روزتون مملو از آرامش
وجدانن به بلوغ فکری برسید بعد بچه دار بشید طرف تاپیک گذاشته. مگ‌باید فکر کرد و‌بچه بعدی آوردطرف پنج تا زاییده بدون فکر و‌در نظر گرفتن شرایط روحی جسمی اقتصادی و فقط چون تو چشم باشه ⁉️⁉️⁉️⁉️…. وینی چی. ؟؟؟؟؟؟؟؟من درک نمیکنم اصلا این مسئله رو‌صرفا جهت اینک بچه تنها نباش بچه میاری بدون در نظر گرفتن این ک. ببینی وضعیت اقتصادی چطور آمادگی جسمی و‌روحی داری. عشق بین تو همسرت. وجود داره از پس این مسوئولیت بزرگ برمیای یا نه ….مگر بچه آوردن یک انتخاب !!!!یک مسیولیت بزرگ. بعد یک سری بدتر از اون تایید میکنن 🤦🏼‍♀️ بیار. بابا تا دیر نشده پس شرایط چی ای وای من برا همچین افرادی (جالب اینجاست برای فرزند اولشون. هر روز تاپیک میزارن ک پرخاشگر. فوش میده و …..) برا همین در جامعه العان. آدم هایی بچه دار شدن به قولی پنج تا پنج تا زاییدن بچه ها فارغ از ادب. عشق محبت هستند. اندکی تفکر 😕




بارداری زایمان سزارین طبیعی

آره واقعا کاش شوهر منم حالا دیگه نازا بشه وقتی اندازه گاو عقل نداره مادرش که همین جور زاییده ول کرده برا خودش نمیدونم چرا من خر باهاش ازدواج کردم خدا لعنت شون کنه زندگی منم تباه کردن

من بعد ۷ سال بچه دار شدم
و ۶ سال ازین ۷ سال شرایط مالی ما خوب بود و همش می‌گفتیم بهتر بشه تا بچه دار بشیم تا اینکه شرایط مالیمون خیلی خوب شد و من تصمیم گرفتم باردار بشم بماند که ۱ سال طول کشید ولی به محض بارداری من شرایط اقتصادی نسبتا خوبمون به طرز افتضاحی بد شد خیلی بد
الانم که دخترم بدنیا اومده شرایط نابسامانه
میدونین انکار خدا میخواست یه گوشمالی حسابی به من و همسرم بده و بگه من روزی رسونم چرا شما دوتا دوتا چهار تا میکنید؟؟
شرایط و عشق و رفتار پدر و مادر مهمه و حتی شرایط اقتصادی هم مهمه ولی شورشو مثل ما در نیارید😑😔

بچه اولش پرخاشگره ممکنه مریض باشه ، دلیل نمیشه بچه دوم بیاره . بچه اول خواهروهرم الان ۱۷ ساله س خیلی اذیت میکنه ، بیماری روحی ارثی دارند ولی بنده خدا فهمید سر بچه دوم از سه سالگی تحت نظر مشاور بود الان بچه دوم ۱۱ ساله خیلی آروم و مسئولیت پذیره . شکست توی بزرگ کردن بچه اول دلیل شکست در بچه دوم نیست .
اینکه میبینی یه سری بچه زیاد دارن مخصوصا همین ۵ تا ۶ تا فرانگ منطقه و شهرشه ، سعی نکن به اونها فکر کنی . مثلا خودم توی بارداری رفته بود بیمارستان معاینه کنن ، بیمارستان امام ساری که دولتیه ، خانمه ۳۲ ساله اومد برای زایمان ۷ ام ، البته ۸امین بارداریش بود یه سقط هم داشت ، بنده خدا‌ مشخص بود از این گروها هایی که سر خیابون میذارن همراه بچه های کار ، چقدر هم گریه میکرد. پرستارها فقط دعواش میکردن میگفتن چه وضعش بدنت نابوده ، سونوت نشون میده رحمت داغونه ، چطوری رحمت ۹ رو دوام آورده ، ولی یه خانمی بنام مادرش همراهش بود هی میگفت به شما چه خودش و شوهرش دوست دارن ، بعد دختره همینجور گریه میکرد مادره میگفت دخترم دوست داشته بچه بیاره .
این یه نمونه از شرایط عجیبیه که اتفاقی دیدم ، شرایط زیادی هست که ما بی خبریم ، گناه دارن قضاوتشون نکن