۵ پاسخ

نه خیلی هم خوبه نسبت به سنش
نقاشی هم شاید علاقه نداره
پسره منم خیلی خوشش نمیاد از نقاشی مگر اینکه با رنگ انگشتی یا گواش بخواد رو مقوا بکشه

برش کاغذ با قیچی،رنگ ها،فصل های سال، انواع خط ها رو با بازی و شعر یادش دادم،الانم دارم پیرایش شب و روز و گردش زمین رو یادش میدم،خودم معلم ابتدایی هستم، تو هر روز چیزی رو ک میخوای یادگیری درقالب بازی یا شعر تکرار کن براش ناخودآگاه ملکه ذهنش میشه البته مدت زمان کم

عزیزم بچه با بچه فرق داره،اینو توجه کن بچه ها به اجبار یاد نمیگیرن،من رنگ ها رو برلی بچه ام میگفتم مثلا کتاب آبی مداد زرد،چند بار هر روز میگفتم اون داشت بازی می‌کرد باخودم گفتم یاد نمیگیره یهو چند روز بعد دیدم واسم گفت تعجب کردم،از اون ب بعد غیرمستقیم بهش یاد دادم، الان ۶ تا شعر بلده، شمردن به فارسی تایپ و انگلیسی ۱۵ لغت ها رو ب زبان و میوه ها پکیج دو زبانه براش گرفتم همه چیزا رو یاد گرفته من هیچ مداخله نداشتم طبق نظر مشاورش

فک کنم تو این سن کمتر بچه ای به نقاشی علاقه داشته باشه چون واقعا هنوز برا رنگ آمیزی اونم به صورت منظم و تمیز خیلی کوچیکن.
یه وقتایی که وقت رنگ آمیزی میشه اصلا بهش گیر نده که حتما این رنگی کن یا غز خط نزن بیرون.
دختر منم اوایل رنگ آمیزی بلد نبود یعنی مثل کتاب و الگو رنگ نمیکرد هر کاری خودش دوست داشت میکرد خیلی از خط میزد بیرون اوایل حرص میخوردم ولی یه مدت هیچیش نگفتم فقط تشویقش کردم خیلی براش رنگ آمیزی خریدم الان ۳ ماهه خیلی خوب رنگ آمیزی میکنه. جوری که ۲ تا کتاب رنگ آمیزی رو تو ۱ روز رنگ کرد☺️☺️الان ببین کاراشو مال ۲ـ۳ ماه پیشه

تصویر

عالیه عزیزم
پسر من اصلا کلا نمیشه که بخام بهش یاد بدم .تا ۱۵ بلده بشماره
فعلا رنگ بلد نیست
‌کلا نمیدونم چرا دلم نمیخاد براش سخت بگیرم
به خودم میگم یادمه سال سوم دبیرستان کتاب تاریخ ایران و جهان به اون کلفتی میدادن دستمون بخون و حفظ کن ولی کجا به درد خورد !؟ کلا میخام بگم به خدا سخت گرفتن برامون واسه همین من نمیخام به هیچ عنوان برا پسرم سخت بگیرم

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا شرایطمو میگم به من بگین من چه کاری بکنم درسته ، پسرم ۴ سالشه ، حرف زدنش در حد جملات ۶ کلمه ای هست ،شعر میخونه نقاشی در حد آدمک ، رنگ آمیزی هنوز درست انجام نمیده ، رنگا رو بلده حیوونا و میوه ها رو بلده اشکال هندسی رو بلده ، وقتی با هم سناش مقایسه اش میکنم میبینم عقب تر از هم سناش هست ، بردمش گفتار درمانی اونجا حالم خوب بود گفتم کم کم راه میوفته شرایط بهتر میشه اما گفتار درمانش هر سری یه چیزی میگفت یه بار میگفت نقص توجه داره یه بار میگفت بی بی دیجیتال یه بلر میگفت مشکل ارتباطی داره و ....آخرشم منو فرستاد پیش همکارش که کاردرمان حسی حرکتی هست پسرم اصلا توجه بهش نمیکرد میزفت بلزی میکرد میگفت نگاه دستور پذیزی نداره در صورتی که پسر من تو خونه هر کاری بگم انجام و گفت پسرت علائم اوتیسم داره ، اون روز من مرگ رو جلو چشمام دیدم ده سال پیش داداش بیست سالمو از دست دادم اون روز برام سخت تر از از دست دادن برادرم بود فقط خدا میدونه چی کشیدم همون روز بردمش پیش فوق تخصص روان پزشکی کودک چند تا سوال ازش پرسید جواب داد صداش کرد جواب داد گفتم گفتاردرمانش گفته توجه اش پایینه گفت براش دارو مینویسم واسه توجه اش گفتم پسر من مشکلش چیه ؟ گفت یکم مشکل ارتباطی داره ارتباط برقرار میکنه اما ضعیف ( پسرم با کسایی که میشناسه خیلی صمیمی هست ولی از غریبه ها خجالت میکشه ) گفتم بهم گفتن اوتیسم گفت نه نگران نباش یکم بی بی دیجیتال شده اونم با چند جلسه کاردرمانی راه میوفته ، ولی من از اون روز دیگه اون آدم سابق نشدم روی حرکات پسرم حساس شدم الان بپر بپر میکنه میگم نکنه اتیسم داره ، دیگه اونجا نبردمش فقط تو خانه رشد انلاین کاردرمانی و گفتار گرفتم ، مهدم ثبت نامش کردم
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...