۱۰ پاسخ

بوش خیلی شیرین ،با اینکه خیلیا دوست دارن سلیقه من نیست

من عاشقش بودم قبل برداری عطر جیبی شد دارم و ادکلنش ولی الان متنفرم ازش

دوستان کسی ادکلن ویکتوریا سکرت استفاده کرده ؟چطوره عطرش ؟؟

بلک اپیوم هم تست کن فوق العاده ست

عطرایی که از نظرم خوبن:
ایفووریا،مای وی،آنجلزشر،لالیک،لیبره

گرونم هست گرمی ۹۵
ی شیشه گرفتم ۱۸۵۰،حالا حیفم میاد بزنم 🤣🤣🤣

افرین یارامخصوصااابوش عالیه یاراصورتی حرف نداره،الن گرفتی چند???

مبارکه.من عاشق عطرلندن وادکلن چی چی صورتی هستم.وادکلنای خنک

خوشبوعه؟
من تا الان اینا مورد علاقم بوده دانهیل آبی لجند اونتوس آمور ورساچ صورتی

من عطر گرمی یارا خریدم هرکی میاد کنادم میگه چی زدی به خودت

سوال های مرتبط

مامان mamansho21 مامان mamansho21 ۴ سالگی
امروز دخترم تا من رفتم پسرمو بخوابونم نمکدون رو بداشته بود کلی نمک به غذاش زده بود درحالی که نمک غذا عالی بود و این یک شیطنت به تمام بود
من نا آگاه:وای اینچه کاریه بی عرضه وای غذا حروم کن نخور اصلا
من دانا : در نهایت قاطعیت ولی ارامش تو سکوت بهش نگاه کردم تنها چیزی که اون لحظه به ذهنم رسید این نیاز نبوده این کنجکاوی بوده از نوع مخرب و اقتضای سن اما غذای منم زده بود و هر ان ممکن بود بترکم از اعصبانیت سریع بلند شدم و در سکوت یک غذای دیگه برای خودم ریختم خوب برنج فقط به اندازه همسرم مونده اشکال نداره براش یه پیمانه میذاری خوب چرا اینکار رو میکنه ، چرا غذای من ، یهو اومد دنبالم مامان من کار اشتباهی کردم این غذارو نمیشه خورد 🙃 ته دلم میخواستم بغلش کنم اما به جدیدت ادامه دادم غذایی که ریختمو خوردم یه دور زد اومد گفت من هنوز سیر نشدم یکم غذا هست من بخورم همچنان سکوت کردم یهو گفت چرا باهام حرف نمیزنی اروم برگشتم جلوش چشم تو چشم بهش چی گفتم از اینکه غذام خراب شده من مجبور شدم غذامو دور بریزم و ادمهایی تو دنیا هستن که گرسنه ان ناراحتم ، عذر خواهی کرد ، منم قابلمه برنج که چند تا قاشق تهش مونده بود حلوش گذاشتم و گفتم اینو بخور تا شب شام ، اونم حرفی نزد و خورد اینم بگم عصرانه که همیشه شش میاوردم زودتر اورذم چای و میوه ، این دوتا شکلات جایزه مادریه که احساسات منطقیشو قوت داده تا بچه اش رو سرکوب نکنه ،
سخته اما خیلی از اشتبهات بچه ها احتیاج به فریاد نداره ، برای منی که از ۸/۵ صبح سرپام چندتا مشاوره داشتم درعین حال منزل برق میزنع و نوزاد کولیکی واقعا دوباره گذاشتن حتی یک پیمانه برنج ینی اضافه کاری اما این شرایط انتخاب منه من تصمیم به فرزند جدید گرفتم پس باید پاش واستم نظر شما چیه
مامان نگار مامان نگار ۴ سالگی
خانما توروخدا بیاین بهم بگید کار درست چیه اونایی ک تاپیکای قبلیمو خوندن مسدونن همون اقاعه دخترشو میفرسته خونمون همش رابطه دخترمو دخترش خیلی خوب شده دختر منم میره پیش اون باباش بهش میگه برو هرچیم من میگم میگه عیب نداره دختر اونم میاد بزار بچه راحت باشه بعد من رفتم دم در ک پسرم ک کوچیکه دور نشه از خونه اخه بدموقعست این مرده ام اومد دونه بهم داد برا پرنده هام هرچی بهش گفتم نه احتیاجی نیس زیر بار نرفت منم ب ناچار گرفتم بعد گف انقد بچه هاتو صدا نزن بزار راحت باشن دوبا ه بعد چند دقیقه بهش گفتم پسرمو لطفا بیارین دوباره شروع کرد ب تعارف ک ولش کن بزار راحت باشن بدون شام خوردن برن ناراحت میشمو از این حرفا منم بهش گفتم نه میخوام ببرمش دستشویی دیدم دوباره خودش رف اوردش ی لقمه کبابم گرفت سمت من گف حتما باید بخوری گفت نه ممنون من شام خوردم یه سره اصرار کرد تا پسرم از دستش گرفت خیلی حس بدی دارم نمیدونم واقعا تو عالم همسایگی اینطوره یا کلا ادم خوبی نیس
مامان سارا مامان سارا ۴ سالگی
دخترم الان ۸ سالشه جندین سال قبل وقتی تقریبا ۴ سالش بود و سارا نوزاد بود
من خیلی میرفتم خونه بابام داداشم که الان ازدواج کرده خیلی بیشهور بود
عمدا با خنده حرفای الکی یاد دخترم میداد یکبار ج ن د ه گفت
دخترم یاد گرفت
دخترم بجه ای بود که سریع همه چیز یاد می‌گرفت ج خوب چ بد
و تکرار میکرد
اوایل بی محلی میکردم به دختزم بازم میگفت جوری شد که اون کلمه ی بد شد کلمه دهن دخترم و البته ففط تو خونه بیرون تا حالا یکبار هم‌نگفته
اینقود گفت که سازا خواهرش هم یاد گرفته
من خیلی تلاش گرفتم از یادش بره ولی نشده
دخترم یکبار هم‌بیرون فحش نداده حتی تو مدرسه هم مثبته مثلا دوستاش فحش های بد بدن میاد با تعجب میکنه وای فلانی اینو گفت و دیگه حتی تکرار نمیکنه
نمیدونم این کلمه تو دهنش مونده اینقدر باهاش صحبت کردم و قبول دازه اشتباهه
و میگه نمیگم باز میگه مشکل اینجاست خواهرش یاد گرفته
قبلا مشاوره هم رفتم فایده نداشت توروخدا بگید چیکار کنم
اون ک بیرون نمیگه ک بگم‌بجه مزدم یاد می‌گیرن ولی با هز باز گقتن این کلمه اش مغزم سوت میکشه
حالم بد میشه میخوام بمیرم ازش بدم‌میاد وقتی میگه
راهکاری ندارید