سوال های مرتبط

مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 ۲ ماهگی
مامان رقیه سادات مامان رقیه سادات ۳ ماهگی
قسمت ۸
.۱۱ونیم بیحس شدم همون لحظه که سوزنو زد به کمرم بیحس شدم و اصلا هم سوزنش درد نداشت خوابوندنم رو تخت یه چی زدن جلو صورتم و شروع کردن ۱۱ ونیم که شروع شد ۱۱و ۴۰ دقیقه صدای گریه دخترم اومد و من با ارامش ترین بودم از اون لحظه به بعد و هیچ دردی نداشتم ولی هی از حال میرفتم حین عمل که دکتر بیهوشی میگفت چی زدن به این تو زایشگاه که این هی از حال میره ولی اون لحظات انقدرررر اروم بودم بعد اون همه درد شدید که دلم میخواست بخوابم دکترم گفت بخواب .ولی نمیتونستم اب دهنمو قورت بدم اصلا حس نمیکردم گلومو .۱۲ اومدم ریکاوری بهم پمپ درد و اینا وصل کردن که خیلییییی خوب بود پمپ درد و پیشنهاد میکنم حتما درخواست بدید دردتون رو فوق العاده کم میکنه .دیگه اونجا گفتن باید بتونی پاهاتو تکون بدی تا ببریمت بخش دخترمم فقط تو اتاق عمل چند ثانیه دیدمش .شکمم رو یه بار تو ریکاوری فشار دادن که هیچ حسی نداشتم تا ساعت ۱ونیم دیگه حس پاهام برگشته بود و یکم درد داشتم که هی برام مسکن زد ۱ونیم اومد ببرنم بخش دوباره شکممو فشار داد که یکم درد داشت ولی بهم گفت شکمتو تا میتونی بده تو مثل وقتی میخوای بگی شکم ندارم تا کمتر دردت بیاد که واقعا کار ساز بود .۱ونیم دیگه رفتم بخش وتا حدود ۷ صبح ۳ بار دیگه شکممو فشار دادن که دردش خیلی قابل تحمل بود .پمپ درد و شیاف نمیزاشت درد داشته باشم.
مامان آبنبات مامان آبنبات ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 👶🏻🗣️
سخت بود،۳۹ هفته و سه روز زایمان کردم
شب یک ساعت رفتم پیاده روی و بعدش رفتم دوش آب گرم گرفتم و زیر دوش یکم اسکات زدم،بعد حموم کم کم دردام شروع شد ولی شدید نبود تحمل کردم تا ساعت ۴ که خیلی شدید شد،بین دردام ۵ دقیقه بود که رفتم بیمارستان ،دیگه اونجا خیلییی دردم زیاد بود معاینه کردن ۵ سانت باز بودم ،بعد دیگه هی شدیدتر میشد طوری که میگفتم خدایا فقط بگذره من نه راه پس دارم نه راه پیش،دردش وحشتناک بود واقعا،تو وان آب گرم رفتم واقعا تاثیر داشت،موقعی که درد داشتم کمرمو قر میدادم تاثیر داشت یکم خوب بود،
دیگه ۸.۹سانت که باز شدم میگفتن زور بزن که مدفوع کنی و سر بچه بیاد،بعد که سر بچه رو دیدن بردنم تو یه اتاق دیگه و اونجا برش زدن که سر بچه بیاد بیرون،قشنگ مردم و زنده شدم،بعد که بخیه زدن من کامل بی حس نبودم حتی دوبار هم سوزن بی حسی زدن بازم حس میکردم و خیلی درد کشیدم موقعی که بخیه میزد،دیگه بعد که بچه دنیا اومد بردنم اتاق ریکاوری ،جای بخیه م و مقعدم چون زور زده بودم خیلی درد میکرد،قرص مسکن و شیاف استفاده کردم یه ذره بهتر شدم ولی الان هنوز جای بخیه م درد میکنه اصلا نمی‌تونم بشینم ،دکتر هم گفت تا ۵.۶روز اصلا نشین حتی خوابیده به بچه شیر بده
خیلی خیلی سخت بود ولی فدای سر بچه‌م،دور سرش بگردم هر دردی رو بخاطرش تحمل میکنم،الان که بغلش میگیرم فقط خداروشکر میکنم که چنین هدیه باارزشی بهمون داده🥹❤️
مامان آیهان مامان آیهان ۱ ماهگی
داشتم از درد گریه میکردم که دونفر پرستار اومدن یکیشون کامل افتاد روم و با تمام توانش داشت شکممو فشار میداد واقعا دردش خیلی خیلی بده نفسم کامل میرفت با هربار فشارش ولی اگه شمارو تو بی حسی فشار بدن اصلا ادم نمیفهمه خلاصه کلی جیغ زدم تا تموم شد و داشتن با تخت میبردنم بخش که با برخوردای تخت به هر نقطه کوچیکی میمردمو زنده میشدم تا رسیدم بخش دوتا شیاف واسم استفاده کردن و نواربهداشتی گذاشتن و مسکن زدن و یه سرم زد که گفت این رحمتو جمع میکنه و تا موقع تموم شدنش شکمت درد میکنه باید تحمل کنی تا وقتی اون سرم تموم نشده بود درد داشتم ولی بعده اون دیگه هیچی تا وقتی که از تخت بیام پایین اولین مرحله سختش ماساژ بود دومیشم راه رفتن واقعا خیلی سخته ولی بار اولش سخته هربار که راه میری کم کم بهتر میشی من زیاد راه میرفتم ک زود خوب شم ولی اون دردایی که میکشیدم به خودم فحش میدادم ک چرا نرفتم طبیعی سزارینم دردای خودشو داره ک واقعا قابل تحمل نیستن شاید برمیگشتم عقب طبیعی رو انتخاب میکردم 😭چون الان کمر درد گردن درد سردرد دارم ولی کسایی ک اونجا طبیعی کرده بودن خیلی عادی نشسته بود انگار زایمان نکردن