۵ پاسخ

ومنی که دوسانت بازم هیچ دردی حس نمیکنم😅

بسلامتی الان زایمان کردی

عزیزمم به سلامتی مبارک باشه 😍

تو هفت هشت دقیقه ی بار که در داشتی زیاد بود دردتون یا قابل تحمل ؟

چه پوزیشنی رفتی ما هم بریم فرجی بشه

سوال های مرتبط

مامان بردیا مامان بردیا ۱ ماهگی
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم
مامان شاهان💙 مامان شاهان💙 ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی #پارت۲


دردای کمرم ادامه داشت و کم کم به لک بینی افتادم چون دکترم گفته بود تا موقع زایمان باید برم ان اس تی بدم رفتم بیمارستان اونجا هم بازم معاینم کردن ولی بازم خبری از دردای زایمان نبود تا اینکه ۳۷هفته شدم و دوباره رفتم برای ان اس تی اونجا دستگاه انقباظ نشون داد ولی من دردی نداشتم دکتر اومد بالای سرم و چون جنینم تک شریان بود قبولم نکرد و منو ارجاع داد به بیمارستان امام رضا خیلی استرس داشتم از اینکه چرا قبولم نکرد
خلاصه ۳۷هفته ۱ روز رفتم بیمارستان امام رضا بعد از معاینه بازم مشخص شد۱سانتم بستریم کردن و ازمایش گرفتن گفتن صبح باید سونو بدم اگه بچه وزن نگرفته باشه ختم بارداری میدن
صبح رفتم سونو و بهم ختم دادن یک ترسی کل وجودم رو گرفت خیلی از زایمان طبیعی میترسیدم بهم لباس دادن و منو بردن زایشگاه
اونجا چندتا از ماما ها بازم اومدن معاینه کردن
معاینه هاشون واقعا دردناک بود حس میکردم زخم شدن دهانه رحمم رو
فقط التماس میکردم از ژل استفاده کنن و اروم باشن ولی گوش نمیدادن میگفتن باید معاینه دردناک داشته باشی تا دهانه رحمت باز شه منم ناچار قبول میکردم
ساعت ۱۰ صبح منو بردن زایشگاه و هر نیم ساعت معاینه تحریکم میکردن
تا شاعت ۲ که دکتر اومد بالای سرم و من بازم همون ۱ سانت بودم😭😭😭😭
مامان رادین👼🏻💙✨️ مامان رادین👼🏻💙✨️ ۴ ماهگی
سلام خانما اومدم تجربه زایمانمو واستون بزارم😁
زایمان طبیعی ک ب سزارین ختم شد پارت ۱
من ۳۹ هفته و ۳ روز بودم خیلی انقباض داشتم و دستاه های ان اس تی انقباض های خیلی شدید رو نشون میدادن و معاینمم یک سانت بودم
متخصصی ک توی بیمارستان بود گفت سریع برو زایشگاه تا اونجا هم ازت ان اس تی بگیرن خلاصه رفتم و اونجا هم گرفتن و درد ها منظم و پشت سرهم بودن ولی میگفتن تا ۴۱ هفته وقت داری و الان زوده واست منم خیلی نگران شدم و ب فرداش با شوهرم و مامانم و خواهرشوهرم رفتیم بیمارستان امام علی ک ببینیم اونجا چی میگن دیگه رفتیم و اونجا هم طبق معمول ان اس تی و معاینه کردن و دیدن بله خیلی دردا شدید و پشت همه ولی هنوز یک سانت بودم دکتر خودش اومد معاینه کرد و گفت با این وضعینن ک یک سامتی بعید میدونم اینجا بستریت کنن برو بیمارستان کمالی اونجا سریع بستریت میکنن خواهر شوهرم گفت کاش یه سر اونجا هم بریم ببینیم اونا چی میگن رفتیم و وقتی واسشون توضیح دادم سریع کارای بستری رو واسم انجام دادن ساعت ۱۱ صبح بود ولی اینم بگم خیلی سوال جوابم گردن و انگار میخواستن اتم بشکافن😂
خلاصه رفتم اونجا فشارم و همه چیزارو چک کردن فرستادنم بخش زایمان
شانس منم اون روز تمام ماما ها بداخلاق و .. بودن گفتن ک باید خودمون هم معاینت کنیم ببینیم چندسانتی(اینو با عصبانیت گفت)منم گفتم باشه معاینه کنید اومدن معاینه کردن و گفتن یک سانتی تا شب احتمالا زایمان کنی منم خوشحال از اینکه قراره پسرمو بغل بگیرم اومدن سرم فشار بهم وصل کردن چند دیقه ای یه قطره میفتاد