میگم بیا خودمون بازی کنیم
چ بازی دلت میخاد
یا خوراکی چی اماده کنم برات
هواسش و پرت میکنم
پسر منم همینطوره میچسبه به برادرزادم اونم نه دلش بازی میخواد نه حوصله داره با پسر من بازی کنه بعد پسرم عصبی میشه میمیزندش و داد و هوار راه میندازه بعد همه میگن بچت مشکل داره بیش فعاله فنوباربیتال بده منم ناراحت شدم گفتم کل روز مگه اینشکلیه دوستش داره دلش بازی میخواد اونم نمیاد بهانه میگیره وای دلم میخواد داداشم اینا میان فرار کنم از خونمون از بس اذیت میکنه شاهان
ب پسرت آموزش بده ک تو محتاج ب هیچکس جز خودت نیستی
بشین باهاش منطقی صحبت کن و سعی کن ک متوجه بشه چی میگی
من همیشه ب دخترام یاد میدم
ب پسرت بگو وقتی میبینی کسی اینجور خرابت میکنه اصن آدم حسابش نکن و باهاش حرف نزن تا بیاد ازت عذرخواهی کنه
برو با یکی دیگ دوست بشو دیدی کسی دوست نمیشه باهات اهمیت نده تو فقط ب خودت محتاج باش اینو بدون منو بابای همیشه در کنارت هستیم و تنهات نمیزاریم
بهش بگو تو لیاقتت بهترین بچه هاست بهترین دوست ها کلا لیاقتت بهترین ها هستش هرکس ک نتونست باهات دوست بشه بدون لیاقت تورو ندارن و نمیتونن این همه بی عیب و نقصی و قشنگی رو تحمل کنن و دنباله خراب کردن تو هستن اما اینو بدون وقتی گربه دستش ب گوشت نمیرسه میگه پیف پیف
تو اینارو بگو بهش سعی کن اعتماد ب نفسش رو بالا ببری سعی کن خودت نزاری کسی بچت رو خورد کنه
چند ساعت پیش بیرون رفته بودم مغازه با بچه هام برگشتنی پسر همسایه با پاش میخاست بزنه ب باسن دخترم دخترمم از اول آموزش دادم ب پسرها اهمیت نده و توجه نکن و اصن باهاشون حرف نزن اونم میدویید تو کوچه تا من برسم جلو در،اون پسر هم هی میخاست بزنه نمیتونست دوبار سعی کرد آخر از پشت گفتم هی هی هییییییی ،متوجه شد ک مادرشون پشته سر هست دیدم مامانش یه دونه زد ب شونه پسرش ک چیکار میکنی تا منو دید یه جوری نگاهش کردم ک بچه زمین رو نگاه میکرد برگشتم گفتم حواستو جمع کن😡😠،دقیقا همین مدلی شدم
باید مادر هوای بچش رو داشته باشه و بچه تماشا کنه و متوجه بشه
دخترم اومدنی خونه گف ولش کن مامان پسره غریبست بی تربیته،حالا پسره هم۸تا۱۰ سالش میشد شایدم کمی بیشتر
سلام عزیزم چقدر زندگیت مثل زندگی منه خدا را هزار مرتبه شکر من از اون ساختمون مشترک رها شدم دقیقا اونم دو تا بچه داره پسر من تابستون سال قبل رفت تا با اونها بازی کنه بهش گفتن بازی تموم شد نه تنها دل بچم شکست دل منم شکست چقدر تلخ بود حس میکردم بچم داره افسردگی میگیره اگه پسرم با یک بچه دیگه ای بازی میکرد سریع میرفتن اون را یک جوری طرف خودشون میکردن چه روزهایی را گذروندم اگه امکانش را داری سرمایه ای داری از اون ساختمون برو جای دیگه
خودم سعی میکنم جاشو پر کنم و حواسشو پرت کنم
دخترمن پسرهمسایمون اذیت میکرد الکی میگفت بازی کنیم بدمیرفت منم میگم بریم خونه کارتون بزارم نقاشی بکشیم لباس بپوش بریم بیرون آروم میشه
من عید رفتم خونه جاری بزرگم نوه دارشده یکساله دوتادخترا جاری کوچیکم رفتند سر اسباب بازیابچشون پسر من رفت گفت هانا این توپ مال این اسباب بازیه همچین جاری بزرگه پرید تو دل بچم گفت اینا رو برندارید مال بچمه خراب میکنید فقط بچمو بغل کردم و هیچی نگفتم پریشب خونه ی جاری دیگم هروسی دخترش بود جاری بزرگه گفت بچت ب ما محل نمیده همون وقت بچم گفت برو تو اسباب بازی ب من ندادی منم بهتون نمیدم برو یعنی دلم عجیب سوخت دل بچم شکسته بود ک بعد سه ماه یادش بود و اینو گفت نشست واسش توضیح داد گفتم ببین دل بچم پربوده ازت بمیرم بازم گفت بهت
جدای از مسائلی که براتون پیش اومده
بچه ها از یه سنی به بعد دیگه حوصله بچه تر از خودشونو ندارن،یه جوری پیش همسالانشون فکر میکنن بچه بنظر میان
بین شاهانو پسر خالش دیدم این موردو،با اینکه خیلی همو دوست دارن
پسرمنم همینه
خیلی خوب شد چرا ناراحتی
ببین بچه هفت سال به بالا دنیاش با بچه شما فرق میکنه
نه اونقدر بزرگه که بچه شمارا درک کنه نه اونقدر کوچیک که با پسر شما بازی کنهبچت به مرور میفهمه سعی کن بادپستای همسنش بیریش
ولی پسر من حالیش نیست باز میره در کون اونا
رفتارتودرست بوده عزیزم سعی کن به پسرت یادبدی باهاشون رفت وآمدنکنه
اوف دختر منم لجبازه هر چی بهش بگم بریم باز گریه میکنه میخوام بازی کنم لج میکنه حسابی
دختر منم مثل پسر شماست اما خیلی لج میکنه هرچی زبون میگیرم بدتر گریه میکنه میفته دنبال طرف
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.