد با همون امپول راه میرفتم تند تند که ده دقیقه بعدش احساس مدفوع داشتم و دیگه نمیتونستم حتی راه برم چون بشدت گرسنه بودم و خوابم میومد رفتم رو تخت زایمان و گفتم من خوابیدم 😂😂
مامان هدیه خدا مامان هدیه خدا ۲ ماهگی
سلام مامانای عزیزم منم دو روز پیش زایمان کردم و اومدم از تجربه ام بگم براتون از حدود ۳۶ هفته دردهای گاه و بیگاه و نامنظم داشتم زایمان قبلیم طبیعی بود و این دفعه هم تصمیم خودم برای طبیعی.
تو این یه هفته آخر دردا بیشتر شد ولی نامنظم.
۳۸ هفته و ۶ روز با ان تی بودم که ساعت ۲ و نیم شب دردام شروع شد خب چون اولش بود گفتم اگه ادامه دار شد برم دکتر چون تقریبا شبها یک ساعتی درد داشتم ساعت ۴ همسرم رو بیدار کردم و بچه ام رو سپردم به مامانم و رفتیم بیمارستان مادران.حدود ۵۰ دقیقه من رو معطل کردن و گفتن که مریض اورژانسی کیسه آب پاره داریم به من توجهی نمیکردن گفتم خب من هم درد دارم ولی هی واکنشی نداشتن بعد از ۵۰ دقیقه که از حضورم میگذشت تو بیمارستان تازه صدام کردن برای معاینه
گفتن ۷ سانتی چرا اینقدر دیر اومدی و من بهشون گفتم که والا ۵۰ دقیقه است بیرون نشستم فقط.
خلاصه با عجله و هول هولی کارای اولیه رو کردن و من رو فرستادن اتاق زایمان. از شانس دکترمم اشتباها رفته بود یه بیمارستان دیگه و نرسیده بود و به خاطر این که دکتر برسه نمیذاشتن من تکون بخورم و طاق باز خوابیده بودم و ان اس تی بهم وصل کردم.خیلی احساس دسشویی داشتم ولی اجازه ندادن که برم خلاصه دکتر بیست دقیقه به ۷ رسید و اول کیسه آب رو پاره کرد که متاسفانه مکونیوم دفع کرده بود ولی دکتر گفت تا ۱۰ دقیقه دیگه زایمان میکنی برای همین سزارین نمیبرم تا این جای کار دردا خوب بود یعنی قابل تحمل بود و هر ده دقیقه ولی وقتی فول شدم و سر بچه اومد پایین دیگه نمیشد تحمل کنم و فقط جیغ میزدم که این مرحله شاید حداکثر ۵ دقیقه طول کشید دیگه بعد از اون تمام دردها تموم شد و حس خوبی بود امیدوارم که خدا به همه کسایی که دوست دارن طعم مادر شدن رو بچشونه
مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.