من ۱۰روز مامانم شبا پیشم بود تا ۱۵روز روزا میومد دیگه شوهرم دعوا کرد تنها بودم خیلی اذیت شدم ازبس غصه و جوش افسردگی گرفتم😔شما اشتبا منو نکنید حتی تنهام هستید غصه نخورید جوش نزنید کم کم کاراتونو انجام بدین
من ک نهایت ۲۰ روز هوامو داشتن بااینکه بچه اول بود😐
هنوزم یبار شبا شوهرم بیدار نمیشه یه لحظه بگیردش همش از اول تنها بودم
من از بارداری تنها بودم چون ۷۰۰ کیلومتر از هم دوریم وشرایط جوری نبود مادرم بیاد پیشم یه روز بیمارستان همسایه مون آمد یه روزم پرستارگرفتم
مادرشوهرم آمد ولی هیچکاری برام انجام نداد واعصابمم بهم ریخت کلا گریه میکردم از دستش
مامانم ده روز خونم بود بعدش نزدیک۳۵روز رفتم خونه بابامینا چون اونا زنجانن منم تهران بعد یک ماه ی هفته رفتم موندم باز
ب نظرم اینک بگیم دست تنهاییمو کسیو نداریم سخت تره
باید قبول کنیم ک فقط خودمونیمو خودمووون.من اون بچمم پسره و شیطووون.
ولی خودم بودمو خودم
مامان من چهل روز روزا میومد شبا میرفت دیگه تا وقتی پسرم مدرسه داشت روزی دوساعت میومد پیشم که بچه رو آماده کنه بره مدرسه الان دیگه چند روز یکبار میاد فقط به بچه ها سر بزنه
من بچه اولم بود و فقط ۱۵ روز کمکم بود بقیش خودم بودم
تا چهل روزگی با این که خونهامون نزدیکه ولی هفته ای دوبار بیشتر اونجا نمیرم
سلام.من دومیم بود
و تا چهل روزگیش
بقیش همش خودم بودم تک و تنها..حتی برا واکسناش
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.