۱۶ پاسخ

بنظرم با پسر بزرگت جدی برخورد کن

من دختر بزرگم ۵ سالشه یبار گازش گرفت باهاش دعوا کردم دیگه جرات نکرد

گناه داره طفلی خندشو ببین...نزار پیشش..دلم سوخت😓

من هر سری از طرف این کوچیکه براش اسباب بازی میگیرم دیگه اذیتش نمی‌کنه ولی هرسری یه چیز دهن پرکن میخواد مثلا ماشین شارژی و...

الهی گناه داره

دختر منم خواهرزادمو خیلی میزنه نمیدونم چکار کنم

وای نذاردعواش کن بذاربترسه نره سمتش وگرنه بلاهای دیگه سرش میاره یاتونبودنی میزنش وبچه چیزیش میشه منکه دخترمواینجوری میکنم تامیرم اونورهواسم هس تاپسرمونزنه

الهییی❤خدا خودش کمک کنه این دوران رو بگدرونیم
من که امیدوارم یکسالش بشه اوضاع بهتر بشه برامون
کمتر تو بغلمونن و روزمین میشینن یا راه میرن بچه اول میبینه ما کاری به کوچیکه نداریم اونم حساسیت نشون نمیده

ای جانم قیافش خیلی شیرینه 😂

نه به فاصله سنی کم🥲

خواهرجان پسر من کم مونده یک سالش بشه هنوزم داداشش میزنه🥲

خدایی خیلی صبوری من بودم دیونه میشدم

ای عزیزم پسرکوچیکه ی منم موردحمله خیلی قرارمیگیره ازطرف داداش بزرگه حتی پریشبا صندلی ناهارخوری رو انداخت روبچه...چندسال اختلاف دارن من پسربزرگم ۳سالشه

منم از الان استرسشو دارم اولی اسیب نرسونه
طفلی چقد درد کشیده

الهی عزیزمم،، پسر دومیتون چندسالشه؟

چند سالشه

سوال های مرتبط

مامان امیرطاها مامان امیرطاها ۶ ماهگی
امشب مهمون دارم از صبح مشغول کارام بودم
پسرک بزرگم امروز یکم آبریزش بینی داشت و مهد نرفت
یعنی نگم که چه اوضاعی داشتم با دوتا بچه 🤦🏼‍♀️
اول صبح که پستونک طاها رو پرت کرد توی صورتش
یه فصل بچه گریه کرد و دور چشماش قرمز شد
ظهر موقع خواب پیشبندش رو اومد کنارش تکون بده یهو خورد توی چشم طاها و چشمش قرمز شد و باز کلی گریه و ....

الان داشتم برنجم رو درست میکردم
دیدم نشسته کنار کریر طاها و باهاش حرف میزنه
یه لبخند زدم و رد شدم.
۵ دقیقه بعد صدای جیغ و گریه های طاها رو شنیدم
برگشتم دیدم از توی کریر پرت شده بیرون روی زمین 😭
صدبار بهش گفتم نرو روی کریر وایسا بچه میفته بیرون
ظاهرا همین کارو کرده و طفلک بچه م از توی کریر پرت شده بیرون 😭
سرش یه دایره بزرگ سیاه شده
اینقدر گریه کرد دلم براش ریش شد 😭
یعنی هرکاری باهاش بکنه من اوکی ام ولی ضربه به سر خیلی خطرناکه
الان آرومه دیگه داره پستونکش رو میخوره و باز نیشش رو به داداشش باز میکنه 🙄
واقعن نمیدونم در این شرایط با پسر بزرگم چه برخوردی باید داشته باشم
خودش تا گریه طاها رو درمیاره میترسه و فرار میکنه میره توی اتاق قایم میشه ولی بعدش من هیچ واکنشی هم نشون ندم و تذکر ندم بهش فکر میکنه اوکی این قضیه !!!

خیلی خسته م ..
کاش زود تموم شه امروز ..
از بس فشار روحی و جسمی روم‌ بوده .. 😔