۱۳ پاسخ

عزیزم اینا عادیه اینجور مواقع ببین دلیل این کارش چیه بعد وقتی جیغ میزنه بشین رو پات که هم قدش بشی بعد اینقدر اروم صحبت کن که محبور بشه ساکت شه که بفهمه تو چی میگی وقتی ساکت شد بگو همتا جان مامان چیشده ؟چیزی میخوای؟بعد دلیل اونکارش رو بپرس وقتی فهمیدی چی میخواد بهش بگو مامان جان اینو بدون جیغو گریه هم میتونستی بگی مامان هم زودتر میتونه بهت بده اون چیز رو اگه خواستش قابل اجرا نبود بهش بگو مثلا یه خوراکی یا چیزیو میخواست که ندارید یا نمیتونه ازش استفاده کنه ومیخواد بهش بگید نداریم به بابا میگیم بخره یا در مورد وسایل بهش بگید مثلا چاقو بگید تیزه دست دخترمو میبره خون میاد اخ میشه ووویییییی اگه باز به کارش ادامه داد اون منطقه رو ترک کنید و خودتونو مشغول کاراتون کنید انگار نه انگار داره گریه میکنه چند بار که این رفتار رو انجام بدید وقتی ببینه هیچ تاثیری نداره روی شما خودشو کارشو میزاره کنار

اخ اخ من سرویس شدم یک ماهه نمیدونم چرا یهو اینجوری شد

وای دیروز رفته بودیم جایی اینقدر بقیه رو میزد. چیزی پرتاپ کرد . هرکی هم یک چیزی میگفت خیلی ناراحت شدم😢

من که رد دادم ، امروز به باباش گفت بشقاب بیار دستش بند بود من آوردم براش برداشت بشقابو پرت کرد گفت بابا بیاره!! موندم چه کنم

صبر صبر صبر

من که دیگه روانی شدم والا

پسر منم اینجوریه شایدم بدتر گاهی بخاطر پروسه دندون اینجوری میشن گاهی هم اقتضای سن شونه نگران نباش من یکی بدتر از دخترت رو دارم

ب خاطر سنشونه من اون لحظه با ی چیزب سرگرمش میکنم یادش میره

عزیزم به خاطر سنش هست پسرم منم همینه لجباز و بهانه گیر

فقط یهو حواسشو پرت کن تنها چیزی که برا دختر من جواب میده البته نه همیشه

شما اشتباه میکنی گلم از کارش فیل میگیری
اصلا این کار خیلی تاثیر منفی داره
شما وقتی گریه و جیع میزنه باید یه مقداری بی توجه باشی کلا چیزی که میخواد رو نده بهش اصلا

عزیزم شاید جهش رشدی دو و نیم سالگیه. اگه اینجوری نبوده و یهو اینحوری شده. ولی در کل دو شال به بعد بچه ها چون هنوز منطق شون فعال نیست خیلی قشقرق به پا می کنن

اخ‌دحتر منم همینه انقدر نق نقو و غر غرو عصبی که نگو میزنم خودمو گاهی دیگه
دکتر میگه مال سنشع تا چهار سالگی خوب میشه دیگه

سوال های مرتبط

مامان اوین مامان اوین ۲ سالگی
مامانا اینقد اعصابم بهم ریخته که حساب نداره من پسرم ۵ سالشه به هرزبونی بگی بهش نقاط خصوصی بدن وگفتم اما خیلی مظلوم و اصلا نمیتونه از،خودش دفاع کنه جثش هم ریزه اولین دفعه که متوجه شدم که پسر خواهر شوهرم ۵یا۶ یال ازش بزرگتره دستمالی کرده با اون دعوا کردم با زبون خوش هم به پسرم گفتم اجازه،نده دیگه تا حدودی کمتر شد اگرم جایی احساس می‌کردم بارم بهش گوش زد میکردم که خصوصیه تا امروز که رفتیم خونه یکی از آشنا اینا تو اتاق بازی میکردن داداشمم با پسرم بود اون ۷ سالشه حس کردم یکم غیرنرمال به پسرم گفتم بیا کنار خودم بشین که میخوایم بریم بعد اومدیم تو ماشین با زبون خوش ازش تنهایی پرسیدم گفت هیچی دختره گلوم پ فشار می‌داده نمیزاشته بیام بیرون خصوصی رو هم دست میزده بعد من بهش گفتم من باتو دوستم هرمشکلی داره بهم بگو چرا ازخودت دفاع نمیکنی گفت یعنی چی گفتم یعنی احازه،نده کسی،بزنه اگرم بزرگتر بود نتونستی از مامان و باباکمک بگیر اینقدر عصبانی شدم یکم خوراکی گرفتم رفتم در خونه طرف دختر گفتم بیا خوراکی خریدم بعد بهش گفتم من با پسرم دوستم نبینم دوباره از این غلطا کردی همه راه و امتحان کرده بودم گفتم شاید اینجوری پسرم اعتماد کنه اینقدر اعصابم بهم ریخته که حد و حساب نداره چیکار کنم یه پسر نباید اینجوری باشه آخه شوهرمم اخلاق ورفتار مثل پسرم کم رو خجالتی اصلا من یه چیزی،میگم شما یه جیزی میشنوید