۷ پاسخ

خیلی سخته بخدا ولی می‌دونی چیه سختر اینه که شوهرت اصلا درکت نکنه
تا حالا نشده وقتایی هم که بیکارم دراز کشیدم ب نها شیر میدم خودمم کنارش بخوابم همیشه یه ترسی تو دلم هست که نمیتونم با خیال راحت بخوابم

ببین من دارم جر میخورم دیگه.چند روزه بچم اصن ساکت نمیشه.بعد ک میخام بخوابونمش رو پا ،تو گهواره .تو ننو،تو پتو نمیخوابه .تا دارز میکشه جیغ میکشع شبا بیقراری و گریش ده برابر میشه
دیسک ۴و۵ کمرم زده بیرون ‌ربات مینیسک زانوم پاره شده .مچ دستم از این غده ها دراورده . اصن هلاکم
شبا هر دوساعت بیداره .
رفلاکس داره .کولیک داره .ب شدت لجبازع.
ولی بازم خداروشکر میکنم
چون چاره ای ندارم خودم خاستم ک ب این دنیا بیارم پس باید سختیاشو تحمل کنم

منم همینم 🤦🏻‍♀️🥺

دقیقا چن روز قبل پریود شیرو پس میزنه من توی اون روزا شیر خشک‌بیشتر میدم بش

عزیزم مادر بودن یعنی همین
همین که از جون و دل براش مایع میزاری تا دل بنده ت خوب و خوش باشه این روزا هم میگذره

همه همینیم خسته بی انرژی کلافه

عزیزممممم
منم‌دقیقا مثل تو . خیلی خیلی خیلی خسته
فرق من‌با تو اینه گه من‌دوتا بچه دارم و به صورت مضاعف همممه انرژی م‌ میره !!!!!
نه کسی درک میکنه نه کمک ! فقط انتظار دارن همه چی رو ما مادرا به تنهایی هندل کنیم

سوال های مرتبط