سوال های مرتبط

مامان فرفری💙 مامان فرفری💙 روزهای ابتدایی تولد
پارت هفتم
اومدم خونه همه کارامو انجام داد پول هم برا دکتره واریز کردم بهم گفت فردا چکار کنم
صبح زود بلندشم اماده شدم رفتیم من رفتم داخل ک پرونده عمل رو تشکیل بدم گفت سونوهای 12هفته و18هفته رو بهم بدع اون بیمارستان شوشتری لعنتی سونوهای 12هفته و18هفته رو بهم نداده بود تو گوشی نگاه کردم خداروشکر سونو 18هفته بود ولی 12هفته نه گفت اشکال نداره
فرستادم عکس سونو رو برا شوهرم تا کپی کنه ساعت 8بود باز نبودن اصلا تا ساعت 10گیر کپی کردن بود و پرونده تا ساعت 11طول کشید ک 11وربع رفتم اتاق عمل من چون بار اول بود ترس داشتم ولی رفتار دکترا و خدمه اونجا خوب بود بهم دلداری میدادن ک نترس دستمو میگرفتن حرف میزدن ولی اصلا هیچ ترسی نداشت عملم تموم شد تا رفتم ریکاوری ساعت 1ونیم اومدم تو بخش بیحس بودم کم کم دردام شروع شدن ولی قابل تحمل بود
یک شب بستری بودم و فرداش مرخص شدم
درد دارع سزارین ولی می ارزه خوشحالم ک طبیعی زایمان نکردم
بیمارستان ایران سزارین شدم خوب بود
بنظرم هیچ وقت پاتون رو تو بیمارستانهای دولتی نزارین چون اصلا ب فکر نیستن خداروشکر ک پسرم سالمه
اینم از زایمان من
#بارداری
#زایمان
مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین در بیمارستان صارم
مامانا من ۸ساعت ناشتا بودم از ۶صبح رفتم بیمارستان دنبال کارای پذیرش و فیلمبرداری عکاسی
یک پک کامل واسه قبل عمل و یک پک کامل واسه بعد عمل بهم دادن هزینش ۹۰۰ تومن بود
بعدشم رفتم برای آزمایش ادرار و خون و چک گردن ضربان قلب بچه و فشار خودم ، بعدشم اومدن دنبالم و رفتیم اتاق عمل
بی حسی از کمر بودم و اصلا درد سوزن اسپاینال رو حس نکردم انقدر دستشون سبک بود 🤌🏽 جو اتاق عمل عالی بود و همه حسابی پرانرژی بودن جوری که اصلا استرس نداشتم
گذاشتن و برداشتن سوند هم واقعا دردناک نبود
ساعت ۱۰:۳۰ رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۰:۵۵ پسرم به دنیا اومد
همسرم اومد اتاق عمل و بند ناف رو برید تمام لحظه ها هم فیلمبرداری داشتم👀 بعدشم رفتم ریکاوری شکمم رو فشار دادن برای تخلیه خون و جمع شدن رحم که کاملا بی حس بودم و نفهمیدم هیچی
در آخر اومدم تو بخش ، پمپ درد داشتم و تا همین لحظه خداروشکر درد وحشتناکی نداشتم
از رسیدگی بیمارستان و پرسنل خیلی راضیم د به امید خدا فردا مرخص میشم❤
مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت دو✨😌
دهانه رحمم به سه سانت ک رسید کیسه ابمو پاره کردن آمپول اسپاینال زدن بهم دردامو خیلی کمتر حس میکردم ساعت دوازده شب بود دکترم اومد بالا سرم من نفس تنگی گرفته بودم ضربان قلبمم خیلی رفته بود بالا به ماما گفتم من نمیتونم طبیعی زایمان کنم تروخدا سزارین کنید منو گفت باید طبیعی زاینان کنی همه میگن نمیتونم ولی زایمان میکنن بهم اکسژن وصل کرد چون ضربان قلبم بالا بود نفس تنگی هم داشتم ساعت یک دکتر اومد بالا سرم گفت این که ضربان قلب جفتشون داره نویز میندازه خطرناکه باید عمل بشه ولی ماما هی میگفت من احیاش میکنم چیزی نیس داره خوب میشه ضربان قلب جفتشون اخه ضربان قلب نی نی هم اومده بود پایین نمیدونم چرا مامای بالاسرم گیر داده بود من حتما طبیعی زایمان کنم دکتر از اتاق رفت بیرون با دوتا دکتر دیکه اومد اونا هم گفتن باید عمل بشه منو اماده کردن رفتم اتاق عمل چون من اسپاینال زده بودم اصلا آمپول بی حسی ک تو اتاق عمل زدن رو متوجه نشدم ساعت دو صبح نی نی منم بدنیا اومد
مامان الین و آوین مامان الین و آوین ۲ ماهگی
مامان جوجه مامان جوجه روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین ،
از حدود ۳۴ هفته رفتم بیمارستان نور شهریار پرونده باز کردم پیش دکتر ناهید قدسی ، برای ۳۸ هفته دوروز بهم نوبت داد ، من روز عمل ساعت ۵ حرکت کردم ۶ بستری شدم ۳۵ و ۵۰۰ کارت کشیدم ، کل هزینه بیمارستان شد ۳۵ و ۵۰۰ ، بستری شدم تا ۹ دکترم اومد , اومدن سوند وصل کنند اصلا به هیچ وجه درد نداشت ،. تو اتاق عمل آمپول بیحسی اصلااا درد نداشت ، میترسیدم بیحس نشم همینطور ک رو تخت دراز کشیده بودم به دکترم میگفتم من بیحس نشدما گفت باشه فعلا دارم بتادین میزنم ک یه دفعه صدای گریه شنیدم شاید دودیقه بعد اتاق عمل ، بعد نیم ساعت تا چهل دقیقه داشت بخیه میزد ک اون نیم ساعت بچه رو سینم بود متخصص شیر دهی همنجا تو اتاق عمل سینمو بهش داد ، بلافاصله به ریکاوری رفتم ، ماسک اکسیژن بهم زدن بچمم دقیقا کنارم بود داخل یه دستگاه شیشه ای ، یه هوای گرم بهم انداختن داخل پتو عالی بدون هیچ دردی اونجا هم متخصص شیردهی بود و بهش شیر میداد و به من یاد می‌داد ، خلاصه رفتم بخش ، هشت ساعت قبل عمل و ۹ ساعت بعدش ناشتا بودم ، اولین راه رفتن تقریبا سخت بود ولی هرچی بیشتر راه بری راحت تر میشی ، همون شیاف دیکلوفناک کفایت می‌کنه درد خیلی قابل تحمل هست فقط من یه جا اذیت شدم. یه ماهه سینم چرک کرده و سرفه میکردم بخاطرش دوبارم دکتر رفتم ولی خوب نشدم ، با بخیه سرفه میکردم ک مرگ رو جلو چشمام می‌دیدم اگر سرفه نبود ، سزارین بهترین اتفاق برای من بود ، بینهایت راضی ام ، الآنم پنج روزه زایمان کردم حالم تقریبا خوبه👌🏻