دوستان یه تجربه در مورد بیمارستان صارم

من از دکترم خانم کرم نیا خیلی راضی ام که اونجا تشریف دارن.اما چون فقط لیمارستانن و مطب نندارن مجبورم به دلایلی که میگم بیمارستان و دکترمو تغییر بدم.
اول اینکه اگر بیمه نباشی قشنگ اندازه یه کلینیک خصوصی باید هزینه کنی منتها با زمان معطلی حداقل ۴ساعت... دوم ،در حالی که هزینه ی سونوگرافیش تقریبا جز گرونترین مراکز درمیاد اما دستگاهاشون مجهز نیست...برای nt که جنسیت جنین منو نتونست حدس بزنه در حالی که سونو سر کوچمون سه روز بعدش با کمترین فشار وقت تلف کردنی جنسیتو گفت.
و اما سونو غربالگری دوم که افتضاح بود.۵بار منو خوابوند و بلند کرد .انقدر چیز شیرین خوردم داشتم بالا میاوردم.دستگاهاشون اصلا مجهز نیست و اون پروب رو انقدر محکم رو شکم من میکشید بچه داشت از حلقم میزد بیرون.دکترشم فوق العاده خشک و گوشت تلخ بود.بعد از ۴ بار بالاخره کارم که تموم شد ، دستیارش که میخواست جواب رو بده خیلی ریلکس برگشت گفت یه موردو جا انداختم و من دوباره رفتم یه چیز شیرین بخورم .یعنی خیلی ببخشید به معنای واقعی دهنم سرویس شد و دیگه آخرش داشت اشکم درمیومد.خلاصه که هم پول میدیم هم وقتمون تلف میشه هم باید با اون وضعیت کلی اذیت شیم

این تجربه من بود.شاید به تصمیمگیری کسی کمک کنه.اما خب کسایی هم رفتن که راضی بودن.

۴ پاسخ

چقدر بد واقعا تو دوران بارداری ک بنطرم برای یه خانم خیلی استرس اور و حساسه همچین رفتاری هم باهاش بکنن

وای من یک‌ماه پیش درد شدید داشتم سونو قلبم هنوز نداده بودم رفتیم اورژانس صارم یعنی از منشی تا پرستار تریاژ تا دکتر زنان اورژانسش همه از دم انگار ارث پدرشون رو از من طلب داشتن از بس بداخلاق. از طرفی خیلی هم منو ترسوندن دکتر هیچی نشده گفت شاید خارج رحمی باشی من سکته کردم تا رفتم سونوش که خداروشکر سالم بود. ولی اصلا دوستش ندارم با اینکه دکترای خیلی خوبی داره منم نمیخوام اونجا برم.

بیمارستان صارم افتضاحه من دکترم بیرونه ولی سونومو پیش یکی از دکتراش انجام میدم که بی نظیره دکترش سر پسر اولم هم تحت نظر همین دکتر سونو بودم سر این بچه امم همینطور ولی بیمارستانش در کل افتضاحهههههه

من تماس گرفتم قیمتشون قشنگ دوبرابر جاهای دیگه بود نرفتم 🤭

سوال های مرتبط

مامان فندوقی😍🌰🩷 مامان فندوقی😍🌰🩷 هفته بیست‌وهشتم بارداری
🔵صرفا جهت انتقال تجربه 🔵
سلام خانما شبتون بخیر
من اوایل بارداری ترشحاتم خیلی زیاد شد ولی سفید و بدون بو و خارش بود، دکترم گفت طبیعیه، ولی بعد یه مدت رنگش تغییر کرد و حالت سبز و زرد شد و همچنان خارش و سوزش انچنانی نداشت، دکتر برام سفکسیم نوشت و تاثیری اصلا نذاشت، این دفعه دیگه خیلی پیشرفت کرد و سوزش و خارش وحشتناک داشتم که دکتر مترونیدازول و پماد واژینال داد که باز هم تاثیری نداشت فقط سوزش و خارش رو از بین برد؛ تا اینکه یه ویدیو از یه خانم دکتری تو اینستا دیدم که داشتن در مورد عفونت صحبت میکردن که گفتن روزی دوبار لباس زیرتون رو عوض کنید، فقط با مایع دستشویی و با دست بشوریدشون و جلوی افتاب حتما پهن کنید و بعد اتو بزنید و استفاده کنید که هر چی میکروب هست با گرمای خورشید و اتو از بین بره و گفتن که بعد هر سرویس هم با دستمال کاغذی خودتونو کامل خشک کنید؛ من اینا رو رعایت کردم (با تاکید فراوون بر پوشیدن شورت نخی) و به طرز معجزه اسایی دیگه عفونت ازم نمیاد، گفتم به شما هم بگم که اگر درگیرش هستید امتحان کنید ان شاءالله که برای شما هم نتیجه خوب بده 💙 خانم دکتری که گفتم هم دکتر ندا سالاریه هستن که تو اینستا میتونید پیداشون کنید نکات خوبی اموزش میدن🩵
امیدوارم به دردتون بخوره چون خودم سر این موضوع خیلی اذیت شدم و میدونم دغدغه خیلی از ماماناس🩷🩵
مامان مَروا😍مَحیا🥺 مامان مَروا😍مَحیا🥺 هفته بیست‌ودوم بارداری
📘#داستان_کوتاه۶

سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است. روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید. او بسیار خسته بود و مجبور بود بیست دقیقه برای اتوبوس بعدی منتظر بماند. یک اتوبوس دو طبقه آمد. سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست بسیار خوشحال شد و گفت: «آه، می توانم دراز بکشم و کمی بخوابم.»

او سوار اتوبوس شد و در حالی است که به طبقه دوم می‌رفت، پیرمردی که کنار در اتوبوس نشسته بود به او گفت: «بالا نرو، بسیار خطرناک است.»


سم ایستاد. از قیاقه جدی پیرمرد دریافت که او دروغ نمی‌گوید. نیمه شب بود و حتماً پیرمرد چیز خطرناکی دیده بود. سم قبول کرد و در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد. با این که جایش کمی ناراحت بود اما به نظرش امنیت از هر چیزی مهم‌تر بود. او روز بعد هم دیر به خانه برمی‌گشت و سوار همان اتوبوس شد و از این که پیرمرد دیشبی همان جا نشسته بود متعجب شد. پیرمرد با دیدن او گفت: «پسرم بالا نرو، بسیار خطرناک است.»

سم در پایین پله‌ها به بالا نگاه کرد، بسیار مخوف به نظر می‌رسید. دوباره در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد و نشست. شب‌های بعدی هم که سم دیر به ایستگاه می‌رسید همین اتفاق تکرار می‌شد.
یک شب پسری سوار اتوبوس شد و داشت به طبقه دوم می‌رفت که پیرمرد به او گفت: «پسرم بالا نرو، خطرناک است.»
پسر پرسید: «چرا؟»
پیرمرد گفت: «مگر نمی‌بینی؟ طبقه دوم راننده ندارد!»

پسر در حالی که بلند می‌خندید به طبقه بالا رفت.


✍#پی_نوشت : هیچ وقت بدون دلیل و سؤال کردن، چیزی را قبول نکنید. چه بسیارند کارهایی که با دانستن علت آن، از انجام دادن یا ندادن آنها پشیمان می‌شوید.