۶ پاسخ

صدقه بده یا یه نذری

دوست عزیز صدقه بده حتما.

بالا سرت چاقو و قرآن بزار
مامان روشا راست میگه
تو برنامه زندگی پس از زندگی
همه به اون تونل اشاره کردن

سلام دوست عزیزم
وای چه ترسناکه
دفعه پیشی هم تونل دیدی؟

خیره ایشالله،بلا دوره🙏

عزیزم یادم قبلا هم گفتی اما واقعا وجودداره ومخصوصا اون تونلی ک گفتی اما خوب شما سعی کن رو کمر نخوابی و بیشتر رو دست بخوابی یه اصطلاحی هس از قدیم ب میگن بختک افتاده رو طرف یعنی خواب نیس نیمه هوشیار اما حتی قادر نیس بدنشو تکون بده

سوال های مرتبط

مامان ۲تاپسر مامان ۲تاپسر ۳ سالگی
امروز مرگو به چشمم دیدم استرس و نگرانی شدیدو رو تو چشمای شوهرم دیدم چقد اذیت شد طفلی
ظهر سفره رو چیدم خواستم صداشون کنم غذا رو بکشم قلبم یهو از ریتم خارج شد حس کردم داره از جاش کنده میشه سه چهار ضربه محکم به سینم زد توجه نکردم چون قبلا هم شده بودم و میدونستم گذراست همون چند ثانیه ست مثل قبل
بعد چند ثانیه دوباره تکرار شد بار سوم یکم نگران شدم رفتم سمت شوهرم آروم گفتم بیاید دارم غذارو میکشم دوباره همون اتفاق افتاد شوهرم فهمید گفتم طوری نیست رفت برام آب آورد دیدم همینطوری یکسره ادامه داره به نفس زدن افتادم واقعا داشتم از دست میرفتم شوهرم دسپاچه شدگفت ببرمت دکتر چیزی نگفتم دنبال دارو میگشت نمیدونست چیکار کنه
من سرپا بودم کل بدنم خوب بود. میدیدم .میشنیدم ولی قلبم آروم و قرار نداشت به شدت به نفس نفس افتادم حس کردم کارم تمومه یهو گفتم بیا بیریم
فقط یه مانتو و شال انداختم سرم سوار ماشین شدیم کل مسیر قلبم عین بمب ساعتی ک هر آن ممکنه منفجر بشه تکون میخورد تاب میخورد تو سینم
کل مسیر شوهرم چشم ازم بر نداشت پنج دیقه راه تا بیمارستان انگار چند ساعت طول کشیدبمحض رسیدن و پیاده شدن 👇🏻👇🏻
مامان فندوقی🧒🏻⚽️ مامان فندوقی🧒🏻⚽️ ۴ سالگی
وقتی یاد زمان حاملگیم میفتم حالم بد میشه انقدر شور و ذوق داشتیم یه دکتر مزخرف انتخاب کرده بودم به شدت اخلاق بدی داشت
وقتی فرستادن غربالگری ،بردم آزمایشمو نشون بدم بهش شنیده بودم پسره جنسیتش انقدر خوشحال بودم ک ،دکترم تا دید با یه لحن تند و خیلی سریع بدون مقدمه چینی برگشت گف آزمایشت که بَده جوابش سندرومش خیلی بالاس میفرستمت دکتر دیگ برو ببین جوابش چی میاد تا اونموقع هم جوابش دیر میاد نمیتونی سقط کنی خانمی که اونجا نشسته بود برگشت گف وااای خدا کمکش کنه بچه مریض میخاد چی کنه سنش کمه ۲۰ یا ۲۱ بودم اونموقع دیگ آب داغ ریختن سرم اصن ندونستم چطور از مطب زدم بیرون ، اون یکی دکتر انقدر مهربون بود تو عمرم یعنی همچین دکتری ندیده بودم با خنده و کلی حرف امیدوار کننده ازمایش گرف از شانسم جواب آزمایشم اونموقع خیلی دیر اومد وقتی زنگ زدم ازمایشگاه یه خانمه که صدامو شنید گف بچت سالمه دخترم نگران نباش دیگ و خداروشکر حرف اون دکتر مهربونه بود گف صب کن این بچه که الان اذیتت میکنه بیاد بیرون پدرتو درمیاره😅 دقیقن همون شد خدارو صدهزار مرتبه شکر که سالمه و پدرمو درمیاره😂وقتی زنگ زدم مامان بابام گفتم یه شبه از خوشحالیشون سیسمونیمو خریدن هر چی دستشون اومده بود خریده بود بعصیاشون حتی تکراری بود نفهمیده بودن😅 انقدری گریه کردم بارداریم همش تو شرایط بد بود بعدشم استرس و غیره بود برام ماه های اخرم که مامانم فوت کرد دیگ بدترین روزام بود
مامان محمدحسین مامان محمدحسین ۳ سالگی
وقتی اوردن منو ببرن توی بخش شوهرم و مادرشوهرم پشت در بودن شوهرم رنگش پریده بود با چشای پر اشک نگاه من میکرد مادرشوهرم باهام اومد بالا و چون آسم داشت حساس بود به بو بیمارستان رفت و مامانم اومد پیشم من دچار نفس تنگی شده بودم ک هنوز نمی‌دونم بخاطر سرماخوردگی بود یا به چیزی حساس بودن توی اتاق عمل به بیحسی یا بیهوشی و بهم اکسیژن وصل بود بدون اکسیژن نمی‌تونستم نفس بکشم شوهرم زنگ زد تا گفتم بابا شدنت مبارک گریه میکرد فقط گریه میکرد و می‌گفت حالت خوبه . چون گفته بودن من مشکوک به کروناهستم شوهرم خیلی ترسیده بود همه جا گفته بود حمدشفا بخونین برای خانوم و بچه م توی پیجش همه جا 😆دیگه مامانمم چون خودش ۵ تا طبیعی آورده بود یکسره برای من سلام صلوات و دعا و الهی چیکارشم و اینا میگفتم خودت ک اینهمه آوردی می‌گفت دختر من طبیعی بودم اینطوری نبودم 🤣پرستار ها میگفتن تا تست کرونا ندی و حالت بهتر نشه بچه رو نمیتونی ببینی و نمیتونی شیر بدی منم اونقدر شیر داشتم یکسره شیرام می‌ریخت لباسم خیس میشد همش به مامانم میگفتم برو از بچه خبربگیر و مامانم می‌گفت خوبه دیگه دکترم اومد از حالم باخبر شد و من مرخص شدم رفتم خونه و برام تست کرونا نوشتن قبل اینکه برم خونه به شوهرم گفتم کپسول اکسیژن بگیره شوهرم کپسول اکسیژن گرفت و من با اون نفس می‌کشیدم وگرنه اصلا نفسم بالا نمیومد دیگه به هر سختی بود رفتم تست کرونا دادم و با نذر و نیاز خداروشکر منفی شد وقتی تست منفی شد من رفتم بچه رو دیدم باورم نمیشد اصلا 😭رفتم صداش کردم بغلش کردم بوسش کردم و خداروشکر کردم بابت داشتنش من سینه هام نوکش اصلا خوب نبود و بچه نمی‌گرفت