سلام ، امروز یه اتفاقی افتاد 😐😂 بعد کلی ماجرا بچه داری و شیردهی تازه خوابم برده بود که آقا ( شوهرم ) بعد از یه خواب زیبا و عمیق بدون اینکه حتی با گریه بچه سرش برگردونه نگاه کنه ، از خواب بیدار شد هیچی منم نوزادم تو بغلم گرفته بودم و سینه مو گذاشته بودم دهنش دراز کشیده خواب بودم اومد چسبید بع من شروع کرد برا رابطه من کشیدم کنار گفتم کنار بچه آخه نمیشه نکن ، نورادمم همون موقع هی موک میزد بع سینه شیر میخورد تا در میاوردم گریه میشد اینم ولکن نبود، میخواست همونجا من بچه شیر بدم اونم کارش بکنه گفتم بچه تو بغلمه شیر میخواد کنار بچه نمیشه گناه. داره چندشه ، باز گذاشتمش زمین دیدم گریه شد گفتم اجازه بده من شیرش بدم سیر بشه خوابش کنم میریم اتاق هیچی بلند شد قهر کرد گفت نمی‌خوام گفتم خب بچه رو خواب میکنم راحت میریم اتاق گفت نه من می‌خوام برم با دوستام گردش بریم تو طبیعت امروز گفتم باشه برو ، قهر کرد جمغ‌کرد رفت 😂😂به جا اینکه زن و بچش ببره گردش با رفیق‌اش میره منم تو دلم گفتم به درک که قهر کردی از خدام بود ولکن بشه بدم اومده از رابطه 🤢

۶ پاسخ

واقعا دارم تعجب میکنم ، حس میکنم شماها تو رابطه خیلی شل میگیرین که همچین جراتی پیدا میکنن.. اخه مرد اینجور قهر کنه.. بشینید صحبت جدی کنید

دوست صمیمی شوهر من یه شهر دیگس . هربار ک میاد . شوهرم از سرکارش زنگ میزنه . عزیزم فلانی اومده امشب باهاش برم بیرون از شهر دلش گرفتع میریم ی دوری میزنیم میایم. اگه من بگم نرو واقعا نمیره میاد خونه. وقتی هم میره هریکساعت زنگ میزنم یاد اوری میکنم فلان ساعت خونه باشیا😁 هرچند همیشه دو ساعت تاخیر داره ولی بلاخره میاد. وقتی بچه تو بغلمه هم رابطه نمیخواد طفلی. کلا من ب اون دوستش میگم تو هووی منی هروقت تو میای شوهری همش با توعه تو زود زود نیا اصلا😁😄

باید قیچی برمیداشتی میچیدی راحتش میکردی. والا

خوب کاری کردی اجازه ندادی .به هرحال نفست میخورد به بچه وقطعا رو بچه اثر میذاره.
همیشه قبل رابطه شیرخشک بده به بچه راحت و سنگبن بخابه .اقای شوهر هم یکم فیض ببره

خوب کاری کردی منم امروز صبح بچه رو خوابوندم گذاشتم اتاق تو حال پذیرایی در حد چنددیقه انجام دادیم ازاینکه پیش بچه اینکارو بگنم متنفرم احساس میکنم میفهمه

😑😑😑

سوال های مرتبط

مامان گردو مامان گردو ۴ ماهگی
امروز سالگرد آشنایی من و همسرم بود. کلی برنامه داشتم ک پسر کوچولوم همه رو بهم ریخت قربونش برم.
حالا بگید چجوری😯 صبح اومدم شیر بدم بهش دیدم یکم خورد و دیگه نخورد. تعجب کردم. خوابوندمش. یکم بعدش بیدار شد دیدم بیقراری میکنه و گریه، گفتم خب گرسنشه حتما. شیر اوردم براش دیدم نمیخوره و جیغ داد. داشتم دیوونه میشدم. رفتم در خونه همسایمون خونه نبود، همسایه پایینی مون اومد بالا گفت چی شده. گفتم اینجوریه. اونم هر کار کرد نتونست آرومش کنه. زنگ زدم همسرم که سریع مرخصی بگیر بیا بچه رو برسونیم یه درمانگاهی جایی. اونم کارشو ول کرد بدو بدو از وسط یه پروژه مهم اومد گفت سریع اماده شو بریم.
خلاصه من تا داشتم آماده میشدم گفت این انگار گرسنشه اا. گفتم نههه شیر نمیخوره. گفت حالا بذار یبارم من امتحان کنم. سرتونو درد نیارم، شیر درست کرد پسرم هی میک میزد تند تند. همسرم گفت ببین گفتم گرسنش بودا.یه تایمی گذشت ما دیدیم ازین شیر هیچی کم نمیشه انگار. همسرم گفت پس این تا الان اینجوری با حرص میک میزد چی شد؟؟؟ یهو شک کرد گفت نکنه شیر از شیشه بیرون نمیااااد چک کردیم دیدیم بلهههه سوراخ سرشیشه کیپ شده بچه طفلی از صبح گرسنشه شیر نمیاد دهنش که بخوره😟 هیچی دیگهههه یعالمه شیر خورد و خوابید.
من😨
همسرم😄
همسایه ها😐😐😐
همکارای همسرم😒😮‍💨