۱۷ پاسخ

یه روز یه متنی و خوندم واقعا دلم گرفت. گفت یه روزی میرسه که دیگه اسباب بازی نمیخرین. دیگه لباسی کثیف نمیشه از غذا خوردن دیگه دلهره افتادنش و ندارین و اخرین شامپو بچه و میخرین درصورتی که نمیدونین اخریه

وای اونروز یه متنی خوندم یاد حال خودم افتادم
می گفت یک مادر از همه طرف تحت فشاره که از لحظه به لحظه مادری کردنت لذت ببر، بچت زود بزرگ میشه حسرت میخوری ولی واقعیت اینه که اون مادر داره تلاش میکنه که صرفا دووم بیاره ، در تلاشه برای بقا و اینکه در اون لحظه بهش میگی لذت ببر براش نشدنیه
خودشم دوست داره که اینطور باشه ولی نمیتونه

عزیزممم🥲🥺

همیشه لحن گفتارت روم اثر می‌ذاره ، چون از ته قلب می‌نویسی ♥️♥️

خداحافظش باشه❤️

ای خدا 😍

من هر شب که دلانا میخوابه با خودم میگم باید فردا بیشتر باهاش کیف کنم با این گوگولی و کوچولو بودنش
و باز شب بعد همین فکر میاد توی سرم

ای جان 🥰

عزیز دلم تو بهترین مامانی برای کایلین و کایلین خیلی به‌ت افتخار می‌کنه در آینده 🥰🥰

چیه این مادر بودن که حتی ترس بزرگ شدن نی نیامونم باهامونه🥲

ای جونم الهی هردو سلامت باشین و شاد

گوگولیا

واقعا چقد که حرف دلمه این نوشته

عزیزه دلم🥺

دوران نی نی بودنشون خیلی زوووود میگذره و دیگه برنمیگرده خیلی زود بزرگ میشن قند عسلا🥹😍

چقدر که حرف دل منو زدین 🥺🥺

خدا حفظش کنه. بچه ها خیلی زود دارن بزرگ میشن. چند روز پیش همسرم گفت تا چشم بهم بزنی باید بری براش خواستگاری، خیلی دلم گرفت گفتم اصلا ادامه نده که همینجا میزنم زیر گریه. نمیدونم غصه خوردم دلم گرفت میخواد ازدواج کنه از پیشم بره بزرگ میشه و ما پیر....

سوال های مرتبط

مامان مَهزاد و نی نی مامان مَهزاد و نی نی ۱ سالگی
خانوما بیایین اینجا 😅
من از وقتی دخترم رو حامله شدم استراحت مطلق بودم و ویار شدید داشتم نمی‌تونستم غذا بپذم مگر اینکه خودم هوس میکردم، حاملگی تموم شد بچه که اومد دخترم به حدی کولیک و ریفلاکس شدید داشت که اصلا از بغلم زمین نمی‌تونستم بزارمش چون وحشتناک گریه میکرد واسه همین بیشتر اوقات چیزی درست نمی‌کردم یا غذایی مثل کوکو و زرشک‌پلو با مرغ و غذا های که زود بپذه رو بعد اینکه همسرم از سرکار میمومد درست میکردم یه وقتایی ام به حدی داغون بودم که همسرم خودش درست میکرد، ( اصلا کمکی نداشتم و ندارم مامانم و ابجیم هیچ کدوم کمک نمیکنن بهم)
خلاصه که بچه یواش یواش بزرگ تر شد ریخت پاش خونه ام اضافه شد 😂🤦🏻‍♀️ یه وقتایی اصلا وقت نمیکردم وسایلا رو از رو زمین جمع کنم خونمون شلوغ بود اکثرا هنوزم شلوغه بیشتر واقع، از طرفی یه وقتایی غذا میپذم یه وقتایی میمونه بعد اومدن همسری یه چیز آماده میکنم میخوریم، ( اینم بگم چون زودپز دارم حالا هر غذایی ام یهو هوس کنم دو ساعته میپذم جا افتاده هم میشه)
الان که سه ماهه حامله ام بیشتر وقتا ویار اذیتم می‌کنه از غذا های بو دار بدم میاد 🤦🏻‍♀️ اما ویارم خیلی شدید نیس با دارو کنترل میشه، یه وقتایی غذا میپذم یه وقتایی از بیرون می‌خریم یه وقتایی غذای اماده، چون خیلی کمردرد و دل‌درد میشم الآنم دکتر استراحت مطلق گفته اما با وجود دخترم نمیتونم استراحت کنم بیشتر سرپا هستم همسرم که میاد من دراز میکشم همش میگه تو تنبلی میکنی وگرنه زنای دیگه چطوری میرسن به همه چی،

حالا من تو این فکرم که آیا واقعا من تنبلی میکنم؟؟