تجربه‌ی زایمان بخش یک
من روز جمعه دو خرداد چهل هفته‌م کامل میشد ولی هیچ دردی نداشتم دهانه رحمم هم دوسانت بود. دیگه جمعه با نامه بستری دکترم(عفت عظیمی نژاد) رفتم بیمارستان قدس و بستری شدم با خواست خودم. ساعت ۹ صبح بهم آمپول فشار زدن ولی خیییلی سرعتش کم بود تازه ظهرش یواش یواش دردای من شروع شد اما دهانه رحمم هیچ پیشرفتی نمیکرد همون دو مونده بود دیگه شب بعداز کلی درد تازه دهانه رحمم شده بود دو و نیم سانت. شبش ساعت ۱۲ با نظر دکترم آمپول فشار رو قطع کردن که رحمم خسته نشه و مثلا به رحمم استراحت بدن اما دیگه دردهای خودم شروع شده بود و شبش هر دو سه دقیقه یک بار دردم میگرفت و ول میکرد. صبح شنبه ۳ خرداد ساعت ۶ دوباره آمپول فشارم رو باز کردن و دردام هی تشدید میشد. دهانه رحمم که بالاخره شد ۳ سانت دیگه به مامای همراهم زنگ زدن که بیاد و وقتی اومد نزدیکای ۴ سانت بودم کلی ورزش بهم داد که انجام بدم و دیگه ۴ سانت که شدم اپیدورال رو برام زدن. اپیدورال هم تزریقش درد داشت خیلی گریه کردم در حدی که نفسم بالا نمیومد. سختیشم این بود که بهم میگفتن موقع تزریق حدود ده دقیقه اصلا نباید تکون بخوری حتی اگه دردات میگرفت و ول میکرد که این خیلی سخت بود برام. اما دیگه وقتی تزریق کردن کم کم کل بدنم آروم شد خیلی حس خوبی بود دیگه هیچ دردی حس نمیکردم حتی انقباضات شدیدم رو

تصویر
۶ پاسخ

اونا دلشون واسع رحم شما نسوخته ..گفتن که خواب خودشون حروم نشه😅بازم خدارو شکر بچه سالمه اینا همه میشن خاطره🥰

عزیزم چشمت روشن قدمش مبارک
عزیزم نمیخواستن ب رحمت استراحت بدن
شب قطع میکنن که یه موقع زایمان نکنی
شب میخوان خودشون استراحت کنن.

وایییی من کیسه ابمو اونجا ماما موقع معاینه ترکوند بعد میگفت خودش ترکیده بوده واییی برام امپول فشار زدن از همون اول من مردم و زنده شدم انقدر درد داشتم و خسته بودم اصلا اپیدروال رو حالیم نشد ولی دکتر میگفت هر وقت انقباظت گرفت بگو ک صبر کنم بعد ک قطع میشد انجام میداد من اصلا بیهوش بودم هیچ نمیفهمیدم چی دورم میگذره حتی بعد اپیدروال همش به حالت غش میرفتم

ننه قربونت بشه🥹😍

بسلامتی فارغ شدی عزیزم مبارکت باشه. هزینه اپیدورال چند گرفتن ازت؟ دولتی بود بیمارستان؟

ای خدا دستشو😍🤤🥺مبارکه عزیزم ❤

سوال های مرتبط

مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۲ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان جوجه💗 مامان جوجه💗 ۳ ماهگی
تجربه زایمان من
صبح روز جمعه تاریخ ۲۲ فروردین ساعت ۷ونیم صبح تو تخت خواب بودم حس کردم بدنم رطوبتش زیاد شده، همینکه خاستم از تخت بلند بشم دیدم بله کیسه ابم پاره شده ، شوهرمو و مادرمو از خواب بلند کردم و فورا بعد از یه دوش کوتاه خودمونو رسوندیم بیمارستان،اونجا فورا لباس بیمارستانی کردم تنم و با معاینه اول یک سانت باز بودم، شروع کردن به زدن سوزن فشار ، هر نیم ساعت یه بار تزریق میشد،من با اولین بار شروع به استفراغ کردم و از درد شدید به خودم میپیچیدم،رسیدم به ۴ سانت و مامای همراهم اومد و منو تشویق میکرد به انجام ورزش،از ساعت ۹ صبح تا ۴ونیم بعدظهر ۸ سانت شدم با کلی درد، اما فایده ایی نداشت و هیچ پیشرفتی نداشتم چون دهانه رحمم ضخیم تر میشد و مانع زایمان طبیعی میشد بالاخره بعد از کلی درد و ناله منو بردن اتاق عمل و سزارین شدنم و اینقدر درد داشتم که اصلا متوجه سوزن بیحسی سزارین نشدم،بچم دنیا اومد اما به دلیل اینکه زیاد تو شکمم مونده بود معدش مشکل درست کرده بود و کف بالا می اورد و دو روز بستری شد
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱ ماهگی
تجربه‌ی زایمان بخش دو
بعد که اپیدورال اثر کرد مامای همراهم دوباره بهم ورزش داد و دیگه راحت تر و بدون درد ورزش ها رو انجام میدادم.(مامای همراهم رو از مرکز مامای مهربان گرفته بودم توی اینستا پیج دارن سرچ کنید. کارشون خیلی خوب بود واقعا راضی بودم اگه نبودن زایمان من خیلی طولانی تر از این میشد قطعا) تا حدودای ۱۱ونیم، ۱۲ ورزشامو بدون درد انجام میدادم اما دیگه از ۱۱ونیم دردام اونقدری شدید شده بود که با وجود اپیدورال هم حسشون میکردم و دیگه ورزش کردن و تنفس شکمی حین دردها خیلی سخت بود برام.
از ۱۲ به بعد دیگه واقعا برام غیرقابل تحمل بود و هی میگفتم نمیتونم، فکرمیکردم الانه که از درد بمیرم🥴😂 دهانه رحمم فکرکنم دیگه ۸ یا ۹ سانت بود و میگفتن زور بزن اما من زورم نمیومد و سر همین خیییلی بی حال شدم دیگه احساس میکردم جونی توی تنم نمونده که زور بزنم. اما دیگه از ساعت ۱ به بعد انگار خود به خود یه زور زیادی بهم میومد که ناخودآگاه زور میزدم و مامای همراهم هم بهم میگفت خیلی خوب داری زور میزنی. ۱ونیم دیگه فکرکنم دکترمم اومد و ساعت ۱و ۴۵ دقیقه ظهر بالاخره پسرم به دنیا اومد. درمورد برش اون قسمت هم که خیلی از مامانا از دردش میترسن بگم که اون لحظه اونقدر درد و زور بهت از همه طرف داره میاد که اصلا درد اون برشی که دکتر میزنه رو متوجه نمیشید من که فقط یه سوزش خیلی کم حس میکردم موقع برش
مامان مارال کوچولو مامان مارال کوچولو ۱ ماهگی
:پارت 3زایمان طبیعی
رفتم داخل بخش اومدن معاینه کردن دیدن اصلا دهانه رحمم باز نشده سر بچه ام تو لگن نیومده دیگه من رفتم دسشویی اومدم بیرون یهو یه عالمه آب داغ ازم اومد که کیسه آبم خودش پاره شد بهم قرص فشار داد خوردم توپ آوردن رفتم روش ورزش کردم دردام تازه شروع شد اما باز قابل تحمل بود
روتین دومو دادن دوباره معاینه کردن بسته بودم بعد یهو دردام زیاد شد حالم اصلا دیگه خوب نبود اومدن بهم سوند فشار ب واژنم وصل کردن بعد چند دیقه ترکید خونریزی کردم دراومد بعد دوباره معاینه کردن دیدن دهانه رحمم شده یک سانت بعد از ورزش کردن رو توپ شد ۳سانت دیگه به ۳سانت ک رسید دردای اصلی زایمانم تازه شروع شد و رفتم تو فاز زایمان هیچ موقع فکر نمیکردم درد انقباضات اینقد میتونه زیاد باشه و درد اور دردام اینقد زیاد بود که چسبیده بودم ب میله های تخت داد میزدم گریه میکردم حالم اصلا خوب نبود میگرفت دستامو گاز میزدم از درد بعد یهو ول میکرد خوابم میبرد یک دیقه دوباره ادامه داشت …..
مامان آوش مامان آوش ۳ ماهگی
سلام به همگی من دو روز پیش زایمان کردم و به رسم گهواره اومدم تجربه بزارم ، من از بی حسی اپیدورال استفاده کردم و البته خیلی راضی بودم، صبح ساعت ۷ و نیم حدودا دردام شروع شد، انقباضاتم میگرفت و ول میکرد ولی منظم نبود، یکم کارامو کردم صبحانمو خوردم، خونمو مرتب کردم ، شک داشتم که درد زایمان باشه، رفتم یه دوش گرفتم اومد و دیدم خوب نشد و داره دردام بیشتر میشه، وسایلمو جمع کردم و رفتم بیمارستان، ساعت ۱۲ حدودا بیمارستان بودم، معاینم کردن ۳ و نیم سانت بودم، روز قبلش دکترم معاینه کرده بود و ۳ سانت بود،کیسه آبم رو پاره کردن همون وقت که اصلا درد نداشت و سرم فشار وصل کردن، بعد از سرم فشار دردام یل زیاد شد، اینجاش یکم سخت بود ، دیگه مامام اومد و بردم ورزش و گفت اگه اپیدورال میخوای باید حداقل ۵ تا ۶ سانت باز باشه ، با ورزش به سختی و دردناکی رسیدم به ۵ و نیم و دکتر بی حسی اومد ، وقتی بی حسی رو زد دیگه آب بود رو اتیش ، همه دردام رفت ، خیلی خوب بود، خیلی ضعیف انقباضاتم و حس میکردم، که بهم گفت هر موقه حس کردی فشار بده ، انجام دادم و اصن یه رب بعدش ۹ سانت بودم ، دکترم اومد و اینجا باز انقباظات رو بیشتر حس میکردم و دردناک بود ولی به دردناکی قبل بی حسی نبود، هر کاری گفتن انجام دادم و ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه زایمان کردم، همینکه زایمان کردم درد انقباظات تموم شد، و دکتر شروع کرد بخیه زدن، که یه حس سوزن سوزن حس میکردم ، بد نبود، و تمااااام ، رفتم بخش و حالا اثر بی حسیا رفته هیج مشکلی ندارم ، فقط بخیه هام درد میکنه
مامان خوشگل خانوم مامان خوشگل خانوم ۳ ماهگی
پارت 2
از اینورم ماما همراهم قرار بود از چهار سانت بیاد روی سرم اما چون شیفتش بود بنده خدا همش میومد ازم خبر می‌گرفت و چند باری هم معاینه کرد و گفت دهانه رحمت خیلی سفته و اصلا نرم و شل نشدی دیگه همش شروع کردن به گذاشتن شیاف و قرص های نرم کننده دهانه رحم تا ساعت 12شب بازم اون نتیجه دلخواه رو نداد من فقط 3سانت شدم وقتی سه سانت بودم اون سوند رو ازم کشیدن ک اندازه توپ کوچولو شده بود. دیگه ماما همراهم اومد پیشم و دوباره معاینه کرد و گفت اینجوری نمیشه و باید بندازمت رو دور خلاصه دوز آمپول قرص هارو بیشتر کرد و انقباض های منم هعی بیشتر شد بی نهایت دردم می‌گرفت موقع انقباض طوری فشار روم بود که گفتم الانه که من دیگه زایمان کنم خیلی درد داشتم و فکر میکردم الان 7یا8سانتی شدم حداقل.ماما همراهم دوباره معاینه کرد و گفت هنوز 4سانتی دیگه دردهای بدی داشتم و استرس بدی هم گرفته بودم که چرا اینهمه طول کشیده و اینهمه من درد دارم اما دهانه رحمم باز نمیشه
مامان دلسا کوچولو👶 مامان دلسا کوچولو👶 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹هفته و۳ روز بدون درد بانامه دکترم رفتم بیمارستان مریم کرج بستری شدم،دکترم بخاطراینکه نوسان فشارداشتم صلاح ندید بارداریم ادامه بدم وختم بارداری زد،،بعدازکارای بستری ساعت۸صبح بهم سرم وصل کردن ودورشکمم دستگاه ضربان نبض کودک وصل کردن،ویک چهارم قرص فشارزیرزبانی بهم دادن،،تاساعت۹ هیچ دردی نداشتم ،بهم صبحانه آوردن قبل صبحانه معدم دردگرفت بهم هیوسین تزریق کردن چشام تارمیدید بعد هیوسین واحساس خواب آلودگی بهم دست داد،،،ساعت ۱۰ یواش یواش دردام شروع شد بعدمعاینه پرستارگفت۲ سانت دهانه رحمت بازشده،همسرم یک باراومد پیشم چندلحظه پیشم موند ورفت،تاساعت ۲ بعدظهرطول کشید دردام دیگه ساعت ۲دهنه رحمم۵ سانت شده بود اینجا خیلی دردم شدید شد ،به این سایزکه رسیدم دکترم اومد بالاسرم نشست ،تا ساعت ۴عصر دهانه رحمم به ۱۰سانت رسید این تایم ۴تا دردخیلی شدید داشتم که دوتای آخری برای لحظه دنیااومدن بچه بودکه ازهمه سختربودانگاری جونم کلا جمع شده توشکمم وداشت ازسکمم خارج میشد پرستار شکمم ماساژمیدادبهم روش زورزدن همش تکرارمیکرد منم که دیگه نانداشتم نمیتونستم زوربزنم ،بالاخره ساعت ۴ بچه دنیا اومد راحترین حس اون لحظه بود انگار تمام دردام تموم شد بچه روگذاشتن روسینم دیگه هیچی حس نمیکردم فقط گرمای بدن بچه که بهم آرامش میداد،دکترشروع کردبه بخیه زدن اصلا حس نمیکردم نه آمپول قبل بخیه رو حس کردم نه بخیه رو،،،فقط بدنم شروع کردبه لرزیدن شدید،توزایمانم دکتروپرستارخیلی بهم روحیه میدادن که باعث میشد تحمل کنم هرچندخیلی سخت بود،،،،الان که فکرمیکنم فکرمیکنم همش یه لحظه بودگذشت درصورتیکه دوساعت دردشدیدداشتم
مامان آقا کوروش🫀 مامان آقا کوروش🫀 ۲ ماهگی