سلام مامانا
شما برا تربیت جنسی بچه هاتون چیا بهشون گفتین؟
من جاهای خصوصی رو گفتم و این که نباید کسی ببینه و دست بزنه و از این حرفا
دخترمم خیلی رعایت میکنه
دیگه نمیدونم چیا باید بهش بگم
دو روز پیش خونه پدر شوهرم بکدیم پسر خاهر شوهرم که وقیقا همسن دخترم هس هم بود با دخترام بازی میکردن تو حیاط خودمم از پششت پنجره حواسم بهشون بود یه لحظه حس کردم پسره داره میگه فلان جام رو بیرون آوردم (دقیقا اسم الت تناسلی مرد رو اسم واقعیش رو) بعد من گفتم شاید بد متوجه شدم ولی دو سه بار شنیدم و زود نگا کردم ببینم چه خبره دیدم چیزی ده نمیگه و بازی میکنن گفتم شاید بد متوجه شدم دیگه حواسم بهشون بود تا این که یک ساعتی بعدش دیدن واقعا داره هی میگه فلان جات رو بیار بیرون اینقددد عصبی شدم جوری که دخترام متوجه نشن رفتم بهش گفتم اگه از این حرفا بزنی نمیزارم بازی کنین
خیلی خیلی پسر بی ادب و پر رو و گستاخی هست با هیچ کس صلاح نمیره منم اصلا نمیزارم همو ببینن ولی اون روز اتفاقی شد
بعضی خونواده ها از جمله بابای همون بچه اینقد بی فرهنگن که فکر میکنن چون پسر هس دیگه مجازه هر چرتی بگه تشویقش هم میکنن
حالم ازشون بهم میخوره

۶ پاسخ

هنوز اینجور والدین بی فرهنگ هستتتن،که چون پسره میتونه هر کار زشتی بکنه بعدم بهش بخندن اه اه چقد بدم میاد هم از اینجور والدین هم اینجور بچهایه گستاخ ،خوب میکنی نمیزاری باهم بازی کنن

سلام من دوره تربیت جنسی را از خانم مینا امیرخانی گرفتم دارم دوره هاشو میبینم خیلی سخته زمانگیره
واقعاااااااا تربیت جنسی سخته
تا بچه هاتون کوچیکن بهتون توصیه میکنم دوره را تهیه کنید
من بچه هام بزرگ شدن خیلی دیره اما خب گرفتم بازم دارم میبینم ببینم یچیزایی یاد میگیرم یا ن😔

برادرزاده منم یکسال از بهار بزرگه و دقیقا اینکارارو انجام میده و جالبیش اینه نه داداشم نه زنداداشم اینجوری نیستن

یا خداااااا بچه ی من بااینکه پسره یکسره بهش میگم حای خصوصی نباید کسی ببینه تو هم نباید برای کسی ببینی همش میگم بهش اون چه پسریه دیگه چه خونواده ای ک اون اسم جلوش گفتن خدایا دورباشه

منم همین چیزها رو گفتم
دخترم روی لبهاش و دیدن نقاط خصوصی بدنش حساسه و به همه تذکر میده من دارم لباس عوض میکنم منو نگاه نکنین
بازی دو جنس باید در کنار والدینشون انجام بشه
چون پسرها به واسطه بودن در کنار مادرشون بیشتر متوجه تفاوت دو جنس میشن

حالم به هم میخوره از اینجور پسرا..
بعضیا به حساب اینکه پسرن اصلا به تربیت جنسیشون اهمیت نمیدن

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۴ سالگی
چقدر دنیای بچه ها پیچیده اس، من با جاریم تو یه ساختمون زندگی میکنم قبلا کم و بیش رفت و آمد داشتیم در حد سر زدن دو سه ساعت خونه هم میرفتیم الان دوسه ساله جاریم دیگه نمیاد بگم پارسال اومده باورتون نمیشه ، در صورتی که من بیشتر میرم خونه اونا چندوقتی دیدم نمیاد منم گفتم خب وقتی اون نمیاد من چرا میرم؟ منم رفت و اومدم کم شد ، بعد پسراش یکیش ۱۰ ساله یکیش ۷ ساله پسر من خیلی باهاشون جوره ،امروز برده بودمش دوچرخه بازی کنه پسر کوچیکه جاریم هی به پسر من می‌گفت دنبالم نیا، پسر منم مگه ول میکرد هی میدونید دنبالش ،بهش گفتم مامان ندو دنبالش دوس نداره دنبالش بری! پسر من خیلی دوس داره اونو ولی اون چسبیده بود به پسرای همسایه ها و به پسر من اینجور میگفت منم با خوبی بش گفتم دوسِت داره که دنبالت میاد تو خونه هم بهونتو می‌گرفت بعد تو اینجوری میکنی ! منم دیگه به پسرم گفتم بازی خودتو بکن کاری به بقیه نداشته باش ولی باز میرفت ، دیگه وقتی خواستیم بریم خونه پسرمم بهونه نگرفت که بره خونشون باهاش بازی ! 🥲 طفلی پسرم دید چجوری باهاش رفتار کرد نرفت پیشش دیگه💔 دلم کباب شد واسه بچم ، شما اینجور وقتا چی میگید به بچتون که خودشو نبازه و دلش نشکنه؟
مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
مامان پرروچه مامان پرروچه ۴ سالگی
سلااام مامانا یه سوال دارم از شما به عنوان مادر، خواهشا از دید روانشناسی جواب ندید

ما دیروز ختم بودیم، تعداد بچه ها حدودا ۶ ۷ تا بود که یکیش هم دختر من بود و چندتایی از نوه های صاحب مجلس بودن
یکی از اقوام هیچ وقت بچه اش رو هیچ جا نمی‌بره به دلیل این ک شیطنت خیلیی زیاد داره... این سری به جز ایشون چند نفر دیگه هم نیاورده بودن و گفتن ک شلوغه و گرمه و.... بچه اذیت میشه ولی من کسیو نداشتم ک بذارم پیشش و همراه خودم بردم
دخترم و بقیه ی بچه ها بازی میکردن ک همین مادری ک میگم بچه اش هیچ جا نیست، شروع کرد ب غرغر ک بچه اشون رو هیچ نمیگن... سرمون رفت... تربیت کردن بلد نیستن...
من خیلییی بهم برخورد، چندباری هم تذکر دادم ولی خب بچه است و از طرفی نوه های خود صاحبخونه هم بودن و اونا هم بازی میکردن و صاحبخونه بهشون نمی‌گفت ساکت باشید... وقتی همه ی بچه ها بازی میکنن و ۱دا دارن، چرا این فرد باید به سمت من نگاه کنه و همچین چیزی رو زیر لب بگه؟؟

البته مادر بچه های دیگه هم اخطار داد.... ولی خب شما میدونید ک بچه ها گوش بده نیستن و بازی صداشون بالا میره

این خانمی ک غر میزد هم خودش ۲۶ سالشه و سن بالا نیست

شما جای من بودید چیکار میکردید؟ چه واکنش یا جوابی میدادید؟
من ک کاری نکردم و سعی کردم خودمو ب نشنیدن بزنم

آها یادم رفت مادر این خانم هم بودن و حرفشون رو تایید میکردن با کله....
مامان گرشا مامان گرشا ۴ سالگی
سلام‌مامانای الرژیک عزیز خوبین . بچه هاتون خوبن؟

یه سوال داشتم ازتون خواهش مییکنم‌نظرتونو بگین
گرشا خیلی روحی اسیب دیده بود به خاطر شرایط سعی میکردم جایی نریم
به شدت از ادما میترسید . هم یه گوشه افتاده بود
ذهنش مثل هم سن و سالاش فعال کار نمیکرد . بپر بپر نمیکرد . دوستی هم نداشت که باهاش بازی کنه .
خوب در جریانید باید امسال میرفت پیش ۱ثبت نام نکردم ولی سال بعد ضروریه
بعدشم مدرسه
حالا گرشا از ادما به دور بود هر کی و میدید پشت من قائم میشد .
شوهرم میگفت نکن این کار و این پسره اسیب میبینه . پسر خاله اش چ ن پدرش دوست نداشت با کسی رفت و امد کنه ادمیزاد نمیدید اخر سر پسر بیچاره افسردگی حاد گرفت و تو ۱۸ سالگی خودکشی کرد .
همش به من‌میگفت بچه رو داری نابود میکنی
من گرشا رو بردم کلاس خلاقیت نوشتن که هم سن و سالاش و ببینه
از طرفی خوب هم صحبت نمیکرد دیر زبون باز کرد
میگفتم برای راه افتادن باید بره پیش بچه ها و دوست پیدا کنه . حالا تمام این مسکلات تا حدودی تو یه ترم کلاس خلاقیت حل شده
گرشا دوست پیدا کرده اسم دوستاشو میدونه حرف زدنش خیلی بهتر شده و افسردگی اون دوران و من نمیبینم
ولی مشکلات دیگه ای دارم
در هفته دو جلسه کلاس ۱ساعت و نیم داره
مربیش میگه باید یه خوراکی بیاره یا لقمه یا میوه 😔تا حالا چیزایی گذاشتم که الرژی داره بهش ولی با سیتیریزین و اینا کنترلش کردم ولی کم اوردم دیگه
میوه هیچی نمیتونه بخوره با سیب و موز و گلابی که گاهی میدم هم مشکل داره
جدیدا خیلی رفلاکس میشه و دائم داره اب دهنشو قورت میده . به خدا کم اوردم فردا کلاس داره مثل همیشه که روز قیلش کلاس داره زانوی غم بغل گرفتم
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
من دیگه رد دادم
دیشب اینقدر گریه کردم اینقدر گریه کردم که حد نداره
نمیدونم به کدامین گناه پسرم اینقدر اذیتم میکنه
میگن برای بچه وقت بذار والا من روزی یک تا چهارساعت براش وقت میذارم روز به روز بدتر میشه
جونمو به لب رسونده
کاش خودکشی گناه نبود خودمو از دستش خلاص میکردم
انگار روانی بچه
میگه تشنمه آب بده آب بش میدم نمیخوره جلو روم خالیش میکنه تو سینک
میگه سیب میخوام براش درست میکنم تو بشقاب میذارم نمیخوره نگام میکنه میریزه تو سطل بعد میگه ببین خوردم .گوشی دستم میگیرم میگه ببین گوشی بذار کنار تا برم وگرنه اذیتت میکنم واقعا هم اذیت میکنه
رد دادم رد دیگه از دستش عصبی شدم واقعا این بچه بیماره مشکل داره
یا من مشکل دارم باید برم بستری بشم
خونه به این بزرگی میاد رو کمر من ماشین بازی اگر تی وی نگاه کنم میپره روم میگه نگاه نکن
براش هر شب کتاب داستان میخونم هر روز باش بازی میکنم قایم موشک سایه بازی بازی فکری نقاشی بدو بدو رقصیدن دوچرخه سواری گاهی پارک بی نتیجه اس بگید چه خاکی از دستش تو سر بریزم دیگه خیلی پرخاشگر شدم از دستش عصبی شدم