تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن

۱۲ پاسخ

تبریک میگم عزیزم... انشالله نی نی قدر زحماتتو بدونه🤩

خداروشکر عزیزم راحت شدی دیگ😁😍عزیزم بخیتو خوب زده؟ مرتب یا کج و کولس؟رسیدگی بیمارستان چطور بود؟ تو اتاق چن نفر بودین؟

وا عزیزم پیامتو خوندم چه قدر درد کشیدی واسه منکه راحت بود تو اتاق مون یکی هم مثله تو بود همش درد داشت وفشار می افتاد گریه میکرد بهش میگفتن تخت جلویی تازه اومده منو میگفتن چه طور خودش همه کاراش میکنه من فقط یه شب موندم اونا اما دوشب قراربود بمونن

سلام عزیز دلم قدم نو رسیده مبارکت باشه ایشالا خوش قدم باشه و زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه🩵💋🌸از چشم بد دور باشید

خدا رو شکر باز من از زایمان میترسم😟

عزیزم دکترت کی بود راضی بودی از کارش؟

عزیزم بخیه جذبی بود یا کشیدنی؟

بسم الله 😟 ایشالله زودتر خوب بشی
ولی خب جراحی سختیه و نباید توقع داشت راحت بگذره
برای خیلیا راحت تر تموم شده چون بدن با بدن فرق می‌کنه
اگه پمپ درد روت جواب میداد قطعا حالت بهتر بود

وزنتون چقدر بود شما و سزارین چندمتون بود؟؟؟

مبارک باشه گلم پسرتون چند کیلو بودش؟؟؟

به به مبارکه.ولی من سردردم از فردای سزارینم شروع شد

واااای انقد درد داره ینی راه رفتن
من پس فردا باید برم ان شالله

سوال های مرتبط

مامان حبه قند🫀 مامان حبه قند🫀 روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
حتی پمپ دردم نگرفتم و با شیاف اوکی بودم البته بدن با بدن خیلی فرق داره
همش منتظر بودم که بهم بگن پاشو راه برو شنیده بودم که میگن خیلی سخته ولی لینجوری شو دیگه نه به پرستار گفتم کی میاید منو راه ببرید گف میخای راه بری گفتم اره اومد سوند و کشید و ببین وقتی بلند شدم چنااااااان فشارم افتاد از درد که پاهام سر شد پرستار گف چیزی خوردی گفتم نه گفت پس چرا گفتی بلندت کنم گفتم من چه بدونم خب شما باید بگیر که من چیزی بخورم یا نه تن تن سرپا به من چیزای شیرین میدادن بخورم تا بتونم وایسم بخیه هااااام میسوختاااااا نمیتونسم پا بندازم راه برم پرستار گفت دردت همین بود دیگه تموم شد دو قدم دیگه راه برو خوب میشی.و واقعا هم همین بود و پرستار بهم گفت شکمتو با دستت جمع کن راه برو دیگه راحت راه میرفتم گف هرچه قدر بیشتر راه بری زود تر خوب میشی و همونم شد برای سختش همین بود و الان راحت همه کارامو میکنم ولی خب استراحت میکنم و چیزای مقوی میخورم تا بعدا اذیت نشم ولی در کل میگم نترسید خیلی راحته خیلی😘❤️
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۱ ماهگی
پارت ۶‌
زایمان سزارین :
بردنم تو بخش و از اونجایی ک من ب دکتر از قبل گفته بودم چه قد از درد بعد بی حسی میترسم تو بخش فهمیدم بهم پمپ درد داده .
بقیه اومدن پیشم و من سر بودم . بعد از این ک سری پاهام رفت یه درد مثه پریودی خیلی کم داشتم با پمپ درد .پرستار اومد گفت میخام برات شکم بند ببندم شرت تنت کنم و پد بزارم باید شکمتو بلند کنی . این حرکتم زدم و درد انچنانی نداشت . بعدش دیگ استراحت کردم تا غروب ک گفتن پاشو راه برو 😐🤨
کم کم با پرستار بلند شدم و وایسادم . اولش درد دارید دو سع قدم ک راه برید متوجه میشید ک بهتر میشید . تند تند راه برید ک زودتر خوب شید .
من پمپ دردمم ک تموم شد هر ۶ ساعت پرستار میومد و برام شیاف میزاشت ک مثه پریودی خیلی کم درد داشتم . راستی ماساژ شکمی و برام تو بی حسی انجام دادن ک من نفهمیدم
روز بعدم خیلی راحت راه رفتم و حموم رفتم .
اینم از تجربه فوق العاده من از سزارین ک برگردم عقب باز انتخاب میکنم تو همین بیمارستان و این دکتر .
امیدوارم همتون بع سلامتی و خیلی عالی و پر از حس خوب زایمان کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۳
رفتم تو اتاق عمل واسم آمپول بیحسی زدن اصلا نفهمیدم ۵ دقیقه ای هم پاهام بی حس شدن و پرده کشیدن و عمل رو شروع کردن من تازه داشتم در و دیوارارو نگاه میکردم که شکمم رو به تکون هایی دادن و صدای گریه بچه شنیدم دیگه اوردنش چسبوندنش به صورتم حتی تو اتاق عمل گذاشتنش رو سینم شیر بخوره من با نینی درگیر بودم که پردرو برداشتن و گفتن تموم شد رفتیم ریکاوری
تو ریکاوری گفته بودن میلرزیدو اینا لرزش در حد وقتی که تب و لرز میگیری و چیز خاصی نبود
باد ۱ ساعت اوردنم تو بخش
شوهرمو مامانمو دیدم بهم گفته بودن سرتو بالا نگیر که سردرد نگیری منم سرمو بالا نگرفتم اما خیلی حرف زدم سردرد نگرفتم چون پمپ درد و اینا گرفته بودم درد خاصی مداشتم موقع راه رفتن هم بخاطر پمپ درد بازم درد نکشیدم خلاصه که همه چی راحت بود من خودمو واسه بیشتر از این ها آماده کرده بودم اما همه چیز قابل تحمل بود و من الکی گندش کرده بودم به نظرم حتما پمپ درد بگیرید
مامان آراد مامان آراد روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم
صدای بچم تو اتاق پیچید اونم گریه میکرد منم گریه میکردم آوردنش کنارم حرف زدم باهاش بوسیدمش ، گفتن گریه نکنم سردرد نشم ، بچمو بردن منم بخیه زدن، محکم ماساژ رحمی دادن هیچی متوجه نشدم فرستادن ریکاوری اونجام دوبار ماساژ دادن با اینکه بی حس بودم ولی دردش رو خفیف احساسش میکردم ، نیم ساعتی بودم فرستادنم بخش بچمم با خودم آوردن، ماساژ رحمی که اونجا دادن بهم به شدت سخت بود من داد می‌کشیدم ، اون شب اصلا نخوابیدم همش چشمم به بچم بود چشاش باز بود نگاه می‌کرد، با اینکه نمیتونستم تکون بخورم ولی وقتی چشاش بسته بود میخواستم بخورمش انقدر ناز بود🥲 شب بالاخره سپری شد صبح اومدن گفتن باید پاشی بدترین قسمت کل سزارین همین راه رفتن بعدشه گفتم همسرمم اومد من به زور تونستم بشینم ، همکاری کردن بیام پایین دو قدم راه رفتم کل بدنم بی حال شد ، گرمم شد ، چشام سیاهی رفت پرستار رفت آب خنک آورد منو نشوندن رو تخت ، پنجره رو باز کردن یکم از سیاهی چشام برطرف شد پاشدم راه رفتم از اینور تخت تا اونور کنار بچم دوباره خوابوندنم ولی خودم یه ساعت بعد دوباره با تمام درد پاشدم رفتم سرویس، تا بخوام مرخص بشم ۴ بار اینا راه رفتم که ورم پاهام کم بشه، فقط میتونم بگم خودتون میتونید به خودتون کمک کنید ، برای من تجربه شیرینی بود باز برگردم عقب انجامش میدم 🥺♥️ انشالله همتون به خوشی بغل بگیرید تو دلیاتون رو
مامان قلمبه🐣👶🏻(حامی) مامان قلمبه🐣👶🏻(حامی) روزهای ابتدایی تولد
سزارین پارت پنجم📌
توی ریکاوری هم حالم واقعا اوکی بود پاهام که خب طبیعتا حسی نداشت و زودتر دوست داشتم برم بخش.انگار یک ساعت و نیم توی ریکاوری بودم
دیگه توی همون بیحسی دوبار شکمم رو فشار دادن.درد خیلی کمی حس کردم که قابل تحمل بود. دیگه هم نیمدن فشار بدن.
بعدش رفتیم بخش اون قسمت که همسرم بچه رو دید اونم یه تراژدی بود برای خودش😁

تا چند ساعت بی حس بودم اثر بیحسی که رفت درد دلم شروع شد.اینم بگک من دکترم مخالف پمپ درد بود و من پمپ دردی نداشتم❌❌❌
اولین تزریق رو زدم که مرفین بود و چند ساعتی اوکی بود بعدش شیاف گذاشتن و یکی دوبار دیگه باز تزریق کردن.
من پنج صبح دردم به اوج رسید که اخرین و قوی ترین مرفین رو زدن که من یک روز کامل خوب خوب بودم.
اولین راه رفتن سخت بود اما شدنی.درد داشت اما نه که نتونی از پسش بربیای.

الان روز سوم من دردی ندارم اما موقع بلند شدن و راه رفتن خیلی سختمه که اونم طبیعیه هفت لایه شکم بریده شده و قرار نیس بی درد باشه

بیمارستانمم بیمارستان نیکان اقدسیه بود که من راضی بودم از رسیدگی

اگر سوالی دارین همین پست بپرسین📌🩷