طبیعی و سزارین نداره ک همه مامانا قهرمانن
من طبیعی بودم همه اینارم داشتم
اما درد جسمیم برام مهم نبود چون اطرافیان حال روحیمو خیلی خراب کردن اون دوران
وایی طبیعی و سزارین دوتاش یکیه من طبیعی بودم بعد زایمان سریع پسرمو بردن بخش نوزادان و اصلا پیش خودم نبود . خودمم ی روز بخش زنان موندم بعدش رفتم بخش نوزادان ۵ روزم اونجا بودم خیلی خیلی بد گذشت.. حتی بلد نبودم چجوری بگیرمش .... با اون بخیه ها مینشستم رو صندلی شیر میدادم اپیدورال هم ک زده بودم حالم بد بود کلی سردرد و سرگیجه داشتم
بمیرم برای همه مادرا که سختی کشیدن
درسته خودم سختی نکشیدم ولی درک میکنم و دستبوس مامانم مادر شوهرم خواهرام و خواهر شوهرام هستن خیلی کمکم کردن
منی که رفتم براطبیعی باکلی شوق رفتم کل دردکشیدم مرگ دیدم ازبس دندهام فشاردادن اخربچه نیومدگفتن لگنت تنگه باجیغ وفریادرفتم سزاریان شدم وبچه ام صدای گریه اش شنیدم گفتم بزارببینمش گفتن الان میارن ببینی بعدنشونم ندادن مدفوع کرده بودریه هاش درگیرن اعزام شدبیمارستان دیگه ومن بیمارستان دیگه ۴روزندیدمش وشب دوم ازدرددندهام جیغ میزدم بیمارستان صبح مرخص که شدم خواهرشوهرم خونمون بودمن اومدم تواتاق گریه میکردم گفتم رفتم که بچه ام بدنیابیارم بیام خونه الان بالباساش اومدم تنها ننوبراش اماده کرده بودم بعدچندروزبیمارستان دنبالم فرستادرفتم پیشش موندم دعامیکردم زودخوب بشه مرخص بشه دردنداشتم ازسزاریانم ذوق داشتم زودمرخص بشه بیام خونه اما۱۰روزشدمرخص که شداومدم خونه تازه بدبختیام ودخالتاشروع شد میگفتم کاش بیمارستان میموندم
من پسرم بعد تولد بستری شد من از بیمارستان ک ترخیص شدم روز بعدش بهم گفتن باید بیای بمونی بالا سرش با این شکم پاره دو روز تو بیمارستان همش سر پا بودم
هییییی چقد بد
منی ک ۲۰ سالمه از وقتی بیمارستان مرخص شدم تا الان ب تنهایی بزرگش کردم شبا فقط گریه میکردم تو تنهایی ک چرا کسی نیس دستمو بگیره من حتی نمدونستم ک چطوری پوشکش میکنن
دومین شبی ک ا اومده بود تو خونه بودیم بدجور گریه میکرد من طبیعی زایمان کردم بخیه اینا داشتم خیلی بد بود با اون حالم ساعت ۲ شب با شوهرم بردیم دکتر اینا...
خیلی بد بود😞😞
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.